گزارش کارگاه آموزشی جنگ و صلح
بازدیدها: 221
مقدمه
کمیته “روابط بینالملل و صلح” انجمن علمی مطالعات صلح ایران در عصر پنجشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۸ میزبان یکی از پرمخاطب ترین کارگاه های آموزشی بود. “کارگاه آموزشی جنگ و صلح” با مشارکت و همکاری مرکز اطلاعات سازمان مللمتحد در ایران، دانشگاه علامه طباطبایی و اندیشگاه سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامیایران با تدریس و پرسش و پاسخ ۵ مدرس از دانشگاه های مختلف در سالن فرهنگ اندیشگاه برگزار گردید.
مدرسین این کارگاه آموزشی عبارت بودند از: دکتر میروشه هوجا عضو هیئت علمی دانشگاه مقدونیه، دکتر قدیرنصری عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی، دکتر جهانگیر کرمی عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، خانم نازنین قائم مقامی کتابدار ارشد اداره اطلاعات سازمان مللمتحد و دکتر امیرهوشنگ میرکوشش عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی و دبیر علمی کمیته روابط بینالملل انجمن علمی مطالعات صلح ایران و با حضور رئیس انجمن علمی مطالعات صلح ایران دکتر مجتبی مقصودی.
کارگاه در ساعت ۱۵:۳۰ با سخنان دکتر میرکوشش دبیر علمی کمیته روابط بین الملل و تشکر ایشان از حضور و استقبال پر شور دانشجویان و پژوهشگران و نیز تشکر از مدعوین و اساتید محترم آغاز گردید . در ادامه سخنرانی دکترمقصودی رئیس انجمن علمی مطالعاتصلح ایران ضمن خیر مقدم به اساتید و دانشجویان، دانشآموختگان و پژوهشگران داوطلب شرکت در کارگاه در خصوص فعالیتها و دستاوردهای انجمن علمیمطالعات صلح ایران توضیحات و گزارش اجمالی ارائه کردند. رئیس هیئت مدیره انجمن علمی مطالعات صلح ایران با بیان اینکه این انجمن اکنون یکی از فعال ترین انجمن های علمی و فعال در میان ۱۵۰ انجمن علمی حوزه علوم انسانی و اجتماعی کشور است عنوان نمودند که طی چهارسال گذشته بیشترین تلاش انجمن صرف جذب و نهادینهشدن فعالیتهای داوطلبانه بوده است. ایشان ضمن معرفی کمیتههای انجمن بر فعالیتهای داوطلبانه تاکید بسیار نموده و حاضرین در کارگاه را به فعالیتهای داوطلبانه و خودجوش در انجمن علمی مطالعات صلح دعوت نمودند. ایشان ضمن برشمردن فعالیتهای انجمن از جمله برگزاری ۴کارگاه آموزشی، برگزاری نشستها و همایشها و نیز برگزاری دو دوره هیئت مدیره، یاد و خاطره زندهیاد دکتر قانعیراد به عنوان یکی از موسین و اعضای تاثیرگذار در شکلگیری انجمن مطالعات صلح ایران را گرامی داشتند. دکتر مقصودی در ادامه مفهوم صلح را از دو جنبه مضیق و موسع مورد برسی قرار داده و صلح در معنا و مفهوم موسع را همان صلح مثبت نامیدند که باید محور مطالعات صلح قرار گیرد. از نگاه ایشان صلح مثبت بر رویکرد توسعه و مواردی چون بهبود حقوق زنان، نیروهای حاشیه ای و قدرت انتخاب و نظایر آن استوار است. ایشان در پایان صحبتهای خود عنوان نمودند که صلح محور مرکزی کلیه فعالیتهای انجمن بوده و برای حضار و داوطلبان و اساتید شرکتکننده در کارگاه آرزوی پیروزی و موفقیت نمودند.
مدرس نخست؛
خانم نازنین قائممقامی با موضوع بازیابی اطلاعات و اسناد سازمان ملل متحد در حوزه صلح و امنیت بین المللی
خانم قائم مقامی به عنوان نخستین مدرس کارگاه جنگ و صلح ضمن معرفی اجمالی سازمان مللمتحد و سوابق آن به معرفی وبسایت اینترنتی سازمان ملل و نیز آموزش استفاده از آن به داوطلبان شرکتکننده در کارگاه به منظور انجام امور پژوهشی و دریافت اطلاعات، قطعنامهها، بیانیهها، روزهایخاص، نشستها و جلسات برگزار شده پرداختند. ایشان در آموزشهای خود تاکید داشتند که سازمانملل یک دولت یا حکومتجهانی نیست. بلکه تشکیل یافته از دولتهای مستقل است. ایشان در کنار و همراه با آموزش نحوه استفاده از وبسایت سازمان مللمتحد به تشریح مفاهیم و اصول سازمان ملل مرتبط با بحث صلح مانند: فرهنگصلح( صلحدرون یا صلح درونذهن)، دیپلماسیپیشگیرانه که داگهامرشولد فقید دومین دبیرکل سازمان ملل بنیانگذار آن بود، توسعه، که از زمان دبیرکلی پطروسغالی با جدیت در دستور کار سازمانملل قرار گرفت، فرهنگ تحمل و مدارا به عنوان یکی دیگر از دستورکارهای سازمان ملل و نیز معرفی روزهای سازمان ملل و چگونگی نامگذاری آنها پرداختند. ایشان همچنین دستورکار جلسات مجمععمومی را نیز معرفی نموده و هشتادمین اجلاس را که در ۲۴ آوریل برگزار گردیده و به چندجانبهگرایی اختصاص داشت را مورد ارزیابی و معرفی قرار دادند.
بخش دیگری از آموزشهای ایشان به نحوه بازیابی و جستجوی قطعنامههای شورایامنیت سازمانمللمتحد اختصاص داشت. همچنین ایشان به قطعنامههای صادر شده در خصوص ایران از ابتدای شکلگیری سازمان ملل متحد و چگونگی بازیابی و جستجوی آنها نیز پرداخته و در مورد قطعنامه اتحاد برای صلح نیز توضیحات جامعی ارائه فرمودند. ایشان در ادامه در مورد وتوهای شورای امنیت و چگونگی دستیابی به آنها توسط پژوهشگران در وبسایت سازمانملل توضیحات و آموزشهای مفیدی ارائه نمودند. بخش پایانی تدریس ایشان به جایگاه دبیرکل سازمانملل اختصاص داشت و اینکه نقش ایشان در مقایسه با نقش دولتها محدود بوده و وظایف ایشان در چارچوب اقداماتی مانند میانجیگری، سازش، مساعی جمیله و نظایر آن خلاصه میشود. در پایان نحوه بازیابی و جستجوی سخنان دبیرکلهای سازمانملل در وبسایت این سازمان آموزش داده شده و به معرفی دانشگاه سازمان ملل متحد در ژاپن و دانشگاه صلح سازمان مللمتحد در کاستاریکا نیز پرداخته شد.
مدرس دوم؛
دکتر قدیرنصری با موضوع “برداشتهای نو از جنگ و صلح“
دکتر قدیرنصری عضو هیئتعلمی دانشگاه خوارزمی دومین مدرس کارگاه جنگ و صلح بودند. ایشان در ابتدای مباحث خود با ارجاع به مقاله یکی از اساتید برجسته دانشگاههای هلند به نام دیوید اسلیکس مباحث و آموزش خود را بر مبنای برداشتهایی از جنگ استوار ساختند. دکترنصری بر همین اساس دو برداشت از جنگ را مطرح نمودند: جنگ به مثابه یک پروژه در غرب و جنگ به مثابه امر حیثیتی در شرق. از نگاه ایشان جنگ به دلیلی حیثیتی و هویتی بودن در شرق تمامی نداشته و به پایان نمیرسد. اما درست در نقطه مقابل در غرب به دلیل حاکمیت فرهنگ مذاکره و دیپلماسی و گفتگو، جنگ به پایان رسیده است. بر اساس آموزههای دکترنصری برای حل و فصل یک اختلاف باید جنگ از حالت حیثیتی خارج شود. در شرق به دلیل ضعف گفتمان مذاکره و دیپلماسی جنگ همیشه طولانی است. چراکه در جوامع شرقی افراد اهل مذاکره و دیپلماسی غالبا ترسو و سازشکار قلمداد میشوند.
در نگاه و آموزههای ایشان دیپلماتهای قدرتمند بحران را به فرصت تبدیل نموده و همواره سخنی تازه خلق کردهاند. در غرب جنگ یک حادثه غیراقتصادی شناخته میشود. به این معنی که اگر جنگ نتیجه نداد و پرهزینه بود، دیپلماسی آغاز میگردد. به گفته دکترنصری بیش از ۷۱درصد اخبار کشورهای غیرغربی جنگ و بحران است. ایشان در ادامه آموزشهای خود به بحث و تبیین مفهوم صلح عادلانه پرداخته و برای روشن شدن موضوع ابتدا مفهوم جنگعادلانه را مورد توضیح و تبیین قرار دادند. از دید ایشان جنگ عادلانه به این معناست: اگر حکومتی حقوق شهروندانش را بهصورت گستردهای از بین برده و نقض نماید، مشروعیت داخلی خود را از دست میدهد. اگر حکومتی مشروعیتداخلی خود را از دست داد، مشروعیت بینالمللی خود را نیز از دست میدهد. اگر حکومتی مشروعیت داخلی و بینالمللی نداشت نبرد بر علیه آن عادلانه است.
صلح عادلانه از دیدگاه دکترنصری: توافق موجه، یعنی صلح و توافقی که اخلاق و وجدان آن را تایید کند و متناسب و غیرتحمیلی باشد. اگر صلحی غیرعادلانه باشد پایدار نخواهد بود. همانطور که جنگ میتواند عادلانه باشد، صلح حتما باید عادلانه باشد. در غیر اینصورت جنگ حتمی خواهد بود. برای عادلانه بودن صلح، حتما باید به تایید وجدان برسد. دکترنصری در ادامه آموزشهای خود بیان نمودند که در شرق با جنگ انبوه و اجتماعیشدن جنگ و تبدیل آن به یک صنعت مواجه هستیم. وی با اشاره به تجربه داعش در کاربست صنعت خشونت ، تحلیل مایکلوالزر در باب دلایل تروریسم را روایت کرد. والزر چهار دلیل بعنوان عذرهای تروریست ها ذکر می کند که یکی از آنها این است که ترور به مثابه واپسین چاره است. به این معنا که ترور و خشونت برای کسانی که به آن دست میزنند نوعی توجیه اخلاقی دارد. به عنوان مثال خبر ترورهای داعش برای بسیاری تعجببرانگیز اما برای بعضی دیگر قابلدرک است و برای بعضی حتی تحسین برانگیز است. استوار بر بحث والزر ، نصری تاکید نمود که تروریست ها عاجز از جلب دموکراتیک نظر اکثریت هستند ، گاهی ترور و خشونت را نوعی کسب و کار می بینند و غیرنظامیان را بعنوان اینکه پشتیبان نظامیان هستند هدف قرار می دهند ! خوب ! خود همین نظر والزر یک موضوع بکر برای تحقیق مانا هست ! میشود مساله را اینطور طراحی کرد که چرا اینان هر صلحی را نوعی تله و تبانی می بینند؟!
به گفته ایشان ، اینک در شرق عالم ، متاسفانه ، جنگ و خشونت به پدیدهای اجتماعی در خاورمیانه تبدیل شده است. جنگ برای افراد این جوامع وسیلهای برای کسب شناسایی به شمار میرود. به این معنا که به رسمیت شناختهنشدن و سرکوب شدن از عوامل موثر خشونت به شمار میروند.
از نظر عضو هیئت مدیره انجمن علوم سیاسی ایران، هر کجا که دولت ضعیف باشد امکان جنگ و خشونت افزایش مییابد. اما هر کجا که دولت قوی و وظایف و کارکردهای خود را به خوبی ارائه دهد( مانند بهداشت، آموزش و امنیت) امکان بروز خشونت کاهش مییابد. ایشان در ادامه آموزشهای خود به بحث پدیداری جنگمدرن(مدرنترین شکل جنگ) پرداختند. در همین راستا ایشان ضمن برشماردن و معرفی انواع قدرت مانند قدرتسخت، قدرتنرم و قدرتهوشمند به مفهوم نوینی از قدرت به نام Sharp Powerیا قدرت نافذ(قدرت نفوذکننده) پرداختند که به معنای توانایی رخنه اطلاعاتی یک بازیگر در بازیگر دیگر یا نفوذ یک قدرت در قدرت دیگر میباشد. به گفته ایشان در شرق مواجه با نوع نوینی از قدرت، جنگ و صلح نافذ شدهایم که کشورهای فاقد این قدرت نافذ جایگاه و شانی نخواهند داشت. دکتر نصری در پایان با تاکید بر اینکه مقصود و هدف جنگ و صلح متحول گردیده است، اهداف جنگ از گذشته تا امروز را بدین صورت تشریح نمودند: در گذشته اهداف جنگ شامل مباحثی چون الحاقسرزمینی- کسب ثروت و منابع- آزادسازی گروهی از جمعیت- تحمیل پیمانهای پرسود میگردید. اما امروزه جنگ بر مبنای مفهومی به نام مدیریت جیب مطرح میشود. این به معنای آن است که جنگ دیگر نه با هدف کسب منابع و سود و سرزمین بلکه با هدف هژمون بودن و تعیینکننده بودن صورت میپذیرد. و این تحول مهمی در هدف و مفهوم جنگ به شمار میرود. بنابراین جنگ در جهان امروز از سود و بهره اقتصادی برخوردار نیست و این موضوع باید بسیار مورد توجه قرار گیرد.
مدرس سوم؛
دکتر میروشه هوجا با موضوع “جنگ و صلح؛ تجربه بالکان“
دکتر میروشه هوجا عضو هیئت علمی دانشگاه مقدونیه مباحث خود را به زبان انگلیسی و با ارائه تاریخچه مختصری از یوگسلاوی پیشین و چگونگی شکلگیری آن آغاز نمود. به گفته دکتر هوجا جامعه یوگسلاوی به شدت مبتنی بر خاص گرایی قومی بوده و تعلقات ملی بشدت کمرنگ بود. در یوگسلاوی گرایش اقوام برای برای صلح و حل و فصل اختلافات در سایه یک دولت فراگیر ملی وجود نداشت. اما جمهوری بوسنیهرزگوین کمی متفاوت بود. این جمهوری از سه گروه قومی-مذهبی صربها- کرواتها و مسلمانان تشکیل شده بود که در این میان مسلمانان بوسنی خود را یک ملت به شمار میآوردند و نه صرفا یک گروه قومی.
ایشان در ادامه آموزههای خود عنوان داشتند که در مورد فروپاشی یوگسلاوی نظریههای مختلف وجود دارد. برخی از نظرها این فروپاشی را مجزا و متفاوت از جنگبالکان میدانند. برخی دیگر از نظریهها آن را از نگاه جنگ میبینند. یعنی فروپاشی یوگسلاوی را به دلیل وقوع جنگ در این منطقه میدانند. دکترهوجا نیز با نظر دوم موافق بوده و آموزش خود را از تجربه بالکان و فروپاشی یوگسلاوی بر همین مبنا قرار داده اما تاکید نمودند که اجماعنظری در این خصوص وجود ندارد. در همین راستا ایشان آموزههای خود را بر این پرسش استوار ساختند که چرا جنگ عامل فروپاشی یوگسلاوی بود؟ به گفته ایشان در سال ۱۹۷۳ در قانوناساسی یوگسلاوی این کشور به شش ایالت یا جمهوری خودمختار تقسیم میشد که ریشههای جنگ در همین موضوع بود. جنگ از سال ۱۹۹۱ آغاز و تا سال ۱۹۹۵ ادامه داشت. بوسنی و کرواسی مراکز اصلی جنگ بودند. به گفته این استاد دانشگاه مقدونیه در کرواسی پلیس و ارتش با یکدیگر وارد جنگ شدند و در طرف دیگر نیز با صربستان وارد جنگ شدند. صربهایی که در داخل کرواسی و در مرز کرواسی و صربستان زندگی میکردند در ۱۹۹۱ اعلام خومختاری نمودند که با مخالفت صربستان مواجه شد. آنها جمهوری تازهتاسیس خود را کراینا نامگذاری نمودند.
اسلوونی اولین جمهوری بود که در ۱۹۹۱ اعلام استقلال کرد. از نظر دکتر هوجا، اسلوونی به دلیل همسایه بودن با اتریش از لحاظ فرهنگی شرایط مناسبتری داشت. اما مقدونیه به دلیل نزدیکی به یونان از شرایط فرهنگی متفاوتی برخوردار بود. جنگ ابتدا محدود بود اما در نهایت به جنگی بزرگ تبدیل شد. در ۱۹۹۱ ارتش بوسنی با کمک کرواسی علیه صربستان وارد جنگ شدند. اما یکسال بعد جنگ میان سه گروه قومی صرب، مسلمان و کروات در بوسنی آغاز شد. در بوسنی در قسمتهای شمالی صربها اعلام استقلال نمودند و در جنوب نیز کرواتها استقلال خود را اعلام کردند. ایشان در ادامه بمباران کرواسی و شهر زاگرب در سال ۱۹۹۵ نیز اشاره نمودند. به گفته ایشان به رغم معاهدات صلح متعدد، صلح پایدار میان کرواسی و صربستان شکل نگرفت. دکتر هوجا در ادامه به توضیح و تبیین مذاکرات و توافقنامه صلحدیتون پرداختند که به جنگ بوسنی و صربستان و نسلکشی پایان داد. بر اساس این صلح، بوسنی به دو جمهوری بوسنی و هرزگوین تقسیم شد. ایشان در ادامه به جنگ کوزوو نیز پرداختند که میان آلبانیاییتبارها و صربها صورت گرفت. در این جنگ شهر بلگراد توسط هواپیماهای ناتو بمباران شد. در آگوست ۲۰۰۱ قرارداد آتشبس امضا شد و جنگ در کوزوو به پایان رسید. اما مسالهای که در مورد جنگ بالکان نباید فراموش شود جنایات جنگی و نسلکشیهای گسترده است. ایشان در پایان کارگاه آموزشی خود به تشریح خاطرات تلخ جنگ بالکان در دوران دانشجویی خود در زاگرب پرداختند.
مدرس چهارم؛
دکتر جهانگیرکرمی با موضوع “جنگ و صلح روسی در نظریه و عمل“
دکتر جهانگیرکرمی عضو هیئت علمی دانشگاه تهران مباحث آموزشی خود را به جنگ و صلح از منظر نخبگان فکری و سیاسی روسی اختصاص دادند. ایشان بحث خود را با ذکر این نکته آغاز نمود که صلح مانند مفهوم و پدیده سلامت در نبود آن اهمیت مییابد. به عبارت بهتر صلح در شرایط جنگ اهمیت و معنا مییابد، همانطور که سلامتی در شرایط بیماری ارزش و اهمیت پیدا میکند. به گفته دکترکرمی در طول تاریخ نظریهپردازان بیشتر به جنگ پرداخته و تئوریسینهای صلح زیاد نبودهاند. امانوئلکانت برای نخستین بار صلح را محور نظریه خود قرار داد.
از نظر این عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، موضوع صلح با امر بینالمللی یعنی شکلگیری ملت-دولت آغاز شد. نظریهپردازی جنگ در سه پارادایم قرار دارد. ۱- جنگ به عنوان امر الهی، که در این مورد جنگ ماهیتی آخرالزمانی دارد ۲- پارادایم حقوقی و اخلاقی، که جنگ را یک امر غیراخلاقی و یک بلا و مصیبت میداند۳- نگاه سیاسی و ملی که سدههای اخیر از این زاویه به جنگ نگاه شده است و کلاوزویتس چهره برجسته این پارادایم است. براین اساس جنگ محاسبه شده و در چارچوب منافع ملی و دفاع از کشور معنا مییابد. در آموزههای دکترکرمی به گفته هلندانکوس در کتاب شوربختی دائمی روس، روسها همیشه طرف جنگ بودهاند. در وقایعنگاریهای تاریخی عنوان میشود که وارنگیان و وایکینگها برای نخستین بار برای برقراری نظم و امنیت در روسیه دعوت میشوند. در این زمان روسیه دستخوش ناامنی بود. سپس روسیه به مدت دو قرن زیر سلطه مغولان میرود. روسها و کشیشان بر علیه مغولان متحد شده و وارد جنگ میشوند. رادونژ یک کشیش روسی بود که این جنگ مقدس را هدایت کرد و حکومت تزارها را از قرن ۱۴ میلادی به بعد در روسیه به وجود آورد. بنابراین درست در زمانی که غرب مذهب را کنار میگذاشت روسها مذهبی میشدند.
سومین نقطه عطف ایده رم سوم بود. روسها مسیحیت ارتدوکس را انتخاب کردند و با سقوط بیزانس ایده رم سوم را تعریف کردند که بر اساس آن روسیه رسالت و ماموریتی مقدس برای احیای بازپسگیری و احیای رومشرقی یا بیزانس را برای خود تعریف نموده بود. در زمان پطرکبیر روسیه به قدرتجهانی تبدیل میشود. چهارمین مقطع قرن نوزدهم است با ظهور لئوتولستوی به عنوان طرفدار جدی صلح در جهان تبلور مییابد. کتاب “جنگ و صلح”مشهورترین اثر تولستوی در این زمینه است. همچنین در آثار دیگری مانند مسیحیت و صلحطلبی و ملکوتخدایی تولستوی جنگ را تقبیح میکند. او معتقد است که دولتها به وسیله ارتشها وارد جنگ میشوند و با پیروزی در جنگ ارتشها قدرتمند میشوند و به سرکوب داخلی میپردازند.
در نظر دکترکرمی گرایش روسیه به جنگ بیشتر به جغرافیای روسیه مربوط است. وسعت سرزمینی و مورد تهاجم واقع شدنهای متعدد در طول تاریخ و نیز تهدیدات فراوان موجب گردیده که همواره گرایشات جنگطلبانه در روسیه قویتر باشند. اندیشههای چپ و خصوصا لنین نیز در گرایش به جنگ موثر بود. اما در لنین اندیشههای صلح هم وجود داشت. البته صلح در اندیشه لنین فرصتی بود که بتواند از طریق آن زمان بخرد. گورباچف به شدت صلحطلب بود و اندیشههایی مانند امنیت مشترک بشری و ضرورت ورود روسیه به جامعه جهانی را مطرح میکرد. ولادیمیرپوتین جنگ را از چهار منظر مینگرد ۱- جنگ به عنوان دفاع، که خطر گسترش ناتو به سمت شرق عامل اصلی شکلگیری آن است ۲- جنگتنبیهی، به این معنا که اگر جمهوری های سابق اتحاد جماهیر شوروی به دشمن بپیوندند با مجازات و تنبیه مواجه میشوند ۳- جنگپیشگیرانه، مانند جنگ روسیه در سوریه برای ممانعت از ورود جنگ به قلمرو سابق روسیه ۴- جنگهستهای پیشگیرانه، به این معنی که هر گونه حمله به روسیه با پاسخ هستهای مواجه خواهد شد.
مدرس پنجم؛
دکتر امیرهوشنگ میرکوشش با موضوع “دیپلماسی، جنگ و صلح“
دکتر امیر هوشنگ میرکوشش دبیر علمی کمیته روابط بین الملل انجمن صلح به عنوان پنجمین و آخرین مدرس این کارگاه مباحث خود را در خصوص دیپلماسی، جنگ و صلح ارائه فرمودند. به گفته ایشان رابطه نزدیکی میان دیپلماسی و صلح وجود دارد. ایشان با استناد به تعریف سازمان یونسکو اذعان داشتند، از آنجا که جنگ در ذهنها شکل میگیرد صلح نیز باید در ذهنها شکل بگیرد. از نظر دکتر میرکوشش دیپلماسی و جنگ دو مقوله جدا از هم نیستند. هیچ جنگی برای جنگ نیست بلکه جنگ برای صلح است. از دیدگاه دکتر میرکوشش در جنگ ایران و عراق در دستگاه سیاست خارجی پیوست مناسبی برای صلح در دیپلماسی کشورمان وجود نداشت و به همین دلیل جنگ هشت سال طول کشید. به گفته ایشان سنت دیپلماتیک مدرن بر رابطه نزدیک میان دیپلماسی و جنگ تاکید دارد. با این وجود برخی بر این باورند که اولویت فرهنگ دیپلماتیک بر حل مناقشه از طریق دیپلماسی و گفتگو می باشد . از این منظر، اگر جنگ رخ دهد این درک متبادر می گردد که دیپلماسی شکست خورده است .ایشان در ادامه بیان نمودند که برخی دیگر معتقدند در دوران مدرن، دیپلماسی دارای هیچ آرامش و سکون ذاتی نیست و دیپلماسی می تواند برای ایجاد اتحاد ها و ائتلاف ها در مسیر موازنه قدرت به کار رود.
ایشان در ادامه آموزههای خود بر مفهوم دیپلماسی چندجانبه و سازمانهای بینالمللی یا دیپلماسی برای جلوگیری از جنگ تمرکز نموده و عنوان نمودند که در دوران جنگسرد، جنگسرد و جنگهای نیابتی همزمان وجود داشتند. جنگسرد میان دوابرقدرت تحتالشعاع دیپلماسی قرار داشت. مانند بحران موشکیکوبا. اما در جنگهای نیابتی دیپلماسی صرفا ابزار جنگ بود و برای صلح موفق نبود. دکتر میرکوشش در ادامه کارگاه آموزشی خود، مبحث دیپلماسی و جنگ در جهان با بازیگران متکثر را تبیین نمودند. ایشان با اشاره به شوک های وارده بر نظام بین الملل ناشی از حملات ۱۱ سپتامبر و تهاجم به افغانستان و عراق به نظر جانمرشایمر استناد نمودند که دوران تک قطبی سپری خواهد شد و هم دیپلماسی و هم جنگ نقش قبلی خود را باز خواهند یافت و هژمونی آمریکا توسط بازیگرانی مثل چین و روسیه به چالش گرفته میشود. ایشان در ادامه به این جمله مارتین وایت اشاره کردند که اگر کسی به این نتیجه برسد که جنگ یک احتمال حال حاضر است آن گاه میتوان از طریق دیپلماسی موثر احتمال وقوع جنگ های خاص را کاهش داد. در مقابل این ایده وجود دارد که صلح عمومی را می توان به عنوان احتمال ممکن در نظر گرفت و احتمال دستیابی به صلح های خاص از طریق دیپلماسی با در نظر گرفتن فرض فوق افزایش می یابد. دکتر میرکوشش در ادامه به مبحث دیپلماسی صلح ورود نمودند و با توصیف دیپلماسی سنتی، دیپلماسی عمومی و دیپلماسی عمومی نوین به ویژگی های دیپلماسی عمومی نوین پرداختند. در آموزههای دکتر میرکوشش دیپلماسیسنتی صرفا روابط میان دولتها را با یکدیگر مورد توجه قرار میدهد. اما دیپلماسی عمومی نوین و دیپلماسیعمومی روابط میان جوامع با یکدیگر را مدنظر قرار داده است. ایشان تاکید نمودند که در قرن بیست ویک دیگر دیپلماسی سنتی به تنهایی قادر به حل مسائل میان کشور ها و جلوگیری از جنگ و درگیری نیست. مفهوم صلح بر مبنای دیپلماسی صلح بیش از رفع تهدیدات است. صلح از این منظر ترویج فرآیند های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و ایجاد ساختار هایی است که بر اساس ایجاد اعتماد متقابل میان افراد و گروه های جامعه آن ها را در دستیابی به نیاز ها و آرمان های مشروع خود بدون اجبار و ترس و در پرتو عدالت و امنیت یاری می رساند. از این منظر دیپلماسی عمومی و به ویژه دیپلماسی عمومی نوین می توانند در خدمت دیپلماسی صلح باشند.
حسن ختام کارگاه آموزشی
در پایان دکتر میرکوشش ضمن تشکر از حاضران اعم از اساتید، دانشجویان و پژوهشگرانی که از این کارگاه استقبال و شرکت نمودند از همکاران و مشارکت کنندگان در برگزاری این کارگاه و عوامل اجرایی برگزاری کارگاه نیز تقدیر و تشکر کردند. این کارگاه آموزشی با تقدیم گواهی شرکت در کارگاه به کلیه شرکتکنندگان و داوطلبان و گرفتن عکس یادگاری در ساعت ۳۰/۱۹خاتمه یافت.
گزارش از دکتر رامتین رضایی دبیر اجرایی کمیته روابط بین الملل انجمن علمی مطالعات صلح ایران