خاطره یازدهم از کتاب «خاطرات خوب»/ضرورت تعامل میان ـ شهروندی بین افغانستان و ایران
بازدیدها: 74
یادداشتی از میرویس بلخی
وزیر پیشین معارف در افغانستان و استاد دانشگاه جرج تاون قطر
روابط مردمی میان افغانستان و ایران در واقع مصداق عینی مفهوم یک ملت – دو دولت است. افغانستان و ایران دارای تاریخچه طولانی است که بر اساس تاریخ، فرهنگ و زبان مشترک است. این روابط در مسیر زمان، از روزگاران دیرین تاکنون با فرازوفرودهایی به همراه بوده است. در هر دوره تاریخی، عنصر یا عناصری در ارتباطات و پیوندها دخالت داشته و کیفیت روابط میان دو ملت را تعریف کرده است، اما در روزگار کنونی، هیچ عامل پیونددهنده در تحکیم یک روابط محکم و پایدار مهمتر از پیوندهای میان شهروندی بین افغانستان و ایران، نبوده است. بهویژه این که حکومتها در منطقه ما بر اساس ایدئولوژیها میآیند و میروند اما ملت همیشه ماندهاند. ازاینجهت، دو سرزمین بر روابط مردم با مردم میتوانند حساب دایمی و باثبات باز کنند.
برای این که منظور از «روابط مردم با مردم» در چهارچوب روابط بین دو دولت واضح شود، در این اینجا کوتاه به واکاوی این مفهوم در چهارچوب روابط دولت ملت میپردازم. ارتباط مردم با مردم به معنای تعامل میان شهروندان عادی دو کشور افغانستان و ایران در سطوح مختلف بدون هیچگونه دخالت و جهتدهی رسمی و حکومتی است. بدیهی است که برای چنین تماسهایی، مردم در میان خود باید مجوز و اسناد تردد مناسب به سرزمینهای یکدیگر را دریافت کنند که نقش اداره حکومتی در میان میآید، اما این نقش به همینجا ختم میشود و فراتر از آن، روح تعامل و تفاهم مردم افغانستان و ایران است که ایدهها، افکار و پاسخها را شکل میدهند. چنین تماسهایی میتواند بهصورت انفرادی یا از طریق نهادهای حرفهای مانند شوراهای فرهنگی، اتاقهای تجارت و انجمنها، گروههای صنعتگران، مؤسسات علمی – آموزشی و هنرمندان، موسیقیدانان، خوانندگان، شخصیتهای سینمایی، ورزشکاران، زنان و غیره باشد. حتی مبادله رایگان کتاب، نشریات و روزنامه و برنامههای تلویزیونی نیز به دلیل تأثیر آنها بر ایجاد عقیده و بهبود روابط، در محدوده ارتباطات مردمی قرار میگیرند.
شاید این پرسش به میان بیاید که چرا عامل پیوند میان ـ شهروندی در روابط افغانستان و ایران پایدارتر و مهمتر از دیگر عواملی است که دو ملت روی آن حساب دایمی باز میکنند و این بعد بر دیگر ابعاد روابط سایه افکنده است؟ پاسخ من خیلی ساده خواهد بود. در تمام ابعاد روابط میان ملتها، پای منافع ملی به میان میاید که معرف «من و دیگری» است. تعاملات، مشترکات و پیوندها در آن بر اساس «فایده و ضرر» تبیین میشوند. اما در پیوندهای میان ـ شهروندی، مرزها و محدودیتها فراتر از منافع میروند و پای غریزه به میان میآید که در آن تعامل، باهمی و پیوند، از ذات اجتماعی بودن انسان برمیخیزد. درحالیکه حکومتها بر پایه اعتماد و امنیت عمل میکنند، شهروندان متمایل به روابط صلحآمیز و همزیستی مسالمتآمیز هستند.
پس مانع اصلی در فراراه پیوندهای میانـ شهروندی، عدم اعتمادی است که حکومتها بر پایه فلسفه وجودی تأمین امنیت و حفظ منافع ملی بنا شده است. در روزگاری که پیوندهای میان شهروندی در مناطق مختلف جهان تقویت شده است، و ملتها در سرزمینهای یکدیگر تردد بدون مجوز رسمی دارند، مفاهیمی چون پاسپورت و ویزه و مدارک قانونی به حداقل رسیده است، در منطقه ما، این اسناد هر روز که میگذرد، مضاعف و بغرنجتر میشود. این وضعیت باعث میشود تا فضای بیاعتمادی و ایجاد تقویت خط «من و دیگری» مبتنی بر منافع ملی که «حکومت محورانه» است، در میان مردم تسری پیدا کند؛ چنان که درگذشته چنین بود.
من ریشه توسعهنیافتگی فرهنگی در منطقه بزرگ ما را در تحمیل بیاعتمادی حکومتی بر مردم کشورها میدانم. این عامل بنیادین و اصلی است که بر تمام عوامل دومی و وابسته به خود تأثیر مستقیم دارد. درحالیکه انسانهای مضر و مخرب که یک اقلیت غیرقابلتوجه (که در آمارها نمیگنجند) علی الرغم همه قیودات و تعیین شرایط، برای انجام اعمال زشت خود، به مقاصد خود تردد میکنند. اما در باز شدن مرزها و تردد بدون «اگرمگرها» خیرهای فراوان وجود دارد. امنیت و سعادت واقعی در گروه ذات اجتماعی بشر و تقویت پیوندهای میان شهروندی کشورها نهفته است.
بااینحال، تقویت پیوند میان شهروندی بین مردم افغانستان و ایران یک ضرورت است. البته برای کل منطقه یک ضرورت است، اما چون این نوشته به مناسبت یکصد و یکمین سالگرد امضای پیمان دوستی و مودت میان افغانستان و ایران نگارش یافته است، بهضرورت تقویت پیوندهای مردمی میان دو کشور تأکید میکند. به آرزوی این که روزگار چنان آید که تردد میان شهروندان افغانستان و ایران به سرزمینهای یکدیگر بدون هیچ مانعی صورت گیرد.