انجمن علمی مطالعات صلح ایران
ویژهیادداشت صلح

گزارشی از مراسم بین المللی هزاره شیخ جام در شهر تربت جام

اخبار انجمن را همرسانی کنید.

بازدیدها: 834

به نام خداوند جان و خرد

 

بلیت مشهد گیر نمی آید. دو روز تمام هر لحظه سایت ها را چک می کنم تا سرانجام یک تک بلیت برای بامداد پیدا می شود. فرصتی کوتاه برای رفتن به حرم و دیدن موزه رضوی و پشت سر گذاشتن صحن به صحن این بارگاه زیبا و نشستن در خنکای گوشه و کنار آن نیز دست می دهد. عصرهنگام به همراه جناب دکتر مهرجردی و همسرشان راهی تربت جام شویم. در ماشین ایشان، دوستی آشنا که ماه هاست با هم گپ زده ایم، اما فرصت دیدار یکدیگر را نداشته ایم، نشسته است؛ دکتر ناظمه خدی یوا، استاد دانشگاه خاورشناسی تاشکند در کشور ازبکستان. از دیدن همدیگر ذوق می کنیم. «ناظمه جان، دنیا چقدر کوچک است؛ همین نوروز بود که گفتی هرگز به ایران نیامده ای و مشتاق دیدن کشوری هستی که به زبانش عشق می ورزی. چقدر زود آرزویت برآورده شد!» در راه دو ساعته تا تربت جام، از هر دری گپ می زنیم و خانم دکتر مهرجردی با مهربانی بسیار با چای تازه دم و تنقلات سنتی پذیرایی می کنند.

 

در هوای هرات

در راه تابلوها را می خوانم. انگار سوار ماشین زمان شده و در دل تاریخ پیش می رویم، هرچه بیشتر به سوی شرق خراسان می رویم و به مرز ایران و افغانستان نزدیکتر می شویم، انگار حال و هوای دیار هرات بیشتر نمایان می شود. نام های شهرها و روستاها یکی از دیگری خیال انگیزترند: فرهادگرد، فریمان، قلندرآباد، کاریزنو، قلعه سرخ، سنگ سفید، باغ سنگان، باخرز…

به تربت جام نرسیده، پیام می رسد که به روستای بِزد بیایید. هیچ تابلویی راهنمای ما به بزد نیست. پرسان پرسان می رویم و دم غروب به بزد می رسیم. از دور مسجد تاریخی نور و انبوهی از آدمها و ماشین ها به چشم می آیند. ۲۰۱ دوتار نواز به مناسبت هزاره شیخ جام به دور خانقاه او گرد آمده اند و یک صدا می نوازند و می خوانند و به رسم دیرینه خود، آیین های سنتی را به جا می آورند و جمعیت بسیاری به دورشان حلقه زده اند. ما که می رسیم، برنامه رو به پایان است؛ با اینهمه محو تماشای لباس های زنان و مردان سپیدپوش تربت جامی می شویم. نیروی انتظامی هم در کنار مردم ایستاده است و با سپیدپوشان عکس یادگاری می اندازد. در میان آنهمه شور و شیدایی، چهره های آشنا دیده می شوند؛ استادانی از هندوستان، پاکستان، افغانستان، قزاقستان، ترکیه، جمهوری آذربایجان، لهستان، بنگلادش، مجارستان، روسیه، تاجیکستان و ازبکستان همگی مشتاقانه با یکدیگر سلام و احوال پرسی می کنند. شیخ جام، حلقه وصل دوستان شده است. راهی شهر می شویم و آنقدر سرگرم احوال پرسی و گپ و گفت هستیم که نمی فهمیم چگونه شب می شود و در نوازش نسیمی خنک به خواب می رویم.

شهر وحدت

همایش بین المللی هزاره شیخ جام، در صبح روز چهارشنبه ۲۲ تیرماه ۱۴۰۱ با حضور شمار بسیاری از دانشگاهیان، مسوولان و نوادگان شیخ احمد جامی و مردم تربت جام کار خود را آغاز می کند. دکتر رحیمی، نماینده مردم تربت جام، تایباد، باخرز و صالح آباد در سخنرانی گیرایش پیشنهاد می دهد که برای حفظ سنت های فرهنگی و آیینی این منطقه، مردم چشم انتظار کمک های دولتی نمانند و خود در آموزش فرزندانشان برای میراث داری این فرهنگ ارزشمند، پیشگام شوند. مخاطبان بارها آفرین گویان، در میان سخنانش برای او دست می زنند. همراه با گوش دادن به سخنرانی ها، حرفه ای ترین دوتارنوازان نیز دعوت شده اند تا اشعار شیخ جام را بخوانند و هنرمندانه بنوازند.

غره مشو که مرکب مردان مرد را

در سنگلاخ بادیه پی ها بریده اند

نومید هم مباش که رندان جرعه نوش

ناگه به یک ترانه به منزل رسیده اند

در میان سخنرانان، دکتر نرگس شاه علی یوا از ازبکستان به اختلاف نظر درباره شیعه یا سنی بودن شیخ می پردازد. پس از او، پیری فرزانه، به نام بسمل باخرزی، چونان عارفی وارسته به روی صحنه می آید و با فروتنی پس از سخنانی گرانسنگ، خطاب به بانوی ازبکستانی می گوید: «و اما شما نور دیده ما که گفتی نشان شیعه بودن، دوستی اهل بیت است؛ اگر چنین باشد، همه اهل سنت در جهان، شیعه هستند.» سخنانش با تشویق پرشور شرکت کنندگان همراه است. بی راه نیست که تربت جام را شهر وحدت می خوانند.

کز هر زبان که می شنوم نامکرر است

از عصر سخنرانی های دانشگاهیان آغاز می شوند؛ استادان اهل آذربایجان و ترکیه از تاثیر مکتب عرفان خراسانی بر شکل گیری مکتب عرفان آذربایجانی می گویند. استاد قزاق از ارتباط اندیشه های شیخ جام و خواجه احمد یسوی می گوید. دوستان افغانستانی از مکاتب فکری هرات و ارتباط تاریخی میان اندیشمندان دو سوی این مرز نوپدید می گویند. استادان هندی و پاکستانی و بنگلادشی از میراث مشترک عرفانی خراسان و شبه قاره می گویند و این گفتگوها انگار که هرچه گفته و شنیده می شوند، باز هم از شیرینی شان چیزی کم نمی شود.

چند دقیقه ای فرصت دیدار دکتر محسن مدیرشانه چی و دکتر یامان حکمت دست می دهد. افتخار آشنایی با جناب استاد مدیرشانه چی را از دهه ۱۳۷۰ دارم. ایشان می پرسند که دکتر حکمت و من چگونه همدیگر را می شناسیم، هر دو با خنده می گوییم: ما وطندارها زود همدیگر را پیدا می کنیم! (در گویش دری به معنای هموطن است) دوست گرامی، جناب داوود عرفان که اهل دیار فراه است و استاد دانشگاه هریوا را هم دیدم و فرصتی به دست آمد تا به هنگام صرف خربزه خراسانی، گپی بزنیم پیرامون اوضاع و احوال منطقه در ماه های اخیر و عرض ارادتی هم خدمت جناب استاد طارق نبی، اندیشمند حوزه مطالعات دینی در هرات داشتم.

غروب راهی آرامگاه شیخ جام می شویم. باغی بسیار مصفا با عمارت هایی کهن و معماری هایی چشم نواز و بسیار آشنا برای اغلب مهمانان. یکی می گوید انگار آمده ایم به خیوه، دیگری می گوید تاشکند هم همینطور است؛ باز می شنویم گویی شهر طراز است اینجا و هراتیان لبخند می زنند و از شباهت مدرسه و آرامگاه شیخ جام با بناهای تاریخی هرات می گویند. انگار معماران این حوزه تمدنی همه در یک مکتب و بر سر کلاس درس یک استاد معماری را آموخته اند. انگار استاد در طول سده ها به آنان گفته بود که سبک و سیاق شان را در سراسر این حوزه فرهنگی به یک گونه پیش ببرند تا دست هنرشان، تاریخ گویای پیوندهای دیرینه میان مردمان این سرزمین ها باشد.

به گوشه و کنار این بارگاه باشکوه سر می زنیم؛ مردم همه جا با خوشرویی سلام و احوال پرسی می کنند و خوش آمد می گویند و با مهمانان عکس می اندازند. گویی که همگی میزبان این رویداد هستند. در گوشه ای از حیاط آرامگاه، دکتر علی تمیز ال، استاد دانشگاه سلجوق در قونیه ایستاده است و گروهی از مردم شهر به دورش حلقه زده اند و او از پیوندهای میان شیخ جام و مولانا می گوید. آنقدر این بحث و گفتگو دلچسب است که انگار سالهاست میان این مرد اهل ترکیه با مردم تربت جام دوستی و مهر پابرجا بوده است.

 

بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردیم

شباهنگام در گفتگوی با دکتر علیرضا قیامتی، دبیر علمی همایش، راز شیوه رفتار مردم شهر آشکار می شود. برایمان می گوید که پس از ماه ها کوشش، از آنجا که نتوانسته بود بودجه ای برای برگزاری هزاره شیخ جام فراهم کند، به دیدار بزرگان شهر آمده و خالصانه برایشان از اهمیت شناساندن این شهر کهن و بزرگان ادب و عرفان آن به جهانیان گفته است و مردم فرهنگ دوست شهر با همت عالی هر یک به وسع خود کمک کرده و بودجه لازم برای دعوت از مهمانان خارجی و تامین هزینه های برگزاری چنین مراسم بزرگی را فراهم کرده اند. شگفت آنکه وقتی دیدند شمار اتاق ها در هتل ها به اندازه کافی نیست، مردم میزبان مهمانان خارجی در خانه هایشان شدند و وقتی نیاز به ماشین هایی برای آمد و شد مهمانان میان مشهد و تربت جام و نیز در سطح شهر بود، داوطلبانه با خودروهای خود به کمک دبیرخانه همایش آمدند. اغلب تاکسی های شهر نیز پوستر همایش را به پشت شیشه هایشان چسبانده بودند و داوطلبانه در اطلاع رسانی برنامه های همایش مشارکت داشتند.

در این میان،‌ روزهای ۲۲ و ۲۳ تیرماه، روزهای «خدمت بی توقع» خوانده شدند و نانوایی ها به رایگان نان پختند و اتوبوس ها به رایگان مسافران را به مقصد رساندند و پزشکان به رایگان بیماران را درمان کردند. در سراسر این شهر مرزی یکصد هزار نفری، برنامه های گوناگون برپا بود؛ از شب شعر گرفته تا مسابقات فوتسال و نمایشگاه عکس و کتاب و جشنواره صنایع دستی، و همگی در بزرگداشت هزاره شیخ جام. برای همین بود که همه مردم شهر خود را میزبان این همایش می دانستند و با مهربانی و دست و دلبازی میزبانی می کردند. این تجربه شگرف در برگزاری چنین همایش بزرگی، همه مهمانان بین المللی را به حیرت انداخته بود. انگار به آرمانشهر آمده بودیم و شاهد یکی از کرامات شیخ جام بودیم.

با دوستان ایرانی و خارجی گفتگوی مفصلی درباره توانمندی های تربت جام برای تبدیل شدن به قطب گردشگری عرفانی در منطقه انجام شد. نزدیکی این شهر به مشهد می توانست زمینه استفاده از زیرساخت های ترابری مناسب که در مشهد در دسترس است را فراهم آورد. زیست همدلانه میان شیعیان و اهل سنت در این شهر و حضور مسافران و زایرانی که هر ساله از گوشه و کنار ایران و برخی کشورهای منطقه به خانقاه و آرامگاه شیخ جام می آمدند نیز می توانست با برنامه ریزی و اختصاص بودجه کافی از سوی بخش های دولتی و خصوصی، این منطقه را به کانون گردهمایی علاقمندان به عرفان خراسانی بدل کند؛ کاری که مقامات و مردمان ترکیه در شهر قونیه انجام داده اند و آن شهر تاریخی را به مرکز گردهم آمدن دوستداران مولانای بلخی بدل ساخته اند.

از ازل تا به ابد فرصت درویشانست

یکی دیگر از مهمترین ظرفیت های موجود در این شهر، حضور پرشمار نوادگان و مریدان شیخ جام در تربت جام است. کمتر عارف و اندیشمندی را می توان یافت که اطرافیانش برای هزار سال حضور معنوی او را همچنان در میان خود زنده نگه دارند. از این رو است که اغلب مردم شهر نام خانوادگی جامی یا احمدی با پیشوند و پسوندهای گوناگون را بر خود دارند. گذشته از شمار بالای دانشمندان و حکیمان نامداری که در این کهن شهر زیسته اند و از مفاخر آن به شمار می روند؛ امروزه نیز بسیاری از این اهالی شهر، به ویژه در میان نسل جوان آن، از نامداران عرصه های گوناگون دانش و صنعت به شمار می روند و همین امر زمینه توسعه منطقه ای این شهر را در سطح خراسان بزرگ (شامل سرزمین هایی در ایران، آسیای مرکزی، افغانستان و شبه قاره) فراهم می آورد.

در این روزگار که برداشت های تندروانه از اسلام زمینه ساز پیدایش گروه های تروریستی و گسترش ناامنی و وحشت در مناطق گوناگون پیرامون مرزهای ایران شده است، تقویت خوانش های رحمانی از دین و کوشش برای صلح آفرینی با بازخوانی و ترویج آیین ها و باورهای انسان دوستانه بزرگان اندیشه و دین، به تقویت اجتماع منطقه ای برپایه اشتراکات فرهنگی یاری خواهد رساند.

***

پنجشنبه غروب، در کنار دو دوست خارجی و در معیت دو نواده بزرگوار شیخ جام، آقای جامی و خانم بدری احمدی، و در حالی که از کنار کامیون های سوختبر افغانستانی و راه آهن ایران ـ آسیای مرکزی که به سرخس می رفت، می گذشتیم؛ بی آنکه با تربت جام خداحافظی کنیم، به مشهد رسیدیم؛ که این تازه آغاز دوستی ما بود…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *