خاطره سیوهشتم از کتاب «خاطرات خوب»/دریادل
بازدیدها: 46
حدود بیست سال پیش در آموزشگاه خیاطی تدریس میکردم. فصل بهار بود و زمان تهیۀ نخودفرنگی و باقالی سبز برای استفاده و نگهداری در فریزر. مقداری نخود و باقالی خریده بودم. یکی از کارآموزها پیشنهاد داد:
– امروز بهجای درس، اجازه بدین نخود و باقالی را ردیف کنیم.
بچهها هم همگی گفتند:
– بلی خانم، حاضریم و دوست داریم این کار رو بکنیم.
بالاخره پس از آموزشی کوتاهتر از روزهای پیش، همگی دستبهکار شدیم. همۀ نخود و باقالیها را پاک و آمادۀ بستهبندی و طبخ کردیم. موقع تعطیلی کلاس و رفتن شاگردان، دوتا از آنها که خواهر بودند، جلو آمدند و گفتند:
– خانم، میشه از شما بپرسیم با این نخود و باقالیها چه غذاهایی درست میکنید؟
گفتم معلومه، باقالیپلو، خوراک مرغ، نخودپلو و غذاهای دیگر.
– آخه ما تا حالا اینا رو نخوردیم. میدونین، پدر ما مرغفروش است، مادرمون هم فقط مرغ درست میکنه. غذای دیگهای بلد نیست.
کمی درباره درستکردن باقالیپلو گفتم و آنها یادداشت کردند بعداً تصمیم گرفتم هر روز یک ربع، کلاس آشپزی داشته باشیم یعنی هر روز خودم یا یکی از کارآموزها طرز تهیۀ غذایی را توضیح دهیم و همه آن را یادداشت کنند. نوبت به بانوی افغان رسید. او گفت:
– خانم، اجازه بدین من عملاً پخت سمبوسۀ افغانستان را نشان بدهم.
فردایش به تعداد دانشآموزان مواد اولیۀ پخت و وسیلۀ پذیرایی آورد، هم آموزش داد، هم پذیرایی کرد. هر روز هم طرز درستکردن یک خوراکی یا شیرینی ساده مخصوص کشورش را برای ما توضیح و آموزش میداد.
او مرام یک افغان اصیل را به نمایش گذاشت و محبوب و مورد احترام همۀ بچههای کلاس هم بود. امسال عید چند پیام تبریک نوروز و سال نو از خارج از کشور داشتم. فکر کردم یکی از آن پیامها را دوستم شهرزاد فرستاده. تشکر کردم. در جواب نوشت:
– خانم، من شهرزاد نیستم. فرزانه هستم، کارآموز اهل افغانستان شما البته سالها پیش کارآموز شما بودم اگر یادتان باشد. دلتنگتان بودم، پیام فرستادم. گفتم که بهخوبی او را به یاد دارم و هیچوقت ادب، مهربانی و دست و دلبازیاش را فراموش نمیکنم. او را مثل زمانی که شاگردم بود، دریادل خطاب کردم. سپس از او پرسیدم:
– مگر کلاً از ایران رفتهاید؟
در جوابم تشکر کرد و پاسخ داد:
– بلی خانم. حالا ما هلند هستیم هم من و هم همسرم و هم بچهها درس میخوانیم و کار هم میکنیم. از راهنماییهای شما زندگی خوبی داریم. من همیشه قدردان محبتها و آموزشهای شما هستم و میخواستم که بدانید چقدر سپاسگزار شما هستم و دوستتان دارم.
این است مرام و منش انسانی، چه ایرانی باشد و چه افغان، فرقی ندارد و این یکی از خاطرات شیرین من از این بانوی دوستداشتنی و بلندنظر افغان است.