انجمن علمی مطالعات صلح ایران
برترسده قانون اساسی افغانستانویژه

محمد امین رشادت: مهاجران افغانستان و صلح اجتماعی

اخبار انجمن را همرسانی کنید.

بازدیدها: 46

مهاجران افغانستان نمی‌تواند تهدید فرهنگی تلقی شوند، زیرا ارزش‌های هردو جامعه یکی است آنچه گاهی ناشکیبایی جامعه میزبان را نسبت به جامعه مهاجر فراهم می‌کند، بیش از آن که مسئله اقتصادی، فرهنگی و امنیتی باشد، برساخت‌های است که بعضا براساس گزاره‌های غیر واقع، به خورد افکار عمومی داده می‌شود.

مهاجران افغانستان و صلح اجتماعی

محمد امین رشادت[۱]

مقدمه

یکی از قدیمی ترین واکنش‌های انسان به شرایط زندگی دشوار و راه‌ برون رفت از آن، جابجایی مکان زندگی است که اصطلاحا به آن مهاجرت می‌گویند. در واقع مهاجرت شکلی از تحرک جغرافیایی یا تحرک مکانی انسان‌ها بین دو واحد جغرافیایی است و این جابه جایی می‌تواند دائمی/ نیمه دائمی یا موقتی باشد. سابقه مهاجرت به تاریخ عمر بشر بر می‌گردد و به همین جهت، هنجارها و قواعد مرتبط با پناهندگی و مهاجرت در نظام حقوق بین الملل اهمیت و ضرورت یافته است. امروزه مهاجرت نه تنها یک مشکل اجتماعی نیست، بلکه می‌تواند، سازوکار و راه حلی برای بحران‌ جمعیت و خلا نیروی کار محسوب شود. بنابراین مهاجرت بین المللی پدیده ای است کهن که با هدف‌های گوناگون انجام می‌گیرد و به دلایل مختلفی همچنان ادامه دارد. به دلیل گستردگی مهاجرت در دنیای امروز همه جوامع بشری به نحوی با چالش‌های مربوط به مهاجرت روبه رو هستند.

مفهوم صلح اجتماعی معطوف به ایجاد ارتباط مبتنی بر اعتماد و احترام، مدارا و همزیستی مسالمت آمیز بین مردم و با یکدیگر است. صلح اجتماعی شرایط ذاتی و اصیل اجتماعات انسانی است که در آن جریان زندگی اجتماعی بین مردم در سطوح و گروه‌های مختلف بدون درگیری و تنش جریان پیدا نماید. راهبرد صلح اجتماعی بر فرایند مدیریت منافع و نیاز‌های متعدد، متنوع و احیانا متضاد در جامعه از طریق مشارکت، گفت و گو و همکاری متکی است که به شیوه‌ای هوشمندانه، عاقلانه و رضایت آفرینی نسبی در جامعه صورت می‌گیرد. از سوی دیگر صلح به‌مثابه یک ارزش حیاتی، با مفاهیمی چون عدالت، حقوق بشر، تساهل و مدارا، گفتمان، تکثر و تعامل همسو و همزاد است.

امواج چهار گانه مهاجرت

پدیده مهاجرت مردم افغانستان به کشورهای همسایه به ویژه ایران یکی از اشکال مهاجرت بین المللی است که در دهه‌های اخیر به دلایل مختلفی روند صعودی داشته است. کشور افغانستان سال‌ها عرصه‌ی رقابت قدرت‌های مختلف جهانی و منطقه‌ی بوده و تحت تأثیر اوضاع داخلی، شاهد مهاجرت گسترده ی مردم خود به خارج از کشور بوده است؛ اما وجود مرز مشترک طولانی و اشتراکات مذهبی، فرهنگی و زبانی بسیاری از مردم افغانستان با ایرانیان، سبب ورود تعداد زیادی از مهاجران افغانستان به ایران شده است به گونه‌ی که ایران بعد از پاکستان دومین کشور پذیرای مهاجران و پناهندگان افغانستان به شمار می‌رود.

بارویکرد تاریخی به مهاجرت مردم افغانستان به ایران، می‌توان چهار موج عمده مهاجرت را بازشناسی کرد. موج اول مهاجرت مردم افغانستان به ایران، در اواخر قرن نوزده ۱۸۸۰ به بعد و در پی بر هم خوردن اوضاع سیاسی و سرکوب سراسری در افغانستان رخ داد. حکومت وقت جهت سرکوب مردم، اختیارات فراوانی به نظامیان خود داد و آنان نیز به غارت و کشتار عده زیادی از مردم پرداختند. مخصوصا این سرکوب در مناطق هزاره جات شکل مذهبی به خود گرفت و به همین خاطر مهاجرت به بلوجستان پاکستان و خراسان صورت گرفت. در این میان نزدیک به ۱۵ هزار خانوار هزاره های شیعه، چیزی حدود ۱۶۸ هزار نفر در تربت جام ساکن شدند و بعد از به قدرت رسیدن رضا خان، رسما به عنوان یک گروه قومی به نام خاوری به رسمیت شناخته شدند.  دور دوم یا موج دوم مهاجرت مردم افغانستان به ایران در سال‌های ۱۳۵۰ خورشیدی صورت گرفت، این دور مهاجرت در پی توافق دولتین ایران و افغانستان جهت پر کردن خلا نیروی کار انجام شد. در این توافق حدود ۲۰۰ هزار نیروی کار از اقوام مختلف به ایران گسیل شد که بیشتر شکل قانونی و اقتصادی داشت و با توافق طرفین صورت گرفته بود.

دوره سوم یا موج سوم مهاجرت مردم افغانستان در دهه های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ با شروع جنگ داخلی در ۱۹۷۸ و نیز اشغال افغانستان توسط نیروهای شوروی صورت گرفت. با روی کار آمدن دولت کمونیستی در افغانستان مشکلات زیادی برای مردم این کشور ایجاد شد. نیروهای انقلابی طرفدار کمونیسم تلاش وافر داشتند تا اصول کمونیستی را در این کشور عملی سازند؛ اما با مقاومت‌های متعدد مردم روبرو شدند. بسیاری از مخالفین دستگیر و زندانی شدند. این تغییرات باعث مهاجرت بسیاری از مردم افغانستان به دو کشور اسلامی ایران و پاکستان گردید. آخرین موج  مهاجرت، همزمان با سقوط نظام جمهوریت در پانزدهم اگوست ۲۰۲۱ صورت گرفت. در این دور نزدیک به ۸ میلیون نفر، به دلایل مختلف، کشور را ترک کردند که بیشتر شان در کشورهای ایران، پاکستان، ترکیه و تاجیکستان مهاجرت کردند و بیش از یک میلیون آن، از طریق برنامه تخلیه به کشورهای اروپایی و امریکا سکنا گزیدند. در این میان، تعداد زیادی از کارمندان دولت، سرمایه گذاران اقتصادی، دانشجویان و به خصوص دختران دانشجو وارد ایران شدند. نکته قابل ذکر این است که حضور مهاجران افغانستان به ایران در دوره‌های مختلف حالت ثبات و قرار نداشته و همواره در حال کاهش و افزایش بوده و بسته به شرایط اجتماعی سیاسی افغانستان و سیاست‌های مهاجرتی کشور میزبان، روند کاهشی و افزایشی داشته است.

مهاجران و آسیب پذیری صلح اجتماعی

نظریه‌ها و روایت‌های در علوم اجتماعی وجود دارد که نشان می‌دهد چگونه یک رابطه دوستانه و صلح آمیز به نفرت و شرایط ناصلح در بین جامعه میزبان و میهمان / مهاجر منجر می‌شود و نهایتا به مهاجر ستیزی و نگرش منفی نسبت به جامعه مهاجر می‌انجامد و صلح اجتماعی را به خطر مواجه می‌کند. استفن و همکاران شان به نظریه تفاوت فرهنگی اشاره می‌کنند. این نظریه توضیح میدهد چگونه جامعه میزبان یا محلی، مهاجران را تهدید و خطری برای ارزش‌های فرهنگی خود تصور و تلقی نموده و واکنش نشان می‌دهند. مطابق این نظریه هرگاه حضور یک گروه برای گروه دیگر، به لحاظ فرهنگی تهدید تصور شود، احتمال شکل گیری نگرش خصمانه نسبت به آن گروه بالا می‌رود و باعث سیاست‌های محدود کننده علیه مهاجران می‌شود. بیگانه هراسی، تفکیک خودی و غیر خودی در ذیل همین تفاوت‌های فرهنگی معنا و تفسیر می‌شود. برخی از جریان‌های راستگرا در کشورهای مختلف این تفاوت‌های فرهنگی را برجسته کرده و برای مهاجر ستیزی مشروعیت خلق می‌کنند.

 تضاد منافع و رقابت اقتصادی میان ساکنان محلی و مهاجران نظریه دیگری است که توضیح می‌دهد چگونه نگرش منفی نسبت به جامعه مهاجر شکل می‌گیرد و صلح اجتماعی را به خطر مواجه می‌کند. در این نظریه تبعیض علیه مهاجران محصول رقابت برسر منابع کم یاب مانند شغل، مسکن و مزایای رفاهی است. مطابق این نظریه مهاجران نه به عنوان تهدید کنندگان فرهنگی؛ بلکه بیشتر تهدید اقتصادی به شمار می روند و باعث ایجاد هراس در جامعه میزبان می شود. قابل ذکر است که این رقابت گاهی واقعی و گاهی تصور شده و برساختی است. باتوجه به اینکه جامعه محلی برخی از منابع را حق خود می‌دانند و تصور می کنند که حضور مهاجر به این حق آسیب می رساند، واکنش نشان میدهند و از افزایش جمعیت مهاجر حمایت نمی‌کنند. مطالعات نشان داده است که هرچه افراد از موقعیت اجتماعی – اقتصادی پایین تری برخوردار باشند، میزان ترس آنان از تهدید اقتصادی مهاجران بیشتر است.

باتوجه به دیدگاه فوق، در اوائل ۱۹۷۰ رویکرد جدیدی به نام بازار تفکیک شده مطرح شد. منظور از بازار تفکیک شده کار این است که مهاجران خارجی و اقلیت‌های قومی، صرفا بخشی از بازار کار یعنی مشاغل پست را با کمترین دستمزد دسترسی دارند، اما بخشی اصلی از بازار کار با دستمزد بالا در انحصار کارگران محلی و گروه اکثریت باقی می ماند. در همین بازار تفکیک شده نیز مهاجران خارجی شرایط شکننده و دشواری را سپری می کنند. برای بیرون راندن مهاجر از بازار تفکیک شده، نیروهای ضد مهاجر، تلاش می‌کنند، تا تهدید فرهنگی را با تهدید اقتصادی پیوند دهند و از این طریق فشار بیشتری بر کارگر خارجی وارد می شود.

برساخت گرایی نظریه دیگری است که نشان می‌دهد چگونه وقت مناقشات و مجادلات بین نیروهای سیاسی و اجتماعی در داخل یک نظام پدید می آید، برای تحت فشار قرار دادن جانب مقابل از مهاجر به عنوان یک اهرم فشار استفاده می شود. منظور از برساخت به صورت کلی دیدگاهی است که معتقد به ساخت مفاهیم و ایده‌ها از سوی افراد جامعه است. این ساخت و ساز مفاهیم، ممکن است منطبق با واقعیت باشد؛ اما در موارد زیادی، ممکن است هیچ ارتباطی با واقعیت نداشته باشد و صرفا یک مفهوم ساخته شده، اما دارای تبعات خاصی باشد.  بدون شک، در مورد ساخت، تبلیغ و ترویج این مفاهیم، عواملی و زمینه‌های زیادی ممکن است دخیل باشد؛ اما آن دسته از رسانه‎های داخلی و خارجی و افرادی که به این موضوع دامن می‎زنند، قبل از آن که با مهاجر مشکل داشته باشند، بیشتر در پی ایجاد مسئله برای نظام و تحت فشار قرار دادن جانب مقابل است. یکی از روش‌های برساختی، تعمیم است. وقت جرمی توسط یک مهاجر انجام می شود، معمولا این جرم شخصی تلقی نمی‌شود بلکه از سوی برساختگرایان تلاش می شود که سایر مهاجران را هم دخیل کنند. برساختگرایان برای ایجاد تنش و نفرت، از شکاف فرهنگی، قومی، اقتصادی، نیز به سود ایدئولوژی خود استفاده می کند.

بحث و نتیجه گیری

باتوجه به تجربه چهار دهه حضور مهاجران در ایران، می توان گفت، مهاجران افغانستان نمی‌تواند تهدید فرهنگی تلقی شوند، زیرا ارزش‌های هردو جامعه یکی است و اکثرا بر این باورند که سابقه فرهنگی هردو ملت مشترک است. غیریت فرهنگی در میان دو جامعه بسیار اندک است. آن‌های که مخل امنیت و ضد فرهنگ هستند، قطعا حساب شان از بدنه اصلی مهاجر که ارزش‎های فرهنگی این جامعه را پذیرفته اند، جداست.  آنچه اکثرا در برخی بگو مگوها برجسته می شود، تهدید اقتصادی است که بیشتر در بخش مشاغل و کار است. این گزینه نیز براساس سیاست‌های دولتی، تفکیک شده است. مشاغل که مهاجران افغانستان مشغول به کارند، واقعا کارهای نیست که با این دستمزد، کارگران جامعه میزبان روی آن حساب باز کنند و تن به کار بدهند. بیشتر کارهای به زمین مانده است. علاوه بر این نباید این نکته مهم را فراموش کنیم که در بخش اقتصادی، سرمایه گذاری مهاجران افغانستان در ایران مطابق گفته رئیس اتاق بازرگانی در صدر جدول قرار دارد و چیزی در حدود ۳ میلیارد دلار برآورد شده است که در بین سرمایه گذاران خارجی اول است.

به نظر این نوشتار آنچه گاهی ناشکیبایی جامعه میزبان را نسبت به جامعه مهاجر فراهم می‌کند، بیش از آن که مسئله اقتصادی، فرهنگی و امنیتی باشد، برساخت‌های است که بعضا براساس گزاره‌های غیر واقع، به خورد افکار عمومی داده می‌شود و این ساخت و ساز گزاره‌ها گاهی عامدانه صورت می‌گیرد و افکار عمومی را تهیچ و تحریک می‌کند و مهاجران را تحت فشار قرار می دهد. برخی از این گویه‌ها که مانند ملاتی برای ساخت این مفهوم به کار گرفته می‌شود، عبارت اند از: توزیع شناسنامه برای مهاجرین، کثرت زاد و ولد باهدف تغییر در ترکیب جمعیتی ایران، نشر آمار سرسام آور از حضور مهاجرین، شرکت و حضور مهاجرین در انتخابات، جنوب شهر تهران در سیطره اتباع افغانستان، اتهام به قتل‌های مرموز و مبهم و … مجموعه شایعه‌ها و برساخته های است که جامعه میزبان را دچار تردید و ناشکیبای نسبت به گذشته می‌کند.

نکته پایانی این است که جامعه ایران به لحاظ تاریخی و اجتماعی ماهیت متفاوت از سایر ملل جهان دارد و این تفاوت به لحاظ سابقه تمدنی و فرهنگی بیشتر خود را نشان می‌دهد. مخصوصا نوع روابط ایرانیان با همسایه گان بیشتر از جنس همزیستی و آشتی بوده نه ستیز و تقابل. به همین جهت رابطه دو ملت ایران و افغانستان در طول حداقل این چهار دهه بیشتر دوستانه و عاری از تشنج و تقابل بوده است. اعتماد و روابط متقابل میان مردم این دو کشور وجود داشته است. اسکان و پذیرایی چند میلیونی مهاجران، امکان دسترسی به امکانات و خدمات هرچند محدود، امکان دسترسی مشروط به بازار کار و استفاده از خدمات آموزشی و درمانی نشان دهنده رویکرد اسلامی و حسن همجواری دولت و ملت ایران است که باید قدردان آن باشیم. چنانچه در گزارشی مجله پناهندگان کمیساری عالی منتشر شده در سال ۱۹۹۸ آمده است ایران از جمله سخاوتمندترین کشورهای جهان در میزبانی از پناهندگان شناخته شده است. توقع و انتظاری که از دولت جدید وجود دارد این است، همانگونه که رئیس جمهور منتخب بارها گفتند که صدای بی‌صدا‌هاست؛ جامعه مهاجر افغانستان انتظار دارد که برای تقویت صلح اجتماعی میان جامعه میزبان و مهاجر بیشتر تلاش صورت گیرد و در قبال مهاجران و پناهندگان به دور از پیش فرض‌های برساخته به تحقیقات میدانی تکیه شود. قانون مند کردن حضور مهاجران و رفتار توئمان رأفت اسلامی و رعایت کرامت انسانی مهاجر در هر شرایطی، کمترین انتظاری است که از دولت آینده، جامعه مهاجر دارد.

[۱] . دکترای جامعه شناسی و عضو هیات موسسان دانشگاه غرجستان/ کابل

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *