خاطره سیویکم از کتاب «خاطرات خوب»/خیمه بزرگان
بازدیدها: 22
روزها به طول انجامید تا آن چادر بسیار بزرگ و سفید در کابل برپا شود. بزرگان اقوام و طوایف از همهجا آمده بودند، اما محل گردهمایی که قرار بود باهدف بازسازی و توسعه افغانستان پس از جنگ امریکا و سقوط طالبان در ۲۰۰۱ میلادی برگزار شود، آماده نبود. بالاخره چادر نصب شد، اما شبهنگام با طوفانی که رخ داد، مجدداً خیمه فروریخت. اجلاس بزرگ و امیدوارکننده لویه جرگه با چند روز تأخیر آغاز شد و چندین روز نیز به طول انجامید. حتماً بحثهای داغی پیرامون سرنوشت افغانستان مطرح شده بود. روزی که افتتاحیه این گردهمایی بزرگ از تلویزیون ایران پخش شد، در صفوف شرکتکنندگان، چهرهای برایم آشنا به نظر میرسید. درست تشخیص داده بودم: دکتر عصمت اللهی بود. دانشجوی دکتری رشته علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی.
بسیار خرسند شدم که سرمایه انسانی آکادمیک بالاخره به بار مینشیند و فعالان دانشگاهی در بزنگاههای تاریخی میتوانند نخبگانی نجاتبخش و مؤثر در توسعه سرزمین خود باشند. نمیدانم بر عصمت اللهی در زیر آن خیمه بزرگ چه گذشت، اما پس از چند روز، دود سفیدی از خیمه بلند نشد. گاهی وسوسههای استعمارگران خارجی و چنددستگیها و اختلافات معمولاً مانع نیل به اجماع در میان نخبگان جهانسومی میشود و فرایندهای توسعه و گشایش را به تعویق میافکند.
صحنه افتتاحیه لویه جرگه مرا به یاد روزهایی برد که عصمت اللهی همراه استادش مرحوم دکتر معتمدنژاد که بنیانگذار رشته علوم ارتباطات اجتماعی بود، به وزارت علوم در خیابان استاد نجاتاللهی میآمد و چندین بار با قیافه مأخوذبهحیا و معصومش پیشنهاد ما را برای صرف نهار اجابت کرد و از خاطرات خود از دوران جهاد با روسها تعریف میکرد. از فرهنگ مردم افغانستان و زیباییهای منطقه هرات و بزرگان و عرفاً و فلاسفه و اندیشمندان این پایتخت فرهنگی جهان اسلام سخنها میگفت و چهرهاش میشکفت. عصمت اللهی مصداقی از تجربه شیرین مبادلات آکادمیک میان دو کشور همسایه بود. آن روز که وی را زیر خیمه بزرگان دیدم و آن روز که از سوی رئیسجمهور حامد کرزی بهعنوان داوطلب وزارت تحصیلات عالیه به پارلمان معرفی شد، از کوشش اندک خود در ستاد بازسازی علمی ـ آموزشی افغانستان خرسند بودم. پس از خروج اول آمریکائیها در سال ۱۳۸۰ این ستاد به ریاست وزیر وقت فرهنگ و آموزش عالی و دو تن از معاونان ایشان و تنی چند از اعضای حقیقی تشکیل شد. اینجانب نیز که آن زمان عضو هیئتعلمی ستاد وزارت علوم بودم، عضو این ستاد شدم. روح حرکت واقعاً داوطلبانه بود. فهرست نیازها از وزارت تحصیلات عالی افغانستان استعلام شد. در صدر این فهرست چند اقدام فوری وجود داشت که نسبت به بسیج امکانات در این زمینه اقدام شد:۱- تعمیر برخی از ساختمانهای دانشگاههای کابل و هرات،۲ – اهدای دهها دستگاه کامپیوتر، ۳- اهدای صدها هزار جلد کتاب برای تجهیز کتابخانههای دانشگاهها و ۴- بورسیه تعدادی از مربیان آموزشی.
خوشبختانه این چند کوشش به ثمر نشست. اکنون نیز این آمادگی وجود دارد که در همه زمینههای موردنیاز و الویت دار، این تعاملات آکادمیک استمرار یابد. آرزو میکنم روزی خیمه بزرگان به خیمه توسعه پایدار افغانستان بدل شود. آمین