صلح پایدار ، فقط از رهگذر نگاهی انسانی به امنیت
بازدیدها: 286
(گزارش سخنرانی دکتر آرشی سلیم هاشمی در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه خوارزمی)
انجمن علمی مطالعات صلح ایران
به اهتمام دکتر قدیر نصری
مقدمه
دکتر «آرشی سلیم هاشمی» متخصص منازعات مذهبی و خشونت به نام دین است. او در حال حاضر دانشیار و مدیر گروه مطالعات صلح و منازعه در دانشگاه دفاع ملی اسلام آباد بوده، علاوه بر اینکه محققی ارشد است؛ در حوزه اجتماعی هم فعال و کنشگری جدی هستند. از جمله فعالیت های علمی-آموزشی ایشان میتوان به آموزش فنون حل منازعه به فعالان اجتماعی، سیاسی و حتی مدیران ارشد دولتی در پاکستان اشاره کرد.
نامبرده علاوه بر پاکستان، سوابق تحصیلی تحقیقی در دانشگاه جان هاپکینز و دانشگاه هاروارد را هم دارد و در حال حاضر با مؤسسه مطالعات صلح ایالات متحده همکاری می کند. تز کانونی خانم دکتر هاشمی عبارت است از: انتقال شکل و ماهیت جنبشهای اجتماعی؛ یعنی برآمدن جنبشهای تروریستی به نام دین به جای جنبشهای قومی. وی در سال ۲۰۰۸ این نظریه خود را در دانشگاه کلمبو منتشر کرد. این نظریه میتواند موضوع پژوهش و تأملات ایرانیان نیز قرار بگیرد چرا که رگههای مهمی از واقعیات را در بطن خود دارد.
عضویت در انجمن “زنان بدون مرز“و نیز پروژه “خواهران علیه خشونت“، سخنگویی جریانات مدافع حقوق زنان و ارائه تحلیلهای متعدد در کانالهای تلویزیونی پاکستان، از جمله فعالیتهای دیگر خانم هاشمی است که از گفتار و پیشینه پژوهشی –آموزشی وی میتوان استخراج نمود تا خوانندگان ایرانی با این محقق پاکستانی آشنا و سیمای امنیت و ناامنی را از پشت عینک یک زن شرقی به نظاره بنشینند. این صاحبنظر منازعات دینی در تهران در مجامع علمی و دانشگاهی سخنرانیهای مختلفی را ارائه داده اند که مورد توجه جدی دانش پژوهان و علاقمندان این حوزه شد.
انجمن علمی مطالعات صلح ایران این افتخار را داشته است تا با همکاری دکتر ماندانا تیشهیار عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، دکتر آرشی را به دانشگاه خوارزمی دعوت کرده و ایشان نکتههای قابل توجهی در باب ساز و کار صلح پایدار مطرح نمایند. اهم آنها در گزارش زیر میآید؛
نکته نخست: امنیت مردمپایه
استاد دانشگاه دفاع ملی پاکستاندر همان ابتدای سخن تصریح و تأکید کرد که رهیافت او در تحلیل امنیت رهیافتی غیررئالیستی است برای اینکه رهیافت مزبور نقش و سهم مردم در تدارک امنیت را نادیده میگیرد و همه نظمها را محصول تصمیم دولت و تدبیر دولتیها میشمارد. دکتر آرشی هاشمی بارها تأکید میکند که مردم، محلهها، منطقهها و انسانها اهمیتی ماندگارتر و اساسیتر دارند و دولت منهای مردم یا کشور منهای رضایت محلی، صرفا یک شعار و شوخی است. دولت تنها میتواند امنیت به وجود بیاورد اما چنین امنیتی هرگز پایدار نخواهد بود.
نکته دوم: صلح مثبت و ایجابی به جای صلح منفی و سلبی
خانم هاشمی بهسان آیزیا برلین که از آزادی منفیو آزادی مثبتسخن گفته بود، صلح پایدار را موقعی محقق میبیند که در غیاب جنگ، فرصتها هم عادلانه توزیع شوند. او مانند «یوهان گالتونگ» که شارح مفهوم خشونت ساختاری است، تأکید کرد که صلح به معنای نبود جنگ نیست. در غیاب جنگ هم، خشونتهای آزار دهندهای برقرار است که دست کمی از جنگهای خشونتبار ندارند. مفهوم صلح مثبت بدین معناست که صلح عادلانه و مبتنی بر رضایت همگانی برقرار باشد. در یک کلام میتوان گفت که هاشمی به فردای آتشبس میاندیشد و پایان جنگ را لازم اما ناکافی برای تدارک صلح عادلانه و پایدار میشمارد. در همین راستا، او مبانی اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و حتی ساختار خانوادگی را بررسی میکند چرا که همین لایههای زیرین، زندگی را از کیفیت تهی میکنند و خشونت خانوادگی همان کاری را با زنان و کودکان میکند که هجوم بیگانه و غرش توپها.
نکته سوم: امنیت انسانی تحتالشعاع امنیت نظامی
تکریم منزلت و کرامت انسان و اجتناب از طرد، تحقیر، نادیدهانگاری و اتلاف استعداد انسانها از جمله فرازهای مکرر در سخنان دکتر هاشمی بود. به زعم وی، امنیت نظامی، هرگز کافی نیست. سلاح میتواند امنیت انسانی را مخدوش و خود دولت انسانها را به شکل غیرانسانی اداره کند. او به سرنوشت حکومتهای مسلحی از قبیل صدام حسین و معمر قذافی اشاره و تصریح نمود که نابودی کشورهای یمن، عراق و لیبی نتیجه نگاه یکجانبه به امنیت و دست کم گرفتن وجه انسانی امنیت است.
نکته چهارم: سوء استفاده آمریکا از مفهوم مسئولیت محافظت
به زعم دکتر هاشمی، ایالات متحده با ارجاع به مفهوم مسئولیت محافظت، حاکمیت ملی را مخدوش و مردم منطقه غرب آسیا را با رنجهای بیشماری مواجه ساخته است. او اشاره میکند به نتایج مداخلات آمریکا در منطقه نتیجه میگیرد که آمریکا از برتری نظامی خود استفاده کرده وقایع پس از جنگ را مورد بیتوجهی قرار میدهد. پیشنهاد مختصر هاشمی این بود که باید مسئولیت پیشگیری از خشونت جایگزین مسئولیت محافظت گردد یعنی جامعهی فعال از شکلگیری ستم در جامعه و مقدمهسازی برای مداخله، جلوگیری کند.
نکته پنجم: اسلام و توسعه نه مقابل هم ،که مکمل یکدیگرند
آرشی هاشمی با اشاره به بحرانهای فزایندهای که دامنگیر عراق، افغانستان و سوریه شده، بر آن است که گروههای فعال در این کشورها، اقلیتی بیش نیستند که با تفسیر رادیکال از شریعت، توسعه را نفی میکنند. در حالی که میتوان در عین مسلمانی، پیشرفته هم بود. آنها با تفسیری تنگنظرانه از اسلام عملا زنان را حذف و توسعه را انکار میکنند در حالی که میتوان مطابق الگوی شخص پیامبر (ص) علم و معرفت و ترقی را بر صدر نشاند و تعهد عقلانی و شرعی را برتفاسیر ظاهری از شریعت مقدم دانست.
نکته ششم: بیثمر بودن سیاست فشار حداکثری آمریکا علیه ایران
بخش پایانی سخن آرشی هاشمی، تخمین آینده پیش رو و سالهای حساس موسوم به ترامپیسم بود. طبق برآورد او، ترامپ سودای جمعآوری دلار دارد تا با ارتقای رفاه آمریکاییها میراث اوباما را کمرنگ و حتی نابود کند. به زعم وی، ترامپ با برجستهسازی موضوع ایران، عملا کاسبی میکند. او به اشتباه، ایران را یک بسته متلاطم و در شرف انفجار میبیند در حالی که لایههای جامعه ایران – به خصوص زنان –این گونه نیستند. به همین خاطر، ترامپ گویا از بحرانسازی در باب کره شمالی، خلیج فارس، چین، افغانستان و ایران سود میبرد و متأسفانه این برخورد چکشی با نظم غرب آسیا، تداوم هم خواهد یافت. هاشمی در پاسخ به پرسشی در خصوص آینده تحریم، تأکید کرد که متاسفانه تحریم ادامه و گسترش خواهد یافت و این خلاف صلح عادلانه و پایدار است.
سخن آخر
استاد دانشگاه دفاع ملی پاکستان و محقق ارشد در حوزه منازعات مذهبی و امنیت، در سراسر سخنانش از یک تحول پارادایمی سخن گفت که در پرتو آن، جامعه از لاک انفعال بیرون میآید و دولت را به مخاطبی شنونده بدل میسازد. اگر بخواهیم کلمات کلیدی وی را هم نام ببریم، میتوان از مفاهیمی چون “صلح مردمپایه”، “امنیت انسانی”، “اصالت تنوع”، “همبستگی مبتنی بر صلح مثبت”، “مصالحه خردمندانه به جای عملگرایی و ایدئولوژیک زدگی” نام برد.
شاید بتوان شاهبیت سخن و اصلیترین مفهوم خانم آرشی هاشمی را در این عبارت خلاصه کرد:
«منازعات دینی و جهاد و کشمکشهای مذهبی، مدتی است که مطالبات و جنبشهای قومی را کمرنگ و بلاموضوع کرده است که میتوان در چند و چون و آینده آن بسیار تأمل کرد».
به گفته دانشیار دفاع ملی اسلامآباد، اشتباه کشورهای عربی این بود که میخواستند با نفت و سلاح، صلح تأسیس کنند، اما این امر ممکن و میسر نیست. برای رهایی از دام سلاح، دولت، نفت، استبداد و رنجهای بیشمار دیگر، باید آموزش، بخصوص آموزش زنان و کودکان را جدی گرفت برای این که معدل سواد تروریستهای تکفیری بسیار پایین است. الگوی کانادا درست بر خلاف الگوی آمریکا و نیز الگوی ایران و پاکستان بر خلاف الگوی کشورهای عربی آموزنده است. دموکراسی تحمیلی، بیثمر است و افغانستان، شاهد این ادعاست و اشغال سایر کشورها، به اندازه کودتا، جامعه را تار و مار میکند. امنیت انسانی، با سلاح به دست نمیآید. مانند کشورهای عربی و خود آمریکا، امنیت انسانی، محصول آموزش، تحسین تفاوت، نگرش فرانظامی و امنیتی ندیدن و مهمتر از همه آموزش است. به ازای هر کودکی که از مدرسه باز میماند یک نفر به صف مجاهدان تکفیری اضافه میشود.