طرفداران صلح بیشترین قربانی جنگ‌ها هستند

اخبار انجمن را همرسانی کنید.

بازدیدها: 761

وی افزود: مساله دیگر علم بزرگ و علم کوچک است. درک دسولا پرایس در کتاب «علم کوچک، علم بزرگ» خود به این نتیجه می‌رسد که ما وارد یک دوره علم بزرگ می‌شویم. وی با شمارش‌هایی که انجام می‌دهد نشان می‌دهد که در دوره حاضر-یعنی سال ١٩٩٢ که کتاب را می‌نوشته- از هشت دانشمند بزرگ تاریخ هفت نفر آنها زنده هستند. این نشانگر ورود به دوره علم بزرگ است که یکی از ویژگی‌های آن، میان‌رشته‌گرایی است و یکی از عواملی که در مطالعات بین‌رشته‌ای وجود دارد و به صلح کمک می‌کند وحدت در کثرت و کثرت در وحدت است.

فراستخواه در پایان گفت: وقتی ما پای معنا را می‌گیریم و از صورت‌ها عبور می‌کنیم به صلح می‌رسیم. در معانی، امکان هم فهمی و گفت‌وگو فراهم می‌شود. کسانی مثل ماری‌هسه و دیگران با پیوندگرایی این وحدت در کثرت و کثرت در وحدت را توضیح داده‌اند. علوم با تمام کثرت برای وصل کردن آمده‌اند بنابراین مطالعات بین رشته‌ای یک امید معرفتی به ما می‌دهد و نشانه‌ای است از اینکه می‌تواند در حوزه معرفت، صلح و گفت‌وگو اتفاق بیفتد.

همه به دنبال صلح هستند حتی کسانی که جنگ را آغاز می‌کنند

حسین علایی، استاد دانشگاه امام حسین (ع) با تاکید بر اینکه در طول هشت سال جنگ تحمیلی مردم ما و همچنین مردم منطقه ارزش و اهمیت صلح را درک کردند، گفت: طبیعی است که در هیچ اندیشه‌ای و در هیچ کجای جهان کسی از جنگ استقبال نمی‌کند و همه به دنبال صلح هستند حتی کسانی که جنگ را آغاز می‌کنند اما واقعیت تاریخ بشر این است که جنگ‌ها بیش از صلح‌ها و دوران آرامش بوده است. وی در تبیین اینکه چرا جنگ اتفاق می‌افتد چند عامل مهم مشترک بین جنگ‌های بزرگ تاریخ را از دیدگاه علوم سیاسی، علوم ژئوپولتیک و علوم نظامی برشمرد. نخستین عامل، مساله قدرت و ضعف است. وقتی تعادل بین این دو به هم می‌خورد و احساس برتری و قدرت در جایی به وجود می‌آید و حس می‌کند که طرف، ملت یا دولت مقابل در موضع ضعف قرار دارد خطر بروز جنگ به‌شدت افزایش پیدا می‌کند و اگر ما به فلسفه تشکیل نیروهای مسلح در تمام دولت‌ها و ملت‌ها توجه کنیم، می‌بینیم که همه آن را برای جلوگیری از جنگ ایجاد کرده‌اند نه برای جنگیدن اما زمانی که احساس قدرت به‌وجود می‌آید با همین نیروهای مسلح می‌جنگند. یکی از دلایلی که عراق جنگ را علیه ایران آغاز کرد نیز همین عامل است. اگر تنها به نقشه دو کشور ایران و عراق نگاه کنید این سوال پیش می‌آید که چگونه کشور کوچکی مثل عراق که از هر نظر یک سوم ایران است جسارت حمله به کشوری مثل ایران را پیدا می‌کند. دلیل آن، احساس قدرت عراق بود و این تصور که اگر جنگی را آغاز کنند به پیروزی می‌رسند.

دومین عامل، برهم خوردن موازنه بین قواست. شاید در مولفه اول این امر مستتر باشد اما از زاویه دیگری به آن می‌نگریم. به هم خوردن موازنه قوا الزاما بین طرفین درگیری نیست بلکه بین ساختارهای سیاسی در یک منطقه است. وقتی نظم موجود در یک منطقه به هر دلیل به هم بریزد امکان وقوع جنگ و دور شدن از صلح و آرامش بسیار محتمل خواهد شد. در جنگ ایران و عراق نیز همین اتفاق افتاد. وقتی نظام دو قطبی – امریکا و شوروی- به سمت فروپاشی حرکت می‌کند یا در نظمی که در منطقه آنها به وجود آورده‌اند خلل ایجاد می‌شود جنگ آغاز می‌شود. وقتی انقلاب اسلامی در ایران پیروز و ایران از حوزه نفوذ یکی از کشورهای حاکم بر منطقه خارج شد خلأ موازنه قوا به وجود آمد و پر نشدن این خلأ جنگ را ناگزیر می‌کرد. بعد از پیروزی انقلاب بسیاری از ملت‌های اطراف ما به ویژه ملت عراق احساس خوشحالی می‌کردند و این را نشانه‌ای برای صلح بیشتر می‌دانستند اما این اتفاق نیفتاد. در تمام جنگ‌ها نیز بیشتر قربانیان از طرفداران صلح هستند. مساله سوم، بحث ژئوپولتیک است. در کشورهایی که اهمیت ژئوپولتیک ندارند کمتر جنگ اتفاق می‌افتد. در کشورهایی که حوزه جغرافیایی آنها به گونه‌ای است که تاثیر در قدرت منطقه‌ای یا جهان دارند امکان جنگ بیشتر است. خاورمیانه یکی از این مناطق است که سال‌هاست از درگیری نجات پیدا نمی‌کند. همه مردم جنگ‌های نیابتی را انجام می‌دهند یا قربانی آن هستند که بر سر منابع ژئوپولتیک است. برخی تحلیل‌ها می‌گویند که در آینده در خاورمیانه جنگی بزرگ برسر منابع خواهیم داشت که مهم‌ترین آن مساله آب است. شاید بتوان گفت در گذشته ژئوپولتیک منطقه ما رقابت و درگیری برسر منابع انرژی را تشدید می‌کرد اما امروز احساس می‌کنم از این حوزه دور می‌شویم و می‌توان گفت که مساله آب مساله مهمی است. اینجا مولفه دیگری را به عوامل بروز جنگ اضافه می‌کنم و آن جنگ بر سر منابع محدود است.

وی با اشاره به اینکه ملت‌ها همه به دنبال صلح و آرامش هستند، افزود: متاسفانه بالاترین هزینه‌ای که دولت‌ها ، چه دولت‌های ضعیف از نظر منابع مادی و چه قوی انجام می‌دهند هزینه برای نیروهای مسلح و بودجه‌های نظامی است. به طور مثال در حال حاضر امریکا که بزرگ‌ترین قدرت اقتصادی جهان است ۵٠ درصد بودجه نظامی جهان را برای نیروهای مسلح خود هزینه می‌کند. طبیعی است که این هزینه عظیم حتی اگر برای این باشد که جنگ رخ ندهد خود عامل جنگ است. پس اگر قرار است به سمت صلح حرکت کنیم و در این حوزه مطالعه‌ای صورت دهیم باید به سمت مطالعه کاهش زمینه‌های بروز جنگ حرکت کنیم. به سمت خروج از درگیری‌هایی که بر اساس این چهار عامل صورت می‌گیرند.

وی با بیان اینکه ملت‌هایی موفق هستند که بعد از اینکه جنگی آغاز شد سازوکارهای رسیدن به صلح را بیابند و برای آن برنامه‌ریزی کنند، افزود: اینک سوال دیگری که مطرح می‌شود این است که چه زمانی جنگ‌ها خاتمه می‌یابند؛ اول، زمانی که زور یک طرف آنقدر زیاد می‌شود که دیگری را وادار به تسلیم می‌کند. دوم، زمانی که طرفین به یک موازنه قوا در جنگ می‌رسند و احساس می‌کنند هیچ یک نه برنده خواهند بود و نه بازنده جنگ خاتمه می‌یابد زیرا جنگ‌ها ظرفیت تداوم درازمدت را ندارند به قدری منابع را می‌بلعند که امکان ادامه آن وجود ندارد. سوم، مداخله یک قدرت بیرونی یا یک مجموعه بیرونی که طرفین را وادار به خاتمه دادن جنگ می‌کنند و من فکر می‌کنم در بسیاری از جنگ‌ها این عامل ختم‌کننده بود. پایان جنگ عراق با ایران نیز به این شکل بود. علایی در پایان افزود: نکته مهم این است که همه کسانی که می‌جنگند در واقع برای رفع فتنه جنگ می‌جنگند و همه به دنبال صلح هستند. اما اینکه چگونه می‌توان به صلح رسید نیازمند تغییر در معرفت و شناخت نیل به صلح است اگر در اندیشه‌ها تغییرات ایجاد شود سریع‌تر به صلح می‌رسیم و مهم‌ترین موضوع معرفتی برای رسیدن به صلح، تغییر در تفکر پیروان ادیان و ایدئولوژی‌هاست. اگر آنها تکیه بر مبانی صلح تفکر الهی بکنند بشر زودتر به صلح می‌رسد اما متاسفانه گاه می‌بینیم به بهانه حمایت از دین الهی به جنگ روی‌می‌آورند و ما اکنون در خاورمیانه اسیر چنین وضعیتی هستیم.

برای ایجاد صلح، نگرش‌ها را باید تغییر داد

منصور رحمانی، عضو هیات علمی دانشکده روابط بین‌الملل وزارت امور خارجه، با تمرکز بر بحث «مطالعات صلح و تغییر نگرش ها»، سوال خود را این گونه مطرح کرد که چگونه می‌توان در نگرش‌ها تغییر ایجاد کرد. وی با تاکید بر اینکه مطالعات صلح یک حوزه میان‌رشته‌ای است، افزود: بهترین پیش‌بینی آینده این است که شما آن را بسازید. زمانی که قدرت اساس روابط بین انسان‌ها و به ویژه دولت‌ها می‌شود در نتیجه قدرت‌طلبی یکی از عوامل مهم در این ارتباط خواهد بود که ممکن است به جنگ منجر شود. آلفرد کورزیبسکی جمله معروفی دارد که می‌گوید ما انسان‌ها بر اساس نقشه ذهنی رفتار می‌کنیم نه بر اساس واقعیت. هر اتفاقی در جهان می‌افتد رسانه‌ها در اینکه نقشه این اتفاق در ذهن ما ساخته شود، نقش مهمی دارند و این ذهنیت افراد است که رفتار آنها را شکل می‌دهد. بنابراین نقشه مهم‌تر از واقعیت است. نگرش مهم است و اینکه بتوان در آن تغییراتی ایجاد کرد نیز اهمیت دارد. نکته این است که در مقابل آنچه در بیرون اتفاق می‌افتد هر کس برداشت خاصی دارد و آن را از یک فیلتر می‌گذراند. این فیلتر سه کار انجام می‌دهد؛ ابتدا بخشی از داده‌ها را حذف، بخشی را تحریف می‌کند و بخشی را تعمیم می‌دهد. عوامل مختلفی در این پردازش نقش دارند؛ تجربیات شخصی، تحصیلات، شرایط اجتماعی و… اما زمانی این امر بر رفتار شما تاثیر خواهد گذاشت که ممکن است مطالعات صلح بر دانش متمرکز شود اما مهم نگرش افراد است و کار مهمی که انجمن می‌تواند انجام دهد اثر بر این تغییر نگرش است. می‌توان نگرش انسان‌ها را تغییر داد و انجمن می‌تواند در بخش تحلیل و آموزش افراد نقش مهم داشته باشد بنابراین وقتی جلسه‌ای برگزار می‌شود باید به این دو امر توجه داشت. نگاهی که در حال حاضر وجود دارد این است که جنگ‌های زیادی در حال رخ دادن است اما کتابی وجود دارد با عنوان «زوایای بهتر طبیعت و ماهیت ما انسان‌ها» که به این دیدگاه انتقاد می‌کند و معتقد است امروز نسبت به گذشته خشونت و جنگ کاهش پیدا کرده است. در واقع ما جنگ را می‌بینیم اما از جنبه‌های صلح آمیز زندگی خود غافل هستیم .

دانش و معرفت شرط لازم صلح است اما  شرط کافی نیست

محمد منصورنژاد، دانش‌آموخته علوم سیاسی و علوم حوزوی با اشاره به سخنان فراستخواه مبنی بر اینکه فهم سرمنشا صلح و عقل منشا جنگ است، گفت: اینکه منشا صلح تنها فهم، درک و بصیرت است خیلی با واقعیت‌های بیرونی تطابق پیدا نمی‌کند اما دومین نکته یعنی عقل منشا جنگ است به واقعیت نزدیک‌تر است. برای مثال در بین دانشگاهیان ما در دهه‌های اخیر چه کسانی بیشترین جنگ را با یکدیگر داشته‌اند؛ کسانی که انتظار بیشترین گفت‌وگو و مفاهمه از آنها می‌رفت، کسانی که فهم، بصیرت و دانش بالایی داشتند بنابراین اینکه بر علم، دانش و معرفت تاکید کنیم و آن را پایه و اساس صلح بدانیم خیلی با واقعیات بیرونی سازگاری ندارد. ادعای جهان مدرن این است که از سنت خیلی جلوتر رفته است. ما دو جنگ جهانی را می‌بینیم که میلیون‌ها انسان در آن کشته شدند یعنی هرچه دانش انسان بیشتر شد، خطرآفرین‌تر شد. تافلر در یکی از کتاب‌های خود تحلیل می‌کند که از سال ١٩۴۵ تا ١٩٩٠ یعنی پس از جنگ جهانی دوم به مدت ۴۵ سال، بشر تنها سه هفته جنگ نداشته است. بحث دانش و معرفت شرط لازم صلح است اما شرط کافی نیست. به نظر می‌رسد پای اخلاق، دین، عرفان، ادب و مسائل دیگری را در کنار علم و دانش باز کنیم. دین- مراد اسلام است- را نیز می‌توان بین رشته‌ای مطالعه کرد و دید که نگاه عرفانی به صلح در اسلام، نگاه متکلمان، فقها و معلمان اخلاق ما به صلح چگونه است. در واقع می‌توان وجه اشتراک صلح در فقه، کلام، عرفان و اخلاق را مطالعه کرد. وی با ذکر آیات و شواهدی از قرآن، اسلام را دین صلح و رحمت دانسته و گفت: هدف از آفرینش انسان این است که شناخته شود و راه آن نیز گفت‌وگو است. وی در کنار آموزش برای نیل به صلح، بر پرورش تاکید کرده و افزود: آموزش به تنهایی کافی نیست بلکه انسان نیاز به تعلیم، تربیت و تهذیب دارد و باید از آموزش، یک پله جلوتر رفت.

 

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *