انجمن علمی مطالعات صلح ایران
انجمن در آئینه رسانه‌هابرترشاخصگروه تخصصی ادبیات و صلح

اطلاعات، گزارش نشست «صلح و ترویج زبان فارسی »

اخبار انجمن را همرسانی کنید.

بازدیدها: 139

دکتر دادبه: ترویج زبان فارسی، اشاعه صلح است
 

سرویس فرهنگی: دکتر اصغر دادبه، استاد بازنشسته دانشگاه در نشست «صلح و ترویج ادبیات فارسی» با اشاره به این موضوع که صلح و دوستی در ادبیات ما امری برجسته است و برخی بزرگان ما، از جمله فردوسی ، سعدی و نظامی، به‌طور خاص درآثارشان به این موضوع پرداخته‌‌اند، گفت: در سراسر ادبیات ما صلح، اصالت دارد.‌
به گزارش خبرنگار ما، در نشست «صلح و ترویج زبان فارسی ـ هشتمین نشست از سلسله نشست‌های صلح و ادبیات»، که به همت مؤسسه خانه کتاب یک‌شنبه ۳۰ دی ماه در سرای اهل قلم این مؤسسه برگزار شد،دکتر اصغر دادبه، استاد فلسفه اسلامی و ادبیات عرفانی، دکتر فرح زاهدی، استاد فرهنگ و زبان‌های باستانی و همچنین جواد رنجبر درخشی لر، مدرس و پژوهشگر سخنرانی کردند.‌

در ابتدای جلسه جواد رنجبر درخشی لر گفت: زبان فارسی یکی از مهم‌ترین زبان‌های دنیاست زیرا هزاران کتاب مهم و معتبر به این زبان نوشته شده‌اند. اما این یک ایراد است که برخی زبان‌ها را دارای هویت ویژه می‌دانند. این یک نگرش سطحی به زبان است. هر زبانی به اعتبار متونی که به آن زبان نوشته شده، دارای اعتبار است. زبان فارسی معتبر است زیرا مثلاً مثنوی مولانا به این زبان نوشته شده است و ما امروز می‌خواهیم از ظرفیت‌های این زبان در ایجاد صلح صحبت کنیم. نکته دیگر اینکه اگر قبول کنیم زبان «فارسی»، زبان «صلح» است؛ چگونه می‌توانیم از ظرفیت صلح‌آمیز آن استفاده کنیم تا کمی چهره خشن دنیا را تلطیف کنیم؟ نکته سوم اینکه برخی می‌گویند در حال حاضر که شرایط تا حدی جنگی است، چرا از صلح حرف بزنیم؟ به نظر من اتفاقاً الان که سایه جنگ بر سر ماست، باید از صلح حرف بزنیم تا شاید از طریق فرهنگ، دریچه‌ای به روی صلح باز کنیم.‌

در ادامه، دکتر دادبه به ایراد سخن پرداخت و گفت: من از صحبت‌های آقای رنجبر نتیجه گرفتم زبان فارسی یا خاستگاه صلح است یا ترویج آن، به صلح کمک می‌کند. ‌

وی ادامه داد: بعضی چیزها آنقدر روشن و بدیهی‌اند که از فرط روشنی، غیر بدیهی می‌شوند. بارها گفته‌ام این زبان که زبان ملی ماست، یک روزه زبان ملی نشده است. باید آثار متفاوتی پدید آیند تا زبانی به این سطح برسد. زبان فارسی با آثار ادبی که پدیدآورده، نشان داده که در عین اینکه می‌تواند بار پیام‌های هنری را به دوش بکشد، بار پیام‌های علمی و فلسفی‌ را هم به دوش کشیده است و این ویژگی‌ مختص زبان ماست که حتی عربی هم بهره‌ای از آن نداشته است.‌

این استاد بازنشسته دانشگاه افزود: حکمای ما برا‌ی آنکه تبیین کنند هرچه خدا آفریده خیر است و شر نیست می‌گویند شر، یک امر نسبی است. گاهی هم می‌گویند شر جنبه عمومی دارد (مثلاً می‌گویند بیماری، نبود سلامتی است). مسأله صلح و آشتی، به قول حکما، یک مسأله وجودی است و اگر پرسش کنیم که صلح اصیل است یا جنگ و دشمنی، مشخص است که دوستی و صلح اصالت دارد. آدم‌های حسابی و بزرگ هم طرفدار صلح و امر اصیل هستند. در سراسر ادب ما، این اصالت را می‌بینیم. بعضی از بزرگان ما شخصاً دنبال این مسأله رفته‌اند. مثلاً در شاهنامه این موضوع خیلی برجسته است. ریزترین نکات سیاسی را در شاهنامه می‌توان پیدا کرد. سعدی و نظامی هم برای این موضوع طرح دارند. ‌

دادبه تصریح کرد: سعدی در باب اول بوستان که آرمان شهر اوست، می‌گوید حکومت و رفتار فردی و جمعی چگونه باید باشد و ما از چند بیت از اشعار سعدی که درباب ملک و لشکرکشی آورده، می‌توانیم چندین صفحه درباره صلح بنویسیم. در شیراز هم که از حمله مغول مصون ماند، این طرز فکر صلح‌آمیز حاکم بود. آنها آن منطقه را حفظ کردند و میراث ادبی را برای نسل‌های بعدی به یادگار گذاشتند و اگر این رویکرد آنها نبود، امروز چیزی از ادبیات آن زمان نداشتیم.‌

همچنین‌ سعدی در این ابیات دو طرح دارد: یکی اینکه با دشمنی که از تو گردن کلفت‌تر است، نادانی است بجنگی و اگر از تو ضعیف‌تر است، جنگیدن با او جوانمردی نیست. او تأکید دارد که صلح از جنگ بهتر است.‌‌وی در ادامه به دو نکته اشاره کرد و گفت: یک کلیپی جایی پخش می‌شد که در آن یک بچه ۹ـ۸ ساله شکلاتی را بازکرد بخورد و سطل آشغال پیدا نکرد. این بچه نزدیک یک کیلومتر راه رفت و سطل آشغال پیدا کرد. تصویر بعدی آن بود که شیشه ماشین گران قیمت پایین آمد و یک مشت پر از پوست پسته از آن خارج شد. چه عاملی باعث شد آن بچه دنبال سطل آشغال برود؟ پاسخ این است: آموزش در مدرسه. اگر در مدرسه خبری نباشد و معلم و کتاب این چیزها را نیاموزند، ما یاد نمی‌گیریم. چه کسی باور می‌کند که صلح و دوستی اصیل است نه جنگ و دشمنی؟ کسی که از اول این را آموزش دیده است. اما متأسفانه این چیزها از کتاب‌های درسی حذف شده‌اند. من یادم می‌آید این موضوعات را در اشعار نظامی که در کتاب درسی بود یاد می‌گرفتیم. چرا باید این اشعار از کتاب‌های درسی حذف شوند؟ گفته‌اند اشعار سعدی و حافظ جای مطالب مربوط به شهید حججی را تنگ کرده است. آیا واقعاً این طور است؟‌

سراسر ادبیات ما از عشق گفته‌اند. اینها درس محبت و دوستی‌اند و این آموزش‌ها اگر از آغاز صورت بگیرند و تبدیل به باور شود، بچه آشغال را در سطل می‌اندازد و می‌پذیرد که دوستی و صلح، اصل است. سعدی غزل معروفی دارد که مانیفست دوستی است و بزرگ‌ترین واجب برما، بعد از نماز، آن است که بچه‌هایمان گلستان و بوستان یاد بگیرند.‌

تأکید سعدی بر دوستی و محبت و عشق، با هدف تربیتی انجام می‌شود. افلاطون می‌گوید تربیت باید با شعر و موسیقی همراه باشد. طبع انسان با شعر و موسیقی لطیف می‌شود و شخصیت تلطیف شده، برای پذیرش عقل آماده می‌شود. سعدی هم به این شیوه تربیتی تأکید دارد. این همه تأکید بر اصالت محبت و دوستی، با هدف تربیتی صورت می‌گیرد که شخصیت آدم‌ها چنان به بار آید که به کار آید و انسان‌ها اصالت صلح و دوستی را بپذیرند و مجری صلح باشند.‌‌دادبه افزود: در طول تاریخ ما، یکی از چیزهایی که سیاستمداران به آن دامن زده‌اند، جنگ‌های مذهبی بوده است که خانمان‌سوزند و در توجیه آن «تئوری مذهب عشق» را بیان کرده‌اند که می‌گوید محال است بتوانید مذهبی‌‌ها را متقاعد کنید که دست از باورت بردار و به باور من ایمان بیاور. نظریه‌پردازان مذهب عشق می‌گویند باید یک عامل پیوند دهنده مطرح کنند که همه آن را بپذیرند. عامل پیوند دهنده بین همه انسان‌ها برای جلوگیری از جنگ، عشق می‌تواند باشد.‌

در ادامه این نشست، دکتر فرح‌زاهدی، طی سخنانی عنوان کرد: من درباره صلح در ادبیات ایران پیش از اسلام حرف می‌زنم. «صلح» یک واژه عربی به معنی پایان یافتن جنگ است. معنی دیگر آن هم «آشتی» است.‌

در متون ایران پیش از اسلام، صلح می‌تواند صلح الهی باشد؛ می‌تواند به‌عنوان یک ارزش، اخلاقی و فضیلت به حساب آید، می‌تواند دینی باشد .‌

متون مقدس زرتشتی که اوستا نام دارند، از نظر کاربرد دو دسته‌اند؛ آیینی و نیایشی. در یسنای شصتم اوستا که به خاندان «به‌دین» درود فرستاده می‌شود دعایی وجود دارد که به آشتی تأکید دارد. این دعا، برای خانواده طلب صلح و آشتی می‌کند. یکی از بنیادهای آیین زرتشتی آن است که افراد فضایل اخلاقی را کسب کرده و به کار ببرند. صلح و آشتی در این دعا، پس از فرمانبرداری آمده است. در سایر متون اوستا هم صلح و آشتی وجود دارد. ایزد جنگ و پیروزی، ایزدی است که به مردمان «آشتی نیک» بخشد. آشتی نیک، یعنی صلحی که در نهایت نیکی و خوبی باشد نه از سر استیصال. در ستایش ایزد مهر و نگهدارنده پیمان‌ها هم به وظیفه این ایزد مبنی بر نظارت بر صلح و آشتی جهان، اشاره شده است.‌

وی ادامه داد: در اندیشه مردم امروز و اندیشه مردمان دوران باستان، صلح فرق دارد. در اندیشه ما، صلح امری مادی و در اندیشه آنها صلح امری الهی و درونی است. از نظر آنها، این تقدس پیمان است که صلح را تضمین می‌کند. وقتی دو طرف بر سر پیمانی توافق کردند، صلح منعقد می‌شود. ایزد پیمان، حتی اگر دشمن بر سر پیمان بماند، با او از سر آشتی در می‌آید و اگر دوست، پیمان را نقض کند، از او خشمگین می‌شود. ‌

در اوستا، کسی که پیمان را نقض کند نشان می‌دهد که حرفی که در ابتدا سر آن توافق کرده،‌ دروغ و باطل بوده است. ‌

زاهدی تصریح کرد:‌ در اوستا، ایزد مهر، ایزدی است که از او باران می‌بارد و گیاهان این ایزد، سلامت بخشنده‌اند. کسانی که پیمان نگه می‌دارند، از بیماری به دورند. آسایش مردم، خاصه سلامت آنها، بسته به رفتار اخلاقی شاه دارد. شاه بی‌لغزش، سلامت و بخشش را به سرزمین خود می‌آورد. اساسی‌‌ترین پیمان، پیمانی است بین دوکشور و شاهی که پیمان می‌شکند و صلح و امنیت را به خطر می‌اندازد، تمامی کشورش را در معرض خشم مهر قرار می‌دهد و کشور را ویران می‌کند. ایزدمهر، لطف خود را شامل سرزمینی می‌کند که شاه آن، پیمان نگه داشته و بارش باران، گیاهان و تندرستی را نصیب آن سرزمین می‌کند. ‌

صفت دیگر مهر در اوستا آن است که چراگاه‌های فراخ دارد. هنگام صلح، این چراگاه‌ها می‌توانند وسیع شوند ولی هنگام جنگ باید چارپایان را نزدیک روستا نگه دارند. مهر اوستایی، چراگاه‌ها را از تنگنایی می‌رهاند و با ارزانی داشتن امنیت و صلح، چراگاه‌ فراخ ایجاد می‌‌کند.‌

این استاد افزود: از کتیبه‌های کوروش می‌توان فهمیدکه او صلح و آرامش را به سرزمین بابل آورده، به دین آنها احترام گذاشته و کار اجباری را لغو کرده است. او در دو جا از واژه‌ای به معنی صلح استفاده کرده است که در تقابل با واژه جنگ قرار دارد. او گفته است ارتش من در صلح و آرامش وارد بابل شد و ما با دوستی میان مردم حرکت کردیم. پس از کورش، داریوش چهره یک مرد سیاسی تمام عیار را دارد. او مرد برقرار کردن امنیت و سامان دادن است. دوره‌ او دوره تحولات اجتماعی ایران است. او توانست یک کشور آشوب‌زده را پس از مرگ کمبوجیه سامان دهد.‌

او آشتی و صلح را به ایران برگرداند و اقداماتی در این راستا انجام داد. این اقدامات در کتیبه‌هایش ذکر شده‌اند. او در نقش رستم کتیبه‌ای از خود به یادگار گذاشته است که در آن به نظر می‌رسد یک شاه در حال درد دل کردن است. او می گوید خواست من، «راستی» است. داریوش ظاهراً سرشار از حس ملی است و می‌خواهد مردم را به کمال مطلوب برساند.‌

رسالت ملی ایران، آن نیست که به پیروزی‌های جنگی دست یابد؛ بلکه رسالت ملی، اجرای صلح هخامنشی است و این صلح در پرتو راستی، درستی، نظم، حقیقت و عدالت شکل می‌گیرد.‌

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *