گفتوگو با دکتر نعمت‌االله فاضلی، علوم انسانی و علوم اجتماعی و صلح

اخبار انجمن را همرسانی کنید.

بازدیدها: 364

page1image4993392page1image1783680

گفتوگو با دکتر نعمت‌االله فاضلی

علوم انسانی و علوم اجتماعی و صلح

گفت و گو از: دکتر ندا حاجی وثوق، پاییز ١٣٩٨

امروزه در نتیجه تطور و تحول در شاخه‌های مختلف دانش بشری و آمیختگی بیش از پیش آنها با یکدیگر، شاهد دگرگونی مفاهیم و واژگان هر یک از حوزههای مختلف علوم انسانی و اجتماعی هستیم. پیدایش مکاتب و جریانهای فکری و فلسفی جدید، فهم بشر را از این مفاهیم متحول ساخته و نیاز به بازنگری در آنها را ضروری ساخته است. یکی از این مفاهیم واژه »صلح« می‌باشد که به نوعی تمامی شاخه‌های علوم انسانی و اجتماعی درگیر آن است. اهمیت برخورداری جوامع از زندگی صلح‌جویانه و مسالمت‌آمیز سبب شده تا هر یک از شاخه‌های علوم انسانی و اجتماعی به بعدی از ابعاد صلح در سطوح مختلف زندگی بشری بپردازند. این امر سبب شده تا گستره مطالعات صلح مرزهای مختلف علوم را درنوردد و اهتمام به برقراری آن، منوط به شناخت دستاوردهای هر یک از شاخه‌های علمی در این حوزه شود. چنین ضرورتی انجمن علمی مطالعات صلح ایران را بر آن داشت تا در راستای مسؤولیت تعریف شده خود، بررسی اهمیت هر یک از شاخه‌های علوم انسانی و اجتماعی و یافته‌های آنها در مطالعات صلح را مورد توجه قرار داده و در سومین همایش سالانه خود تحت عنوان »علوم انسانی، علوم اجتماعی و صلح« این موضوع را به اقتراح اندیشمندان و صاحب نظران هر یک از این علوم بگذارد.

برای وقوف و آگاهی از چند و چون برگزاری این همایش، مصاحبه ذیل با دبیر محترم این همایش جناب دکتر نعمت االله فاضلی انجام شده که در آن به ابعاد مختلف و نحوه برگزاری این همایش پرداخته شده است. لازم به ذکر است که ایشان از جمله افرادی است که همواره دغدغه صلح را داشته و با توجه به تحصیلات و مطالعات خود، همواره گشودن افقهای نوین از صلحورزی در جامعه ایران را سرلوحه کار خود قرار داده است. امید میرود برگزاری چنین همایشهایی راه را برای تأمل و تعمق بیشتر اندیشمندان در مفهوم صلح و اهتمام بیشتر آحاد جامعه به زندگی توأم با صلح را فراهم سازد.

*جناب دکتر اجازه دهید نخستین پرسش خود را از مفهوم صلح و تلقی شما از آن، آغاز کنم. تعریف شما از صلح چیست؟

واژه صلح در دانشها و شاخه‌های مختلف در طی قرنها به کار رفته است. فیلسوفان، ادبا و عالمان دین تا دوران معاصر که روانشناسان، جامعه‌شناسان، محققان علوم سیاسی و … هر کدام مفهومی از صلح را مطرح کرده‌اند. بنابراین ما امروزه مفهوم صلح را با دانش‌های مختلف و با ترکیبهای متفاوت به کار میبریم. میگوییم جامعه‌شناسی صلح، روانشناسی صلح، اقتصاد صلح، تاریخ صلح، فلسفه صلح و یا به همین ترتیب از صلحهای مختلف صحبت میکنیم. صلح اجتماعی، صلح فرهنگی و صلح در ترکیبهای مختلف زندگی و حیات اجتماعی. این کاربرد وسیع مفهوم صلح در دهه‌های اخیر نشاندهنده این واقعیت است که صلح جهانی شده؛ معنای این سخن این است که بشر درگیر گفتوگو کردن، چانه زدن و مناقشه بر سر کیفیتی به نام صلح در زندگی است. از طرفی دیگر بیان کننده این است که زبان انسان و دانشهای انسانی به پیشرفت و توسع‌های دست پیدا کرده که می‌توانند واژهای مانند صلح را در کاربردهای بسیار گسترده و اثربخشی صورتبندی کنند و روایتهای مختلفی از زندگی انسان را با صلح بسازند.

بنابراین موقعیت جامعه انسانی و تنشهای آن از یک سو و پیشرفتها و تحولات در علوم انسانی از دیگر سو باعث شده صلح مسأله همه جوامع باشد. از این زاویه مفهوم صلح در واژهای به نام صلح خلاصه نمیشود. مفهوم صلح پارادایمی را شکل میدهد که طی آن نوعی شیوه فکر کردن، نوعی زبان سخن گفتن و نوعی تفکر را روایت میکنیم. پارادایم صلح به مثابه پارادایمی است که به نوعی محور نقدهای ما درباره موقعیت کنونی است. منظور من از نقد این است که واژه صلح نمیخواهد فقط نوعی آرمانخواهی، رمانتیسم، شاعرانگی و زیباشناسی زندگی را برجسته کند؛ نمیخواهد به نوعی نصحیتگرایانه و موعظهگرایانه انسانها را به مثابه موجوداتی صلحجو و صلحدوست در شعرها و داستانها روایت کند.

صلح مفهومی انتقادی است به این معنا که به کمک رویکرد صلح ما به سراغ خشونتها، تبعیضها، تنشها، آنجایی که منازعه هست، آنجایی که بردباری کم است، آنجایی که آدمها با جامعهشان درگیر تنش میشوند، آنجایی که اقوام یا جوامع یا ملتها با یکدیگر درگیر تنش میشوند، آنجا ما به کمک مفهوم صلح میخواهیم امکان اندیشیدن انتقادی را فراهم کنیم. از اینرو وقتی میگوییم صلح، در مقابل ناصلح قرار میگیرد. ناصلح هم شامل خشونت است هم شامل جنگ. ناصلح موقعیت پرابلماتیک و مسألهمندی است که هم تبعیضها و کم رواداری در آن است هم آنجایی که جنگ صورت میگیرد. بنابراین واژه صلح امروزه فراتر از کلمه به معنای سنتی آن است. صلح پارادایم یا انگاره نظری، فکری انتقادی است که به ما امکان میدهد تا برای ایجاد تغییر برای شناخت تنشها، ناآرامیها، برای اندیشیدن به شیوه متفاوت درباره زندگی جمعی صحبت کنیم و به نوعی جهان اجتماعی و جهان فرهنگی خود را به سخن درآوریم.

*برخی از اندیشمندان همچون راجرتریگ، گلن تیندر بر این باورند که هر تفکری در پاسخ به مسایل و مشکلاتی شکل میگیرد، به نظر شما همایش »علوم انسانی، علوم اجتماعی و صلح« قرار از کدام نیاز را برآورده و یا کدام مشکل را حل کند؟

امروزه جامعه ایران، جامعه دانشگاهی است. ١۴ میلیون دانشآموخته و ٣ میلیون و ٨٠٠ هزار نفر دانشجو داریم. بیش از نیمی از این جمعیت دانشآموخته و دانشجو در رشتههای گوناگون علوم انسانی و اجتماعی تحصیل کردهاند یا در حال تحصیل هستند؛ البته اگر ما آن دسته از دانشآموختگان و دانشجویان رشتههای دیگر غیر علوم انسانی که علاقمند به فلسفه، ادبیات، تاریخ، جغرافیا، جامعهشناسی و … هستند را اضافه کنیم شاید سخن چندان بیراهی نباشد که بگوییم حدود دو سوم دانشآموختگان و دانشجویان ایران به صورت مستقیم و یا غیرمستقیم فعال در حوزه علوم انسانی هستند. بخشی از مسأله صلح و علوم انسانی به این واقعیت بازمیگردد که ما بتوانیم از این جمعیت تحصیلکرده و یا در حال تحصیل به عنوان نیروی انسانی خلاق، سخنگو، فرهیخته و نیروی انسانی کارآمد اجتماعی برای ارتقاء و اعتلای زندگی در جامعه امروز کمک بگیریم. به عبارتی با دادن ائدهای به نام صلح بتوانیم به ارزش مشترک در میان جامعه امروز ایران، این جمعیت دانشآموخته و دانشجو را انسجام دهیم، آنها را دعوت کنیم، انگیزه دهیم و آماده کنیم که به صلح کمک کنند. اما بخش دیگری از واقعیت هم به این بازمی گردد که صلح آرمان اجتماعی همیشه انسانها بهطور طبیعی بوده؛ اگرچه بشر همواره درگیر جنگ و خشونت بوده اما آرمان زندگی صلحآمیز را داشته است. در جامعه امروز ایران که سالهاست در معرض اشکال گوناگون جنگهای منطقهای و جهانی است و هم درگیر اشکال گوناگون خشونتهاست ما واقع ًا نیاز به این داریم که این علوم که زبان جامعه، فرهنگ عمومی جامعه و فضای مفهومی جامعه هستند کمک کنند تا اعتلا و ارتقاء زندگی صلحآمیز را ممکن سازند. اما گذشته از اینها این واقعیت هم هست که نه تنها جامعه به صلح نیاز دارد و این نیروی انسانی میتواند به ما کمک کند؛ خود علوم انسانی هم نیاز به ارتقا و اعتلای بیشتری است. صلح میتواند به مثابه رویکردی برای بازتعریف علوم انسانی و اجتماعی در ایران امروز باشد. منظور من از اینکه میتواند علوم انسانی را کمک کند این است که ما نیاز داریم دانشهایمان چه پزشکی، مهندسی، علوم پایه، علوم انسانی و اجتماعی انسانیتر شوند و به نوعی بالندگی خود را در چارچوب جامعه، تاریخ، فرهنگ و انسان ایرانی اعتلا بخشند. صلح از جمله رویکردهایی است که میتواند کمک کند تا رشته تاریخ، فلسفه، ادبیات، روانشناسی، مردمشناسی، مطالعات فرهنگی، جامعهشناسی، مطالعات زنان، مطالعات هنر و … خود را از منظر صلح بازاندیشی انتقادی کنند. به این معنا که ببینند پارادایم فکری، روشهای تحقیقاتی، کتابها، متون، منابع، مفاهیم، دستورکارهای پژوهشی، شیوههای آموزشی، شیوههای یادگیری و یاددهی و دیگر فعالیتهای دانشگاه تا چقدر از منظر صلح، صلحآمیز بودهاند. یعنی تا چه اندازه در مسیر اعتلای صلح بودهاند؟ و چقدر احتمالاً در مسیر جنگ و خشونتافزایی بودهاند؟

منظورم این است که مسأله تنها نیاز جامعه به صلح نیست بلکه نیاز علوم انسانی هم به صلح هست. علوم انسانی هم نیاز دارد در پرتو رویکردها و پارادایمهای مهمی مانند صلح بازخوانی انتقادی شود. به همین دلیل مسأله صلح فقط مسأله جامعه نیست. مسأله دانشگاه و مسأله علم هم هست.

*با توجه به آشفتگی نظام بینالملل بخصوص خاورمیانه، تا چه حد میتوان از قابلیتهای علوم انسانی و اجتماعی برای حل این آشفتگیها و برقراری صلح کمک گرفت؟

مطالعات صلح امروزه به مثابه شاخهای میان رشتهای و فرارشتهای شکل گرفته و گسترش پیدا کرده. مطالعات صلح محصول پل زدن و پیوند زدن میان همه دانشها اعم از انسانی یا غیرانسانی است. اما در عین حال فکر میکنم طبیعت ًا خود مطالعات صلح هر چقدر بیشتر گسترش پیدا کند احتمال اینکه ما بهتر، عمیقتر و مؤثرتر و در عین حال در بافت جامعه خودمان بومیتر به صلح بیاندیشیم هست. اما مطالعات صلح به نوعی رشتهای مستقل نیست بلکه در درون هر رشتهای پایگاهی دارد. مطالعات صلح فضایی در میان همه رشتهها است و بیش از آنکه دیسیپلین مستقلی باشد. وقتی از این صحبت میکنیم که چه رشتهای میتواند در موقعیت منطقهای یا بینالمللی امروز به صلح کمک کند؟ پاسخ من این است که مطالعات صلح میتواند کمک کند یعنی اینکه همه رشتهها اگر بتوانند فضای میان رشتهای صلح را در درون خود تقویت کنند، به صلح کمک کردهاند. من فکر میکنم صلح را نباید فقط در برابر جنگ فهمید؛ این تقلیل دادن مفهوم صلح است. صلح در برابر ناصلح باید قرار بگیرد. موقعیتهای ناصلح همه اشکال گوناگون منازعه، ستیزه، خشونت و جنگ هستند. مثلاً من فکر میکنم اینکه تا پایان تابستان امسال ١٧ هزار و ١٨٣ نفر در رانندگی در جادهها کشته شدند و صدها نفر هم زخمی شدند این موقعیت ناصلح در جامعه ماست. یا وقتی میشنویم که سالهاست ما بیش از سه میلیون معتاد داریم که سالانه هزاران نفر آنها کشته میشوند یا در بیماری و رنج زندگی را سپری میکنند، این موقعیت ناصلح در جامعه ماست. یا وقتی که قوه قضاییه میگوید سالانه بیش از ١۵ میلیون پرونده قضایی در دادگاهها در جریان است این پروندهها بیان کننده موقعیت ناصلح هستند. به همین ترتیب ما میتوانیم به منازعات و ستیزهای قومی و قبیلهای، منازعات خیابانی و خشونتهای خانگی و … را ابه مثابه موقعیتهای ناصلح ضافه کنیم. این موقعیتهای ناصلح به همه رشتهها ربط دارند. مثلاً مطالعات خانواده میتواند یک فضای مطالعات صلح را در خود باز کند و کمک کند تا درباره خانواده و صلح با هم بحث کنیم؛ یا مطالعات جوانان که خود شاخهای میان رشتهای است میتواند فضای میان رشتهای در خود باز کند به نام »مطالعات صلح جوانان«. به همین ترتیب درباره مطالعات شهری، روستایی، کلان شهری، مدیریت شهری و سایر رشتهها میتوانیم از نوعی فضای معرفتی صلح صحبت کنیم. بنابراین همه رشتهها میتوانند به یک نسبت به صلح کمک کنند چون موقعیتهای ناصلح در تمام عرصههای زندگی انسانی و اجتماعی وجود دارند. هر عرصهای اهمیت خودش را دارد، نمیتوانیم بگوییم که مثلاً کشته شدن بیش از ١٧٠٠٠ نفر در ۶ ماه و صدها هزار مجروح در ۶ ماه در ایران در نتیجه تصادفات رانندگی اهمیتش کمتر از جنگ منطقهای است. ما نمیتوانیم بگوییم بیش از ٣ میلیون معتاد اهمیتش کمتر از جنگ منطقهای است.

مسأله صلح مسأله انسانهاست تنها مسأله قدرتها و حکومتها نیست. علوم انسانی و اجتماعی اگر بتوانند به جامعه این نکته را توضیح دهند که مسأله صلح و ناصلح فقط مسأله جنگهای دولتها و حکومتها نیست بلکه همه اشکال موقعیتهای ناصلح از اهمیت بنیادین برای زندگی انسان برخوردار هستند. به همین دلیل من فکر میکنم علوم انسانی و اجتماعی باید به ما کمک کنند که از قضاوت کردنها درباره موقعیتهای ناصلح پرهیز کنیم. یعنی اینطور فکر نکنیم که فعلاً حکومت و جنگهایش مهم است اما معتادها، تصادفات، خشونتهایخانوادگی،خشونتهایجنسیتییااشکالگوناگوننزاعهاوتنشهافع ًلامهمنیستند.اینشیوه تفکر که جنگها مهم هستند قرنها در جامعه بشری حاکم بوده است.البته که جنگها از موضوعات مهم و بدون تردید ضروری برای مسأله صلح هستند اما تقلیل دادن صلح به مواجه آن در تقابل با جنگ باعث شده اتفاقا فرهنگ صلح در جامعه کمتر رشد کند. جنگها خودشان محصول موقعیتهای ناصلح، خشونتها، تبعیضها، منازعات درونی فرهنگ ها و جوامع هستند.

علوم انسانی و اجتماعی خدمتی که میتوانند به صلح بکنند این است که مفهوم صلح را دربرابر ناصلح در جامعه تثبیت کنند و توضیح دهند که چگونه از تقلیل گرایی صلح به مفهوم جنگ پرهیز کنند و این رویکرد را به جامه توضیح دهند که اگر ما بتوانیم فرهنگ صلح و جامعه صلحآمیز داشته باشیم؛ اگر الگوها، رویهها، روالها، ایدئولوژیها و ساختارهای اجتماعی به سوی صلح حرکت کنند اتفاقاً اینطور ما بیشتر به صلح پایدار یعنی پرهیز از جنگهای بزرگ نزدیک میشویم تا اینکه بخواهیم مسأله صلح را تقلیل دهیم به جنگهای منطقهای و سیاسی و همچنان فکر کنیم که برای رسیدن به صلح پایدار فقط باید وارد بحثهای دیپلماتیک شویم و فقط باید درگیر منازعات میان سیاستمداران و گفتمانهای سیاسی بینالمللی شویم. علوم انسانی و اجتماعی هر کدام میتوانند به ما کمک کنند تا به فهم تازهای از نقش همه انسانها در همه گروهها، اصناف، فرقهها، مذاهب برسیم.

* جنابعالی معتقد هستید که یکی از مهمترین کارویژههای علوم انسانی و اجتماعی این است که بتواند وضعیت جامعه را مرتباً ارزیابی کند و برای کاربردی ساختن آن پیشنهاد یک زبان کارآمد ومتناسب با تحولات روز ایران را دادهاید؛ آیا برپایی این همایش میتواند در ارزیابی صلح و ایجاد زبان مشترک و کارآمد در جامعه مفید باشد؟

علوم انسانی و اجتماعی کارش رصد، ارزیابی و نقد جامعه است. کار علوم انسانی و اجتماعی آینهداری است. آینهای در مقابل خودمان، رسمها، آیینها، قومها، قبیلهها و … تا ببنیم کجای وجود ما از نوعی خشم، خروش، خشونت، هیجان، نابردباری و ناآرامی رنج میبرد. کار علم انسانی و اجتماعی و کار محقق انسانی و اجتماعی این است که جامعه را رصد و اندازهگیری کند، درست همانطور که پزشکان به کمک دماسنج، دمای بدن موجودات زنده و انسان را اندازهگیری میکنند و اگر تب فردی بالا بود او را معاینه و معالجه میکنند، کار علم انسانی و اجتماعی این است که دماسنج فرهنگی و اجتماعی باشد. دماسنجی اجتماعی به ما کمک میکند تا حرارت نیروهایی که به مرز انفجار نزدیک هستند، نیروهایی که میتوانند با انفجار خشونتشان جنگها را دامن بزنند را پیش از انفجار بشناسند، علل آن را تشخیص دهند؛ از همه مهمتر این علوم کمک میکنند تا زبانی خلق کنیم تا به کمک آن بتوانیم درباره این دما و دماسنجی اجتماعی به صورت مشترک همه نیروها سخن بگویند. زبان و گفتوگو در واقع چیزی است که به نوعی تب اجتماعی را پایین میآورد. تا وقتی که انسانها زبان مشترک و مفاهیم مشترک نداشته باشند متوجه تب نمیشوند؛ آنجاست که رگها ورم میکند، غیرتها و خونها به جوش میآید و جامعه به خشونت کشیده میشود و ما به ورطه ناصلح کشیده میشویم.

کار عالم علوم انسانی و اجتماعی این است که به جامعه بیاندیشد، به تاریخ، به زبان، به رسوم، به مذهب، به روابط موجود میان انسانها، به الگوها و مدلهای موجود و ببیند این الگوها را چطور میتوان به جامعه نشان داد. در واقع، عالم علوم انسانی و اجتماعی به کمک روشها، مفاهیم و دیدگاههایی که از طریق دانش و تحقیقات گسترده به دست آمده و از طریق نوعی اندیشیدن خلق شده به ما کمک میکند تا ببنیم که کجای جامعه انرژیهای عاطفی، اجتماعی و فرهنگی انحراف یا کاهش پیدا کردهاند و ممکن است که ما دجار تب شویم و انفجار صورت گیرد. عالمان علوم انسانی و اجتماعی در دنیای جدید به عنوان کسانی هستند که میخواهند از طریق گفتوگو یعنی از طریق زبان، اندیشیدن، مفاهیم و روشهای آگاه شدن به حیات اجتماعی از طریق نقد کردن و آشناییزدایی کردن از تنشها، شکافها، گسستها و بحرانهای اجتماعی ما را مطلع کنند. کار عالم علوم انسانی این است که به ما بگوید زیر پوست شهر چه اتفاقی دارد رخ میدهد تا ما بتوانیم قبل از انفجار از حادثه جلوگیری کنیم.

علوم انسانی و اجتماعی علوم بهداشتی هستند، علوم پیشگیری هستند. این علوم بیش از آنکه بخواهند درمان کنند در موقعیت پیش از بحران میتوانند بیشترین کمک را بکنند.

همایش »علوم انسانی و علوم اجتماعی و صلح« برای این هدف برگزار میشود که نقش بهداشتی و پیشگیرانه علوم انسانی و اجتماعی را در تمام این رشتهها برای جامعه توضیح دهد. از عالمان علوم انسانی و اجتماعی میخواهیم که به ما کمک کنند که کجا میشود پیشگیری کرد، کجا میشود بهداشتیتر عمل کرد، کجا میشود صلح را به عنوان دارویی برای جلوگیری از خشونت و جنگ به کار برد.

* شما در سخنرانیها و مقالات متعددی اشاره به این موضوع داشتید که در رشته‌های علوم انسانی و اجتماعی، اصول روش تحقیق و معرفتشناسی پوزیتیویستی غلبه دارد بر خلاقیت متفکران؛ به عنوان دبیر علمی این همایش این امر را چگونه در نظر گرفته‌اید؟ ملاک و معیارهای شما در پذیرش چکیده‌ها و مقالات چگونه است؟

ما در همایش »علوم انسانی و علوم اجتماعی و صلح« وارد منازعات میان روشها و معرفتشناسیها نمی‌شویم. همه کسانی که بتوانند رشته‌های علوم انسانی را که دهها و صدها شاخه رشتهای و میانرشته‌ای هستند از منظر صلح به ویژه اگر در مورد ایران باشد، توضیح دهند، پذیرفته خواهند شد، فارغ از اینکه روش آنها پوزیتیویستی باشد، تفسیری باشد، رهاییبخش باشد، انتقادی و … باشد.

برای کمیته علمی همایش مهم این است که دستور کار ما که توضیح دانشهای انسانی و اجتماعی از منظر صلح است به ویژه در ایران را رعایت کرده باشند.

*به عنوان اخرین سوال توصیه شما به اندیشمندان و صاحب نظران و کسانی که دغدغه صلح دارند چیست؟

همایشها فضای گفتوگویی و اجتماعی هستند و کسانی که انگیزهای دارند، خودانگیختگی دارند برای اینکه صلح را گسترش دهند تا علوم انسانی را توسه دهند و اونهایی که ایران را دوست دارند من فکر میکنم این فضا را درک میکنند و در این همایش همراه ما خواهند بود.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *