خاطره هشتم از کتاب «خاطرات خوب»/خاطراتی از هرات، شهری از خراسان بزرگ
بازدیدها: 39
یادداشتی از بهرام امیراحمدیان
عضو هیئتعلمی مؤسسه آموزش عالی بیمه اکو در دانشگاه علامه طباطبائی
نخستین و آخرین دیدار من از هرات به سال ۱۳۹۱ بازمیگردد. من با گروه دیپلماسی هند یک اتاق فکر هندی متشکل از سفرا و امرای بازنشسته ارتش هند در چند کنفرانس مربوط به بحران افغانستان شرکت داشتم. در این کنفرانسها شادروان حسین شیخالاسلام دیپلمات پیشین جمهوری اسلامی ایران نیز شرکت داشت. برای رسیدن به هرات، من از تهران به دوبی و از دوبی به کابل و از کابل به هرات پرواز کردم. سفر طولانی با خستگی همراه بود، ولی شوق دیدار از هرات همه این سختیها را آسان کرد. کنفرانس بینالمللی دهه تغییرات و نقش منطقهای از ۱۸-۲۲ اکتبر ۲۰۱۲، ۳۰، ۲۹ میزان ۱۳۹۱ در محل قلعه تاریخی اختیارالدین شهر هرات برگزار میشد.
در این کنفرانس سفرای خارجی، از جمله کنسول ایران در هرات و کاردار ایران در کابل شرکت داشتند. خانم شاهدخت ایندیا، دختر امانالله خان، شاه افغانستان در آن برنامه شرکت داشت. از امانالله به نیکی یاد میشود و در یک کشور جمهوری، شاهزادهای هم شرکت داده میشود.
قلعه هرات، با بنای آجری، بسیار عالی و در شرایطی بسیار مناسب نگهداری میشود. برخلاف آنچه در عکسها از این قلعه دیده بودم، شکوه و عظمتی داشت که از طریق کمکهای خارجی در بازسازی صرف شده بود. در شب پایانی، ضیافتی از سوی والی هرات در این قلعه برای مهمانان ترتیب داده بودند که بیمانند بود.
در شهر هرات با شگفتیهایی روبرو میشوم. نخست اینکه، این شهر فرهنگ ایرانی دارد. زنان چادربهسر بیش از زنان برقع پوش هستند، برقع کم دیده میشود. در شهر تعداد زیادی جمعیت شیعیان زندگی میکنند، چادر زنان شیعه متفاوت از چادر زنان سنی است. زنان شیعه مذهب چادر سیاه به سر میکنند درحالیکه چادر زنان سنی مذهب، چادر نماز است و برخی هم برقع به سر میکنند. اینجا را با کابل مقایسه که میکنم میبینم اوضاع اجتماعی بهتر است. جوانهای تحصیلکرده و شیک بسیاری، در مشاغلی در نهادهای خارجی مشغولاند که برخی از آنها تحصیلات خود را در خارج از افغانستان گذراندهاند. آنها بسیار باادب و شیکپوش و به زبانهای خارجی مسلط هستند.
در شهر هرات به ایرانیها بسیار احترام میگذارند. فاصله هرات تا ایران حدود ۱۲۷ کیلومتر است که دارای شاهراه آسفالتهای است که آن را ایران ساخته و به مردم افغانستان هدیه داده است. میگویند که شهر هرات جایی است که هرکسی میتواند ادعا کند که این شهر، شهر اوست. در این شهر شاهعباس صفوی به دنیا آمده است. بزرگانی چون علی شیر نوایی (وزیر الغ بیک تیموری)، گوهرشاد خانم، عبدالرحمن جامی، خواجه عبدالله انصاری، کمالالدین بهزاد، امام فخر رازی و برخی مشاهیر دیگر در این شهر خفتهاند. اینجا زادگاه مکتب هرات است.
به من گفته میشود که در هرات شماره ۳۹ نحس شمرده میشود. زمان دیدار من از هرات فصل انگور بود. شهری که بیش از ۷۰ نوع انگور دارد و کشمش آن زبانزد است. اخیراً در هرات کشت و تولید زعفران رونق گرفته است که میگویند بهقصد جایگزینی با تریاک، از ایران این فن کشت و تولید زعفران را به افغانستان آوردهاند. اکنون زعفران افغانستان پس از تولید، در آلمان بستهبندی و به بازارهای اروپایی صادر میشود. هر مثقال زعفران بستهبندی در آلمان، در فرودگاه کابل حدود ۸ دلار آمریکایی بود.
یک سال پس از اعلام استقلال افغانستان در سنبلۀ ۱۲۹۹ خورشیدی نشریه «اتفاق اسلام» در هرات با مدیرمسئولی عبدالله قانع آغاز به نشر کرد. شگفت آنکه روزنامه «اتفاق اسلام» قدیمیترین روزنامه افغانستان و شرق که در هرات هنوز هم منتشر میشود (گویا چندین سال پیش به سبب نبود بودجه کافی تعطیل شد).
مزار باشکوه خواجه عبدالله انصاری را در یک عصر پائیزی زیارت کردم. اینجا محوطهای بسیار دلگشا و زیبا با سبک معماری ایرانی است. فضای روحانی این درگاه ملکوتی انسان را متحیر میسازد. در شگفت میشوی از اینهمه هنر، زیبایی، اصالت و یگانگی عظمت. در ستونهای آستانه ورودی، کاشیکاریهای زیبایی وجود دارد. گفته میشود تمام کاشیکاریها همان است که در دوره تیموری بوده و هیچ نوع دستکاری و تعمیری در آن انجام نشده است. گچبریها و کاشیکاریهایی بسیار زیباست. کفشهای خود را به پیرمرد کفشدار میسپارم و وارد میشوم. افسوس که آفتاب در حال غروب است و نمیتوانم عکسهای زیبایی تهیه کنم. با خود عهد میکنم که در سفری دیگر در این مکان مصفا و روحانی مدت زیادی میمانم. نمیدانستم که افغانستان آبستن حوادث دیگر خواهد بود.
بر سر مزار خواجه شعری با خط نستعلیق نوشته شده است:
هوالعزیز
دهد تا ساقی عرفان دلت را جام هشیاری
درا در بزمگاه خواجه عبدالله انصاری
بود لوح مزارش نازنین شوخی که از سوی
ملایک را چو قمری کرده گرم ناله و زاری
پس از زیارت خواجه عبدالله و خواندن فاتحه بر مزارات بیرون میآیم. در پیرامون مزار و در محوطه آن تعداد زیادی حجره و اتاق است که میگویند در روزهای دوشنبه و شب جمعه دراویش در آنجا گرد میآیند و به ذکر مشغول میشوند.
آرامگاه کمالالدین بهزاد، بنیانگذار مکتب مینیاتور هرات در اینجاست. از آن دیدار میکنم. در درون این آرامگاه سنگ مزار «هفتقلم» قرار دارد.
میگویند سلطان حسین بایقرا از فرمانروایان تیموری به سنگتراش مشهوری به نام شمسالدین دستور میدهد سنگ قبری برای او بسازد پر از نقشونگار که پس از مرگ آن را بر روی مزارش بگذارند. این سنگتراش چنان نقشی پدید میآورد که با هفتقلم تهیه شده و از زیبایی مانند عروس هفتقلم است.
تراش این سنگ حدود ۷ سال به درازا میکشد و در این مدت قریب میرزا، فرزند سلطان حسین بایقرا میمیرد و این سنگ مزار را بر مزار او مینهند. پس از این رویداد، او از سنگتراش میخواهد که سنگ مزار دیگری بتراشد. استادان سنگتراش میگوید که تراشیدن این سنگ هفت سال طول کشیده است، اگر تراشیدن دوباره سنگ دیگر را آغاز کنیم زمان درازی لازم است و ممکن است عمر سلطان کفاف ندهد، او میگوید که من هنوز قصد مردن ندارم.
از سنگ مزار عکس میگیرم و سپس مسئول آرامگاه بر روی قابی شیشهای که بر روی سنگ مزار کشیدهاند، پارچه سبزی میکشد و آرامگاه را قفل میکند. بیرون میآیم و در باغ گردش میکنم. در اینجا ساختمانی کلاهفرنگی در میان باغ قرار دارد، درست شبیه باغ فین کاشان که به آن نمکدان میگویند.
امیر علیشیر نوایی دستور ساخت آن را داده است. ازبکها برای میهمانان نانونمک میآورند و در اینجا امیر با نانونمک از میهمانان پذیرایی میکرد که آنها را نمکگیر کند تا به او خیانت نکنند و حرمت نانونمک را نگهدارند (این رسم امروزه تا روسیه هم کشیده شده است و از مهمانان رسمی با نان پذیرایی میکنند. روسیه خود دو و نیم سده زیر سلطه مغولان بود).
جوی آبی به میان بنا میرود و در میان آن پس از گذشتن از حوض بیرون میرود و در جنوب بنا از آبشاری به بلندی یک متر میگذرد و به میان باغ میرود.
در سالهای اخیر با کمک بنیاد آغاخان این مجموعه بازسازی و بازپیرایی شده است. بنا کاشیکاری ندارد و از آجر ساخته شده است.
در فرصت بعدی از مسجد جامع شهر هرات دیدار داشتم. مسجدی به این زیبایی در جهان اسلام کمنظیر است (بدون اغراق در میان شمار زیادی مساجد که در مسیر جاده ابریشم و در آناتولی و هندوستان و عربستان و سوریه … دیدهام، این مسجد شکوهی دیگر دارد). این مسجد شاهکار معماری ایرانی است و حدود ۸۰۰ سال قدمت دارد. مسجد توسط سلطان غیاثالدین غوری، از سلسله پادشاهی غوریان برای امام فخرالدین رازی ساخته شده است. کاشیکاریهای بینظیری دارد. دورتادور شبستانها با کاشیهای فیروزه و اشعاری به زبان فارسی به خط نستعلیق آراسته شده است. کف حیاط مسجد، سراسر مرمر است و هنگام ورود به مسجد موزه از پای برمیگیرند.
در گوشهای از حیات مسجد، کارگاه کاشیسازی قرار دارد که کاشیهای موردنیاز برای بازسازی را توسط استادکارها تولید میکند.
در هرکجا هنگامی که میگویم از ایران هستم، مردم هرات به نیکی از ایران یاد میکنند. در سفر قبلیام به کابل و مسافرت به پیرامون بهسوی بگرام، چاریکار و استالف و گل قندی و پیرامون شهر، همه مردم بلا استثناء از ایران به نیکی یاد میکردند، درحالیکه همه میدانیم که ما ایرانیها در برخورد با افغانهای مهاجر مقیم ایران، نگاهمان به آنها تحقیرآمیز است.
شود آیا که دوباره هرات را ببینم؟ به امید آن روز