خشونت ساختاری؛ عامل بروز نارضایتی اجتماعی در جوامع پیشرفته/ راهکار دین در رفع خشونت
بازدیدها: 116
گروه اندیشه ــ پژوهشگر مطالعات دین با بیان اینکه در اثر خشونت ساختاری، امروزه شاهد توزیع نابرابر ثروت در جوامع و وجود تبعیض بیسابقه هستیم، به تبیین سه نحوه مواجهه دین با این نوع خشونت اجتماعی پرداخت.
به گزارش ایکنا؛ نشست علمی «دین و خشونت ساختاری در جوامع غربی قرن ۲۱» به همت انجمن علمی مطالعات صلح ایران با حضور مرتضی شمس، دانشآموخته مطالعات دین دانشگاه ویکاتو نیوزلند و عضو مرکز مطالعات اسلامی دانشگاه ویکاتو، عصر امروز، ۱۳ بهمنماه، در خبرگزاری ایکنا برگزار شد.
شمس در آغاز اظهار کرد: چند سالی است که به این حوزه علاقه پیدا کردم و کارهایی انجام دادم. بحثم ناظر به نقش دین در چالشهای جوامع غربی به ویژه خشونتهایی است که امروزه شاهد آن هستیم؛ از جمله ناآرامیهای فرانسه و چالشهای نژادی در آمریکا که اخیراً رخ داده است. شاید سؤال شود غربیها که این قدر پیشرفت دارند، چرا شاهد وقوع چنین ناآرامیهایی هستند؟ به مثابه یک ناظر درونی برداشت خودم را از این نوع خشونتهای اجتماعی ارائه میکنم.
وی ادامه داد: آنچه از غرب میبینیم، معمولاً وضعیتی است که طبقات فرادست از آن بهرهمند هستند و انصافاً نمیتوان این مسئله را مورد تشکیک قرار داد، اما بسنده به مشاهده این موفقیتها یک ارزیابی فراگیر نیست. در جوامع غربی طبقاتی هستند که طبق آمار و ارقام دچار مشکل هستند و معمولاً خواسته یا ناخواسته یا به خودشان آسیب میزنند؛ مثل خودکشی و یا در قالب بزهکاری به جامعه آسیب میرسانند. در ارزیابی فراگیر باید این مسئله را هم مورد نظر قرار داد و توجه من معطوف به این بعد قضیه است.
عضو مرکز مطالعات اسلامی دانشگاه ویکاتو در ادامه به تعریف خشونت پرداخت و گفت: خشونت گفتار یا کرداری است که قصدش آسیب رساندن به خود یا دیگران است و به سه بخش تقسیم میشود؛ خشونت رفتاری، خشونت ساختاری، خشونت فرهنگی. توجه من معطوف به خشونت ساختاری است. خشونت ساختاری را میتوان به مثابه یک شیب اجتماعی فرض کرد که بر اثر آن همه منابع و امکانات در اختیار یک گروه قرار میگیرد و دیگران نه تنها از داشتن یک زندگی مطلوب محروم میشوند، بلکه این شکاف و تبعیض، آنها را از اثرگذاری اجتماعی نیز محروم میکند. این افراد امکان انتقال سیستماتیک پیامهای خود را ندارند و در واقع نوعی زندگی انگلی را تجربه میکنند که حتی رفاهشان را هم مدیون صدقات جامعه هستند. شاید در نگاه اول این مسئله دیده نشود، اما آمار بالای خودکشی و بزهکاری نشان میدهد این مسئله جدی است.
وجود شکاف طبقاتی بیسابقه در عصر کنونی
پژوهشگر مطالعات دین ادامه داد: با اینکه تولید ثروت افزایش پیدا کرده، اما توزیع آن ناعادلانهتر از هر زمان دیگر در تاریخ بشر دنبال میشود. طبق آمارها، حدود ۴۲ نفر ثروتی بیش از ۵۰ درصد کل جمعیت زمین را در اختیار دارند. در گذشته تجمیع ثروت با محدودیت فیزیکی مواجه بود، اما اکنون این محدودیتها رفع شده است. واقعیت این است کسانی که ثروت در اختیار ندارند، جایشان در تأثیرگذاری اجتماعی خالی است. متأسفانه دانشگاهها هم دارند به شرکتهای تجاری تبدیل میشوند و بالتبع به دانشجو، استاد و … به مثابه مشتری نگاه میشود. این شرکتهای تجاری نخبگان کشور را سوق میدهند که برخی رشتهها را انتخاب کنند و برخی رشتهها را انتخاب نکنند. در واقع دانشگاهها دارند به شعبههای آکادمیک نهادهای اقتصادی بدل میشوند.
وی در ادامه تصریح کرد: در یک مقطعی در کشورهایی که بیشترین سطح عدم نابرابری اقتصادی در آنها وجود دارد، آمار استفاده از داروهای ضد افسردگی به شدت بالا رفته است؛ از جمله در کشور آمریکا آمار استفاده از این داروها تا ۴۰۰ درصد بالا رفته است. متأسفانه خشونت ساختاری متولی برای برخورد در پیش روی خود ندارد، چون هم قربانیان آن ناشناختهاند و هم عاملان آن. از طرفی این نوع خشونت از حمایت سازوکارهای قانونی و همچنین رأی و پشتیبانی اکثریت برخوردار است و قبح خود را از دست داده است. از سوی دیگر، خشونت ساختاری منتفعانی دارد که آنها ابزارهای تأثیرگذار در اختیار دارند.
عضو مرکز مطالعات اسلامی دانشگاه ویکاتو در ادامه به نقش مذهب در جهت مقابله با خشونت ساختاری اشاره کرد و گفت: مذهب نگاه بیطرفانه نسبت به طبقات اجتماعی دارد و از این جهت از ظرفیت خوبی برای مقابله با خشونت ساختاری برخوردار است. با این وجود تضمین شده نیست که مذهب حتماً به حمایت از طبقات آسیبپذیر بپردازد. اگر تمرکز مذهب بر رستگاری فردی باشد، ممکن است اهمیت خشونت ساختاری را کم جلوه دهد و این امر را به مثابه جزئی از اراده خداوند معرفی کند.
وی با بیان اینکه خشونت ساختاری نوعی از محرومیت سیستمی است که منافع عدهای را به قیمت محرومیت دیگران تأمین میکند و عمدتا نوعی از نظام سلطه است، تصریح کرد: این نظام سلطه بر دو ستون استوار است؛ ترس از کمیابی و نایاب شدن منابع و برتری اخلاقی یک عده برای برخورداری از این منابع محدود و قائل شدن به نوعی انتخاب اجتماعی. دین در خصوص این دو ستون برپاکننده نظام سلطه از ظرفیتهایی برخوردار است که میتواند این دو ستون را مورد تقابل قرار دهد و آنها را تخریب کند. به عنوان یک معتقد و باورمند به دین کار دشواری نیست تصور کنید خداوند که خالق آفرینش است برای مجموعهای از خلقت که انسان هم جزء آن است، ظرفیتهایی قرار داده که برای بالندگی آن مجموعه کفایت میکند. از طرف دیگر هیچ انسانی برتری مشخصی در رابطه با خالق ندارد که از منابع کمیاب و نایاب به نفع خود و به ضرر دیگران استفاده کند.
شمس در ادامه تأکید کرد: کسانی که از رشد ثروت منتفع میشوند، ادعا میکنند این رشد همه را برخوردار خواهد کرد و در اثر پیشرفت فناوری، همگان از آن بهرهمند میشوند. این ادعا در حد رفع محرومیت مطلق ادعای درستی است. محرومیت مطلق سالهای اخیر از ۲۶ درصد به ۹ درصد کاهش پیدا کرده، حال آنکه جمعیت کره زمین بیش از یک سوم افزایش پیدا کرده است. بخشی از این توفیق مرهون پیشرفت فناوری است. دانش و فناوری در رفع محرومیت مطلق پیشرفت شگرفی داشتند، با این وجود محرومیت نسبی افزایش پیدا کرده است. در اثر این نابرابری، در کشورهای پیشرفته احساس عدم امنیت افزایش پیدا کرده است و به همین دلیل، محلههایی دور از طبقات آسیبپذیر احداث کردهاند. بر اساس آمار و ارقام، با اینکه بزهکاری رشد نداشته، اما ذهنیت عدم امنیت افزایش پیدا کرده است.
عضو مرکز مطالعات اسلامی دانشگاه ویکاتو ادامه داد: برخورد دین با خشونت ساختاری یک دست نبوده است. در برخی موارد شاهدیم که به اسم دین، خشونت ساختاری تقویت شده است. متقابلاً مواردی هست که دین به عنوان راه برونرفت از خشونت ساختاری مورد استفاده واقع شده است. در مجموع، دین در نسبت با خشونت ساختاری سه واکنش داشته است؛ نخست آشتیجویی انفعالی است که به نفع حفظ وضع موجود صورت گرفته است؛ دوم تغییر طبقات برخوردار است و سوم آشتیجویی رهاییبخش. این مورد سوم مورد توجه من قرار گرفته است. ادیانی که در آنها رستگاری جمعی به رسمیت شناخته شده است، نوعی از آشتیجویی رهاییبخش را پیشنهاد میکنند.