گزارش نشست ارتش و صلح
بازدیدها: 15
گزارشگر: راضیه مینایی (کارشناسی ارشد مطالعات منطقه ای)
نشست ارتش و صلح توسط انجمن علمی مطالعات صلح ایران و دانشگاه فرماندهی و ستاد ارتش با همکاری خانه اندیشمندان علومانسانی مورخ ۷ خردادماه ۱۴۰۳ در خانه اندیشمندان علومانسانی برگزار شد. دکتر مسعود بختیاری، دکتر حسین علایی و دکتر مسعود سرودی از سخنرانان این نشست بودند. دکتر امیرهوشنگ میرکوشش نیز مدیریت این نشست را برعهده داشت.
در ابتدای نشست، امیرمسعود بختیاری گفت: «در ۱۳۵۳ به سازمان اطلاعات ارتش فراخوانده شدم و پس از مصاحبه بهعنوان سروان منصوب شدم و به ویتنام اعزام شدم. از سال ۱۹۴۰ که ویتنامیهای استقلالطلب که بیشتر هم در شمال این کشور ساکن بودند، علیه فرانسه برخاستند. ژنرال دوگل دستور داد فرانسه از ویتنام خارج شود و آمریکاییها بر پایه نظریه مهار شورویها وارد این کشور شدند. در سالهای ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۳ وزرای خارجه ویتنام و آمریکا در ژنو برای آتشبس گفتگو کردند. آنها خواستند که سازمان ملل کنترل و نظارت و مراقبت کند تا ویتنام شمالی و جنوبی نجنگند. کانادا و اندونزی و لهستان و مجارستان، دو تا از بلوک شرق و دو تا از بلوک غرب، باید از صلح پاسداری میکردند. کانادا پس از یک ماه یک کشته داد و خارج شد. سپس از ایران دعوت کردند. ایران ویتنام شمالی را بهصورت دوفاکتو به رسمیت میشناخت. ما ۶۰ نظامی زبانبلد و هوابرد بودیم. از وزارت خارجه هم اسد خان صوری آمدند. ما در ۸ منطقه مستقر شدیم. همه شیشهها را با آهن پوشانده بودند که کسی نتواند نارنجک بیندازد. من نزدیک ویتنام شمالی رفتم. خط جبهه بود. نه دوست مشخص بود و نه دشمن.»
بختیاری در ادامه افزود: «ویت کنگها را دولت انقلابی موقت مینامیدند. وظیفه ما این بود که اجازه ندهیم دو طرف درگیر شوند و اگر میشدند، گزارش میدادیم. ما در گزارش خود یکبار ارزیابی و نظر خودمان را هم نوشتیم که جنجال شد. برای ما تجربه خوبی برای دیدن جنگ نامنظم و جنگ شهری از نزدیک بود. یکبار مزرعه بزرگ سیبزمینی را خمپاره زدند و ما گزارش دادیم و پرسیدیم چرا؟ گفتند مردم از شور و حال افتاده بودند. سیبزمینی گران شد تا مردم علیه دولت برخیزند. این یک جنگ روانی هم بود. ویت کنگها توانستند میان مردم و دولت فاصله بیندازند. در این جنگ ۳ میلیون کشته دادند. بمباران آمریکا با هواپیماهای ب۵۱ چالههایی به اندازه پارک ورشو در تهران درست کرده بود. مردم در فقر مطلق بودند؛ اما تربیتشان جوری بود که مقاومت کردند. در مجموع فکر میکنم وظیفه ارتش نگهداری صلح است و نه آغاز جنگ.»
امیر بختیاری افزود: «ما در ویتنام و جولان لبنان حافظ صلح بودیم و همزمان در عمان با ظفار می جنگیدیم و هر سه هم برای صلح بود.»
در ادامه این نشست سردار علایی تأکید کرد که وظیفه اول نیروهای مسلح، جلوگیری از جنگ است و هرگاه کشوری دارای نیروی مسلح کافی نباشد، جنگ رخ میدهد. او سپس با اشاره به جنگ ایران و عراق توضیح داد: «صدام با این محاسبه که قدرت دفاعی ایران کاهش یافته به ایران حمله کرد. در اوایل مهر ۵۸ وقتی دکتر ابراهیم یزدی که وزیر خارجه بود برای شرکت در نشست غیرمتعهدها به کوبا رفت، از صدام که رئیسجمهور شده بود درخواست دیدار کرد. پس از این جلسه یزدی فکر کرد توانسته صدام را متقاعد کند و قرار شده بود هیئت مشترکی برای حل اختلافات ایجاد شود. نماینده عراق در سازمان ملل (صلاح عمر علی) خوشحال بود؛ اما صدام مسخرهاش کرد و گفت: «تو هنوز دیپلماسی یاد نگرفتهای. ما یک فرصت تاریخی یافتهایم و ایران ضعیف است و باید از این فرصت استفاده کنیم.»
علایی افزود: «فلسفه نیروهای مسلح و انجام مانور و نمایش توان نظامیشان برای جلوگیری از جنگهاست. در قرآن هم گفته شده که کاری کنید که آنها هوس جنگ با شما را نکنند. این پیش از مرحله بازدارندگی است. هیچ کشوری جنگ را شروع نمیکند مگر آنکه اطمینان از پیروزی داشته باشد. صدام یک جنگ یکهفتهای را آغاز کرد که ۸ سال طول کشید. پس از یک هفته خواهان آتشبس با نگهداشتن مناطق اشغالی شد و ایران نپذیرفت. اگر جنگ رخ داد، فلسفه نیروهای مسلح این است که جنگ را به صلح برسانند و تجاوز را دفع کنند و طرف مقابل را متقاعد به پذیرش صلح کنند. همه سرزمینهای ما با عملیات نظامی پس گرفته شد. نیروی عراق یک میلیمتر بدون جنگ عقبنشینی نکرد. گاهی اگر واکنش نشان ندهید، جنگ ادامه مییابد.»
به گفته علایی اسرائیل بیش از ۲۰ سال بود ایرانیها را در داخل و خارج میکشت و حمله ایران در بهار ۱۴۰۳ برای کاهش این تنش بود. او تشریح کرد: «ایران با اطلاعرسانی کامل به همه کشورها این عملیات را انجام داد و از وقوع یک جنگ بزرگ جلوگیری کرد. عملیات وعده صادق برای حفظ صلح بود.»
سردار علایی در ادامه خاطرهای راجع به جنگ ایران و عراق تعریف کرد. او گفت: «در جنگ، عراق مدام نفتکشها را میزد؛ اما ایران یکزمان اعلام کرد اگر عراق به نفتکشهای ما حمله کند، به کشتیهایی که نفت عراق را حمل میکنند، حمله خواهد کرد. ما واکنش سنگینی نشان دادیم و عراقیها تا ۴۰ روز دیگر حمله نکردند. ما تجربه بهکارگیری نیروهای حافظ صلح را در کشورهای مختلف داریم. پس از پیروزی انقلاب در جریان قطعنامه ۵۹۸ نیروهای حافظ صلح یونیمان از سوی سازمان ملل تشکیل شدند. آنها تنها نظارت و گزارش میکردند. آنها کلاه آبی بودند و گزارشها را به میانجیها میدادند. مأموریتشان هم موقت بود. آنها نیروهای حائل بودند. در لبنان هم پس از حمله اسرائیل در ۱۳۶۱ و پس از آنکه حزبالله آنها را بیرون کرد، سازمان ملل کلاه آبیها را مستقر کرد و تا الان هم در لبنان مستقر هستند. در نوار غزه هم میان اسرائیل و فلسطینیها کلاه آبیها حضور داشتهاند.»
سردار علایی در پاسخ به پرسش «در مسابقه تسلیحاتی چه باید کار کرد؟» توضیح داد: «کشورها دنبال بازدارندگی هستند. سلاحهایی مانند هستهای، بازدارندگی ایجاد میکنند. گاهی مسابقه تسلیحاتی راه میافتد و چارهای هم نیست. ایران و عراق پس از معاهده ۱۹۷۵ به مسابقه تسلیحاتی خود ادامه دادند. عراق روی نیروی زمینی و ایران روی نیروی هوایی تمرکز کردند. الان برای نخستینبار است که همسایه غربی ما تهدید امنیتی محسوب نمیشود. الان برخی کشورها صلح مسلح در تاریخ دارند؛ اما بهترین حالت صلح دائم است».
سرهنگ سرودی نیز بر این باور است که یکی از دلایل تشکیل سازمان ملل جلوگیری از جنگ بود. وی گفت: «الان سازوکار اینطور است که شورای امنیت قطعنامههایی صادر میکند. اما ملاحظات سیاسی اعضا در این زمینه تأثیرگذار است. سازمان ملل تأکید دارد که حافظان صلح حق استفاده از سلاح ندارند. ۸ سال در سودان فرمانده ناظر بودم و حتی اجازه داشتن چاقو نداشتیم. ماهیت این مأموریتها را قطعنامه های شورای امنیت مشخص میکند. نیروی های حافظ صلح تنها برای دفاع از جان خود اجازه استفاده از سلاح را دارند. در سودان شش منطقه برای حفظ صلح تعریف شده بود و هر بخش زیر نظر یک کشور بود. امنیت ما را یگانهای همان منطقه تأمین میکردند. حضور ما با اسلحه میان مردم وحشتآفرین بود. یک سال بعد انتخابات برگزار شد و به جدایی سودان جنوبی انجامید.»
سرودی عنوان کرد: «از سال ۱۳۴۱ در مأموریتهای صلح شرکت کردیم. جنگندههای ما به مأموریت کنگو برای پایان جداییطلبی اعزام شدند. در سال ۱۳۵۲ در ویتنام بودیم. مرداد سال ۵۴، ۲۹۰ نیرو به جولان فرستادیم. شهریور ۵۷، حفظ صلح در لبنان را بر عهده داشتیم. سال ۷۱، دوباره رفتیم. از سال ۸۳ در اریتره و اتیوپی بودیم. از ۸۷ دو سال در سودان بودیم. در سال ۸۹ در دارفور و مالی نیز حضور داشتیم.» به باور سرودی کار صلح آفرینی را بیشتر سازمان های مردم نهاد انجام میدهند؛ مثلاً با ترویج کشاورزی و آموزش.» وی در پایان سخنان خود گفت: «امام علی به مالک اشتر گفتند: هرگز پیشنهاد صلح از سوی دشمن را رد نکن.»
در پایان این نشست امیر بختیاری بیان کرد: «اگر صلح میخواهید، باید قوی باشید و سیاستی را تدوین کنید که در درون و بیرون کشور کسی نتواند صلح را برچیند.»
فایل صوتی نشست