خاطره شانزدهم از کتاب «خاطرات خوب»/ایران و افغانستان: یگانگی دلها، بیگانگی دستها/ سیاستها
بازدیدها: 144
هجرت الله جبرئیلی
پژوهشگر و استاد علوم دینی
عضو بنیاد جهانی سبز منش
پیش گپ
وقتی از مرز اسلام قلعه / دوغارون بگذری چی برایت دست میدهد؟ ممکن هرکسی تجربه خاص و ویژه خود را داشته باشد. من برای نخستینبار به ایران از راه هوایی آمدم، به مقصد یک گردش فرهنگی. دومین بار از راه زمینی وارد ایران شدم.
خاطره واردشدن از راه زمینی به ایران، متفاوتتر از راه هوایی بود. شما وقتی از راه زمینی وارد ایران میشوید، چی میبینید؟ دو طرف سربازها و کارمندان مرزبان، با دو نوع لباس و یک نوع زبان. من این تفاوت را با این عبارت تعبیر میکنم: “یگانگی دلها، بیگانگی دستها”. من این تعبیر را از سخنی مشهور درباره کوفیان در هنگام جنگ یزید و امام حسین علیهالسلام وامگرفتهام. مشهور است که درباره کوفیان میگفتند “دلهایشان با امام حسین بود و دستانشان با یزید”.
وقتی از اسلام قلعه به اینطرف مرز میایی و بهطرف تایباد سفر میکنی، چی میبینی، یک زبانی، یک فرهنگی، هم تاریخی، هم تباری و هم آرمانی؛ اما با دو نام: اسلام قلعه و دوغارون.
دو طرف مرز، لهجههای بسیار نزدیک به هم و شیرین هراتی و مشهدی را از زبان رانندگان میشنوی و این به تو میگوید که این دو زبان یکی هستند و زبان، خانه هستی هرکسی است و این دو هستی یکی هستند و این دو، یک دل هستند.
چی چیزی همدلی را به وجود میآورد؟
گپ یک: حافظه تاریخی پیشامعاصر یکسان؛ من از تاریخ پیش از ورود اسلام و تاریخ پس از ورود اسلام هرچی فکر میکنم، سلسلههای حاکمی را مییابم که کموبیش بر هر دو گستره یک دل و یک زبان حکومت کردهاند، این حکومتها با زبان دولتی و رسمی و فرهنگی و همدلی فارسی، چنان حافظه تاریخی یکسان را پدید آورده است که حتی عوام ایران و افغانستان از حافظه تاریخی یکسان حکایت میکنند. این روایت تاریخی و داشتن حافظه تاریخی مشترک، همیشه ریسمان وصلی است که با هر ایرانی از تایباد تا تبریز مرا وصل کرده است.
گپ دوم: حافظه زبانی مشترک؛ زبان خانه هستی ماست. زبان فارسی خانه هستی مشترک ایران و افغانستان است. زبان فارسی قهرمانانی دارد که برخاسته از دلاند و نه برخاسته از دست و سیاست. این قهرمانان، قهرمانان تمام ایرانیها و افغانستانیها از هر قومی هستند. حافظ و سعدی و مولانا و فردوسی و سنایی و انصاری، گرانیگاههای حافظه زبانی مشترک ماست. من حتی با ایرانیهای غیردانشگاهی از هر قومی و از هر استانی، با این حافظه زبانی مشترک وصل شدهام.
گپ سوم: حافظه دینی مشترک؛ اسلام با وجود تعلقات فرقهای، مذهبی و ایدئولوژیکی گوناگون، هنوز که هنوز است یک حافظه مشترک دینی را در ناخودآگاه و خودآگاه مشترک ایرانیان و افغانستانیان ترسیم کرده است. من حتی در طیفهای سکولار ایران، این حافظه مشترک دینی را با خویشتن دریافتهام. اسلام بهعنوان یک دین از هستی خانه ایرانیان و افغانستانیان، یعنی زبانهای ملیمان، فارسی، ترکی، پشتو و … حذف ناشدنی است. باشد اینکه فرقه بازیها، مذهب بازیها، ایدئولوژی بازیها، چقدر ما را رنجانده است و رنجهای تاریخی فراموش ناشدنی را در حافظههای ما ترسیم کرده است.
این سه عامل، یگانگی دلهاست، اما عامل بیگانگی دستها/سیاستها چیست؟
گپ چهارم: مرزها؛ شکلگیری مرزهای سیاسی عامل بیگانگی است. کموبیش دو صدسال از شکلگیری مرزها با ترفندهای قدرتهای بزرگ استعماری باعث تشکیل دو کشور مستقل از هم شده است. مرزها ما را متعلق به دو سرزمین، دو نظام سیاسی، دو حکومت و دو هویت ساخت. این، بیگانگی دستها را خلق کرده است.
گپ پنجم: ناسیونالیسم؛ استاد من دکتر سید عسکر موسوی عزیز، میگفت: انگلیسها میگویند که تاریخ جهان را ما نوشتهایم. من در افغانستان مطالعه کردم که مرجع تاریخسازی معاصرمان، کتابهای انگلیسیها بود. وقتی ایران آمدم این مرجعیت را در تاریخسازی معاصر ایران نیز یافتم. تاریخسازی معاصر، تکیه بر غیریتسازی دارد. در تاریخسازی معاصر جعلی هر دو کشور، ما برای همدیگر غیریتسازی شدهایم. این غیریتسازی ناسیونالیستی، دروغین و جعلی است و بیگانگی دستها / سیاستهاست.
گپ ششم: ائتلاف باقدرتهای بزرگ؛ در سیاست خارجی امروز نقش ائتلاف باقدرتهای بزرگ تأثیر تعیینکننده دارد. در دوران معاصر شاهی، ایران در ائتلاف با آمریکا بود و افغانستان در ائتلاف با شوروی. در بیست سال اخیر افغانستان در ائتلاف با آمریکا و ناتو بود، و ایران ضد آن و در ائتلاف با چین و روسیه. این بیگانگی دستها/ سیاستها را به وجود آورده است.
گپ هفتم: خوانش افراطی از دین و تروری…