انجمن علمی مطالعات صلح ایران
1403برترگروه تخصصی اندیشه‌ورزان صلحنشست‌هاویژه

مقصود فراستخواه: صلح فقط نبود جنگ نیست، بلکه نبود بی عدالتی، سرکوب و خشونت است

اخبار انجمن را همرسانی کنید.

بازدیدها: 22

به گزارش انجمن علمی مطالعات صلح ایران، به نقل از پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران:

مقصود فراستخواه: صلح فقط نبود جنگ نیست، بلکه نبود بی عدالتی، سرکوب و خشونت است/ صف آرایی های مکرر قهرمان ها و ضد قهرمان ها به خرج مردم کسالت بار شده است/ کنشگران مرزی می توانند عاملان صلح ساز باشند

ما به عاملان صلح، گفت وگو نیاز داریم و جامعه نمی تواند فقط به ساختارهای موجود سپرده شود. ما به کنشگری ها و امکان سازی های تازه و کسانی که راه های نرفته را بروند، نیاز داریم. ما همزمان به ساختارهای صلح ساز و حامی صلح و گفت و گو میان دولت و جامعه نیاز داریم.

مقصود فراستخواه: صلح فقط نبود جنگ نیست، بلکه نبود بی عدالتی، سرکوب و خشونت است/ صف آرایی های مکرر قهرمان ها و ضد قهرمان ها به خرج مردم کسالت بار شده است/ کنشگران مرزی می توانند عاملان صلح ساز باشند.

«انجمن علمی مطالعات صلح ایران» و «خانه اندیشمندان علوم انسانی» عصر روز سه شنبه دوم مرداد ماه میزبان همایش علمی – تخصصی «گفتمان صلح و دولت آینده در ایران» بود.

به گزارش خبرنگار جماران، مقصود فراستخواه، استاد موسسه پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی و صاحب نظریه کنشگران مرزی، در این همایش سخنرانی خود را ذیل عنوان «سیاست ورزی صلح آمیز ایرانی از منظر کنشگری مرزی» ایراد کرده و گفت:

ابتدای سخنانم باید بگویم که ما در مباحث اجتماعی یک ساختار و یک عامل داریم. من به صلح از هر دو منظر نگاه می کنم. صلح پایدار به معنای نبود جنگ نیست بلکه در مکتب رئالیستی صلح، صلح یعنی عدالت و نبود بی عدالتی، نبود خشونت و سرکوب، نبود تبعیض و آپارتاید و نبود جنگ صرفا به معنای صلح نیست. به این معنا، صلح هم به عاملان صلح نیاز دارد و هم به ساختارهای صلح. کنشگران مرزی می توانند عاملان صلح ساز باشند. من در ادامه بحث به ساختارهای صلح سازی که جامعه ایرانی از منظر عملکرد مرزی و فضاهای مرزی نیاز دارد، اشاره می کنم.

یک فرض در کنش مرزی، بینانیّت و در میان بودگی است؛ حقیقت در میان است. دولت متولی حقیقت تمام نیست و قرار نیست دولت، تکلیف حقیقت را مشخص کند. حقیقت در میان دولت و جامعه تعریف شده و پیدا می شود. اتفاقا مصلحت عمومی نیز در میان است. ترددها در میان ایوان جامعه و دیوان دولت، می تواند به تصمیمات و عملیات توسعۀ پایدار کشور، بهترین کمک ها را بکند و هزینۀ تغییرات را کاهش دهد. به نظر می رسد صف آرایی های مکرر قهرمان ها و ضد قهرمان ها(البته به خرج مردم و به خرج ایران) حقیقتا کسالت بار شده است. ما باید از جنگ قهرمان ها و ضد قهرمان ها عبور کنیم. ما به سیاست دوستی، سیاست گفت و گو و به توافق های اختلافی و اختلافات توافقی نیاز داریم که از طریق فضاهای مرزی و ابتکارات مرزی عاملان مختلف و اغلب معمولی(نه قهرمان و نه ضدقهرمان)، بتوانند برای این جامعه خسته امکان سازی تازه کنند. اما چرا هنوز؛ هم حاکمان و هم مخالفان شان یکدیگر را به مشت و لگد مردمان حواله می دهند و به خرج مردم با یکدیگر می جنگند؟

بخشی از این عاداتِ سیاست ورزی خصمانه در ایران ریشه های هیجانی و احساسی و منفعتی دارد : خشم ها، نفرتها، عشقها، خشونتها، ستیزه جویی، عقده گشایی، انتقام، منافع، رانت ها، امتیازات و انحصارات. اما به نظر می رسد بخش بزرگ قضیه، از خطاهای شناختی ما ناشی می شود. پژوهش های میدانی و دامنه دار «کاهنمن»، «تورسکی» و «اسمیت» طی چند دهۀ اخیر به این نتیجه رسیدند که بخش مهمی از مشکلات ما انسانها و جوامع، ریشه در توهمات شناختی ما دارد. تداعی های خود به خودی شرطی شده ای که ما را به ادامۀ جنگیدن به جای مذاکره سوق می دهد.

ما شهوداتی داریم که نه شواهد کافی برای آنها هست و نه استدلالی معتبر. ولی مدام همین دست شهودات و تداعی ها در جامعه، در فضاهای عامه پسند، پوپولیستی و در شبکه های اجتماعی رواج می یابد و مبنای عمل نسلی برای جنگیدن می شود. بعد متوجه می شویم اشتباه کردیم به قول بعضی ها «گند زدیم»؛ اما دوباره نخبگانی می آیند و باز در جای بلند قهرمان ها و شهیدان می ایستند و دوباره به آن نوع مفروضات نیندیشیده و توهمات شناختی و تداعی های خود به خودی دامن می زنند که «عالیخانی» در دهه پنجاه وابسته دستگاه است، «بازرگان» سازشکار است و فلانی وسط باز است و چه و چه و چه. و باز به خطا و انواع توهمات ایدئولوژیک، منتظر می شویم که سوارانی بیایند و کار حکمرانی را یکسره بکنند و آن دموکراسی موعود پایان تاریخ را در این سرزمین نهایی بکنند.

 این در حالی است که جوامع در حال توسعۀ موفق نوپدید در منطقه، در آسیا، در آمریکای لاتین و در آفریقا، از همان فضاهای میانی و آستانه ای هوشمندانه و مبتکرانه استفاده می کنند، بر سر چیزهای نسبی گفت و گو و توافق می کنند و کار توسعۀ خود و مردم خود را با زبان فنی تر و کارشناسی تر پیش می برند.

اما آیا این فضاها و کنش های مرزی در ایران، فقط شکل غیر رسمی، حلقه ای ، جرگه ای و فردی دارد؟ می خواهم تأکید کنم بنا به مطالعۀ این دانش آموز، اصلا اینطور نیست. فضاهای مرزی هرچه نهادمند شوند بهتر است و این از طریق نهادهای واسط حرفه ای، صنفی و اختیارات محلی؛ نهادهای واسط مدنی، حزبی و رسانه ای؛ نهادهای واسط انجمن های علمی، فدراسیون ها، خانه ها، اتاق ها، صندوق ها، ان جی او ها، آی جی او ها، سی بی یوها؛ نهادهای واسط پژوهشی دور و بر دستگاه ها؛ کمیسیون ها و جلسات؛ اصولا دانشگاه ها و مراکز پژوهشی؛ حتی تفویض اختیارهای ساختاری در نظام اداری کشور؛ تقویت نظام های خبره و کارشناسی؛ نهادهای مشاوره ای، بازیگران آزاد، تولید متون و اسناد خاکستری؛ انکوباتورهای سیاست، کاتالیزورها، بروکرها، اجتماعات سیاست ساز و تصمیم ساز، کارآفرینان خط مشی که همه اینها می توانند جزو صورتهای نهادمند و سازمان یافتۀ کنش مرزی باشند.

کار دولت بعدی، تولید و توسعه این ساختارهای مرزی و صلح ساز، تولید این حلقه های وصل به شکل ساختارمند در جامعه است. اگر یکی از دوستانی که بنا دارد در چهار سال آینده کاری انجام بدهد از من سوال کند من می گویم که این ساختارها و نهادهای مرزی را ایجاد کنید و توسعه دهید. نهادهایی مانند:

نهادهای واسط حرفه ای: حرفه اگر تقویت شود خود این حرفه می تواند فضاهای مرزی ایجاد کند.

نهادهای صنفی و اختیارات محلی: ما اگر در مدیریت کشور اختیارات محلی ایجاد کنیم، این اختیارات میان محل، منطقه، اقوام و دولت، فضای مرزی و گفت و گو و صلح و حل مشکلات ایجاد می کند.

نهادهای واسط مدنی: اینها نهادهای صلح ساز مرزی می توانند باشند.

نهادهای حزبی: اگر نظام حزبی را در این سرزمین توسعه دهیم، برنامه هایی که توسط احزاب تعریف و اجرایی می شود می تواند به واسطه ای میان دولت و جامعه تبدیل شود.

همه کارشناسان این سرزمین که در نظام دولتی هستند می توانند کنشگر مرزی باشند و مشکلات محله، شهر و مردم خود را به زبان کارشناسانه حل کنند البته اگر نظام خبره، مشاوره و کارشناسی در نظام مدیریت کشور تقویت شود و اهمیت داشته باشد. ما مدیران با تجربه بسیاری داریم که رها می شوند و اساسا کسی به سراغ آنها نمی رود و آنها می توانند به عنوان بازیگران آزاد به حاکمیت کمک کنند. واسطه های سیاست که در جهان هم شایع است می توانند واسطه اتخاذ سیاست های محنت زدا و توسعه سیاست هایی برای رفاه اجتماعی مردم و کاهش آلام اجتماعی مردم باشند. بخشی از جامعه ایران با وجود همه ناملایماتی که دیده باز اعتماد کرده و به یک دولت جدید فرصت تازه داده است. مسئولیت بسیار سنگینی بر دوش این ملت است که باید بتواند امانتدار خوبی هم باشد.

در کتاب «کنشگران مرزی»، نمونه هایی از تاریخ معاصر و تجربه شدۀ ایرانی مثل مهندس خانه، دارالتألیف، دفتر تنظیمات، مصلحت خانه، هیات صحیه، اتاق تجارت و مدارس و مطبوعات با نام و نشان ذکر شده است. در نهادی مانند «هیأت صحیه» گفته می شود که واکسن یک نرم بین المللی دارد و نگاه ایدئولوژیک نمی تواند باعث این شود که بخشی از مردم در یک بیماری فراگیر، جان خود را از دست دهند. ما نباید از کنشگران مرزی قهرمان بسازیم و نباید به این قضیه فردی هم نگاه کنیم، بلکه باید نهادمند به مسأله ساختارهای مرزی نگاه کنیم.

در ادامه کتاب، صفحه ۴۷ به بعد بحث شده که حتی برخی کشورهای غیر دموکراتیک با ابتکاراتی در نظام اداری شان توانسته اند فضاهای لایه ای، سطوح متخلخل و فضاهای آستانه ای تعبیه بکنند و از این طریق دولت شان ، لااقل دست چپ دولت، توسط کارکنان اجتماعی تر به متن جامعه و برخی مطالبات مردمان نزدیک شوند و گفت و گوهای کارساز برای توسعه و حق و حقوق مردم شکل بگیرد.

ما به عاملان صلح، گفت وگو نیاز داریم و جامعه نمی تواند فقط به ساختارهای موجود سپرده شود. ما به کنشگری ها و امکان سازی های تازه و کسانی که راه های نرفته را بروند، نیاز داریم. ما همزمان به ساختارهای صلح ساز و حامی صلح و گفت و گو میان دولت و جامعه نیاز داریم.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *