خاطره بیستونهم از کتاب «خاطرات خوب»/سه خاطره خوب
بازدیدها: 99
به نام خدا و با عرض درود خدمت شما خواننده عزیز، امیدوارم حالتان خوب باشد.
بنده نویدالله دانشیار هستم، استاد دانشگاه البیرونی در افغانستان، دبیر کانون دانشجویان بینالملل دانشگاه علامه و نیز دانشجوی ترم ۷ رشته مدیریت آموزشی این دانشگاه.
میخواهم بهصورت کوتاه “سه خاطره خوب” خود را در جریان تحصیل دکتری در این مدت ۳ سال (از بهمن ۱۳۹۷ الی اکنون خرداد ۱۴۰۱) در ۷۰۰ واژه بهعنوان تجربه زیسته خدمت شما بیان نمایم.
خاطره ۱: ملاقات با خوشاخلاقترین کارمند دانشگاه علامه طباطبائی
زمانی که از طرف وزارت علوم به دانشگاه علامه طباطبائی جهت تحصیل دکتری معرفی شدم فردای همان روز آمدم به دانشگاه علامه که نامه خود را در ساختمان مرکزی دانشگاه، طبقه اول معاونت آموزشی دانشگاه علامه تسلیم نمایم و کار ثبتنام خود را آغاز کنم. در این زمان با “آقای ادهمی” که سکرتر/منشی معاونت آموزشی بود ملاقات کردم که واقعاً یک شخص خوشاخلاق و مهربان در دانشگاه علامه است. وی همیشه وقتی در دفتر کاریاش دانشجوی بینالملل وارد میشود، به احترام او میایستد و کلمه زیبایی را میگوید: “بفرمایید قربان”.
وقتی روز اول دانشگاه با چنین فردی خوشاخلاق برخورد کردیم، با دوستانم گفتیم “به چه یک دانشگاه عالی آمدیم واقعاً کارمندان خوشاخلاق دارد” و بعداً که از هر دانشجوی بینالملل درباره آن میپرسیدم میگفتند واقعاً رفتار عالی و محترمانه با تمام دانشجویان دارد. من بهعنوان دبیر کانون دانشجویان بینالملل دانشگاه علامه دوست دارم یک تقدیرنامه به آقای ادهمی تحت عنوان “خوشاخلاقترین کارمند دانشگاه علامه” اعطا نمایم.
خاطره ۲: صحبت با یک فرد زیبا اندیش و مهربان ایرانی
روزهای اول آغاز درسهای دانشگاه علامه ما بود و رفتیم با دوستانم برای اخذ “کارت بانک تجارت” در جریان فرایند اخذ کارت بانکی بودیم که با یکی از کارمندان بانک که اسمشان یادم نیست صحبت کردیم و گفتند از کدام کشور هستید، گفتم از افغانستان، ایشان با بسیار مهربانی گفت: “من از طرف همه مردم ایران بهخاطر رفتارشان با افغانستانیها پوزش میخواهم” گفتم نه من که خاطره بدی از مردم ایران ندارم، گفت شاید روزی کدام ایرانی رفتار مناسب نکرده باشد، بنابراین از شما پوزش میخواهم، در ادامه گفت، آقای دانشیار “مردم ایران بد نیستند! ” این مشکلات تورم، تحریمها، بیکاری و فقر، بالای مردم ایران بسیار فشار آورده است که با خود ایرانیها هم شاید گاهی برخورد مناسب نداشته باشند؛ بنابراین هیچوقت از مردم ایران آزرده نشوید، ما یک زبان، یک تمدن و یک تاریخ مشترک داریم، ما در سابق یک کشور بودیم، خون همه ما یک رنگ و یک نژاد است، پس باید همدیگر را بپذیریم و با همدیگر دوست باشیم.
سخنان آن آقا واقعاً مرا تحتتأثیر قرارداد و با خود گفتم ببین چقدر این مردم “مردم بافرهنگ و باکلاس هستند” چون باوجوداینکه خودش کدام رفتار بد با افغانستانیها نکرده ولی از طرف مردم ایران پوزش میخواهد و این یک خاطره خوب من از مردم ایران بود و با دوستانم گفتم ببینید در هر کشور انسانهای خوب یافت میشود.
خاطره ۳: همکاری بدون توقع دانشجوی ایرانی به یک دانشجوی بینالملل
زمانی که ترم چهارم دکتری رشته مدیریت آموزشی بودیم و قرار بود این ترم آزمون جامع بدهیم، و از اینکه آزمون جامع بسیار مشکل بود و نیاز به راهنمایی دانشجویان ترمهای بالا بود، من در دانشگاه با فردی که دو ترم از ما بالاتر بود و آزمون جامع را سپری کرده بود معرفی شدم و از ایشان درخواست راهنمایی آزمون جامع کردم، ایشان گفتند من نظر به مشغولیتهایم وقت کافی ندارم و شماره وتساپهمکلاسیی خود را داد و گفت ایشان همکاریتان خواهد کرد.
وقتی از طریق وتساپ با ایشان که “خانم مهزا پاکزاد” نام داشت و آن زمان وی دانشجوی ترم ۵ آموزش عالی بود، درخواست راهنمایی و کمک کردم، بدون کدام توقع، صادقانه با بسیار مهربانی درباره آزمون جامع، نوشتن پروپوزال راهنمایی و همکاریام نمود. آنقدر خوبتر موضوعات را از زوایای مختلف و کامل توضیح میداد و راهنمایی میکرد که من صدای آن را بعد از کسب اجازه از ایشان با دوستانم شریک میساختم و این راهنمایی او باعث شد که من در بین ۷ نفر همکلاسیهای گروه خود مقام اول را در آزمون جامع اخذ نمایم و اولین نفر بودم که پروپوزال خود را در تحصیلات عالی برای بار اول موفقانه دفاع نمودم و مورد تأیید قرار گرفت.
برایم جالب این بود که خانم پاکزاد را من از نزدیک ندیده بودم و ایشان نیز من را ندیده بود اما از طریق وتساپ بسیار صادقانه و مهربانانه بدون توقع راهنمایی و همکاری میکرد که واقعاً برایم جالب بود و با خود میگفتم چقدر انسانهای مهربان در این دنیا وجود دارد.