همگرایی دینی و دیپلماسی صلح در خاورمیانه

اخبار انجمن را همرسانی کنید.

بازدیدها: 117

گزارش: انوشه دربندی

نشست همگرایی دینی و دیپلماسی صلح در خاورمیانه، از مجموعه نشست های انجمن علمی مطالعات صلح ایران با همکاری پژوهشکده مطالعات اجتماعی و فرهنگی در روز سه‌شنبه، ۳۱ فروردین ۱۳۹۵ برگزار شد. این نشست با حضور و سخنرانی دکتر قانعی‌‌راد (از مرکز تحقیقات سیاست کشور و عضو هیئت مدیره انجمن علمی مطالعات صلح و انجمن جامعه‌شناسی ایران)؛ دکتر سید جواد میری (دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی) و دکتر محمد منصورنژاد (پژوهشگر علوم دینی و سیاسی) به انجام رسید.

ضرورت صلح از منظر دینی، دکتر منصورنژاد

اولین سخنران نشست دکتر منصورنژاد، به ضرورت صلح از منظر دینی را پرداختند. ایشان با این مقدمه آغاز کرد که: صلح از همان ابتدا و در صدر اسلام هم امری حساس بوده است؛ پیامبر در صلح حدیبیه با واکنش اصحابش مواجه شد؛  خوارج محصول صلح علی (ع) دانست. وی در ادامه عنوان داشت که در نظریه‌پردازی علمی باید سه گام برداریم: توصیف؛ تبیین و تجویز. در بُعد توصیف، همگرایی دینی را با تأثیر مثبت بر صلح تعریف نمود. در توصیف به دنبال چرایی اهمیت همگرایی دینی در منطقه، از بُعد همگرایی مذهبی بیان می‌کند که اکنون اکثر افراد منطقه مسلمان هستند، با این وصف اگر مسلمانان نتوانند با هم همگرایی ایجاد کنند، چگونه می‌توان از همگرایی ادیان در منطقه حرف زد؟! در بین مسلمانان خاورمیانه، فقدان همگرایی واقعاً مسئله است.

دکتر منصور نژاد با اشاره به نشست اخیر دوحه در خصوص نفت، بیان داشت: فاجعه و طنز آنجاست که کشورهای خاورمیانه حاضرند لطمه بخورند اما به دیگر کشورهای منطقه لطمه بزنند و در واقع عمق شکاف‌ها و وجود بحران‌ها را از اینجا باید فهمید. به نظر وی کشورهای منطقه هم در سطح ملی در حال فروپاشی هستند و هم در سطح منطقه ای نیروها و دول خاورمیانه درحال تحلیل بردن یکدیگرند؛ به همین دلیل است که از خارج از منطقه طرح خاورمیانه جدید را برای کشورهای منطقه طرح‌ریزی می‌کنند.

ایشان در معتقد بر این است که درحالیکه طبق نگاه قرآنی مؤمنین نسبت به هم ولایت، محبت و مسئولیت دارند اما آنچه در منطقه شاهدیم این است که امروزه دین در میان کشورهای منطقه، لغلغه زبان است. در چرایی این بحران و انشقاق در منطقه وی بیان می‌کند که: نخبگان سیاسی و مذهبی در طول تاریخ تلاش‌های بسیاری در طول تاریخ برای همگرایی منطقه کرده‌اند، به طور مشخص هرچه صفویه در بُعد دینی در منطقه واگرایی ایجاد کرد، نادر شاه برای وحدت شیعه وسنی تلاش‌ها کرد. نخبه مذهبی هم سید جمال را معرفی می‌کند که در راه همگرایی دینی حتی تعمد داشت که مشخص نشود شیعه است یا سنی و با حتی اهل چه کشوری است، درواقع سید جمال الدین اسدآبادی به دنبال حکومت واحد اسلامی بود.

این پژوهشگر حوزه و دانشگاه در ادامه ابراز داشت که: هم قبل و هم بعد از انقلاب تحت عنوان مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، فعالیت‌های بسیاری انجام شده است، اما از درون این همایش‌ها و نشست‌ها هیچ تقربی درنیامده است. وی چرایی عدم موفقیت تلاش‌های مصلحان، نخبگان و رهبران در همگرایی دینی را در تاریخچه اختلاف عمیق و پیچیده در منطقه می‌داند؛ علاوه بر آن به بحث افراط اشاره می‌کند و بیان می‌کند: افراطیون و اقدامات آنها تمام زحمات مصلحان و نخبگان را به هدر می‌دهد. در این راستا به جمود و تحجر را بیان می‌کند و این تحجر و افراط را در هر دو گرایش شیعه و سنی می‌بیند.

منصورنژاد در مقام راه‌حل تجویز اعلام می‌دارد که اگر عامل اصلی همگرایی و حل تعارضات را صرفاً دین و مذهب قرار دهیم، اشتباه است زیرا ارزش‌های دینی ـ مذهبی حساسیت‌هایی دارد که ظرفیت خیلی زیادی برای جابجایی ندارند؛ بعلاوه امروزه منطقه با واگرایی چون تکفیر مواجه است. تکفیر درواقع نسبتی است که به شخصی می‌دهیم که معتقد به همان دین است و با کافر که نسبت افرادی با دین متفاوتند تمایز دارد

در انتها تجویز خود را در چهار بُعد انجام می‌دهد: ۱) علت فاعلی: برای تحقق دیپلماسی صلح باید در کارگزاران، بازیگران و کنشگران تحولی ایجاد شود. وی بر این اعتقاد است برای این امر می‌بایست بازیگران و کنشگران جوان‌تری انتخاب شوند. همچنین باید بازیگران دولتی تکثیر شوند و در کنار آنها نهادهای مدنی و بازیگران فرادولتی نیز وارد عرصه شوند بعلاوه حضور زنان را در این زمینه هم به لحاظ کمی و هم کیفی بسیار مؤثر معرفی می‌کند. ۲) علت مادی: وی معتقد است بجای تأکید بر مسائل دینی ـ مذهبی ابعاد دیگر را برجسته‌تر کنیم. ابعادی چون رسانه، فعالیت‌های رفاهی، ورزش، فعالیت‌های اقتصادی و…  ۳) علت صوری: از بُعد روش معتقد است بحث‌های تئوری را به مباحث عملی تبدیل کنیم. همانطور که اندیشه عمل را می‌سازد، عمل هم نقش ساختار اندیشه را تقویت می‌کند. ۴) علت غایی: مشکل عمده ایران بعد از انقلاب را تعریف اهداف در درازمدت می‌داند، درحالیکه باید قله‌های کوچکتری برای صلح، امنیت و همگرایی تعریف کنیم تا میزان رسیدن به اهداف کوتاه مدت مسیر رسیدن به اهداف بلند مدت را میسر کند.

 

صلح از منظر جامعه شناسی، دکتر میری

دکتر سید جواد میری، در آغاز صحبت خود اشاره داشت: وقتی می خواهیم در مورد صلح صحبت کنیم باید ببینیم که در کدام موقعیت صحبت می کنیم. من سعی می کنم از منظر جامعه شناسی به این قضیه بپردازم. وضعیت منطقه ما بسیار پیچیده است و این پیچیدگی هم زائیده این است که بازیگران و افرادی که این شطرنج را می چینند، همگی متعلق به این منطقه نیستند. یک زمان ما از منظر دین می خواهیم به صلح بپردازیم؛ در این صورت اگر زبان ما یک زبان تئولوژیک باشد و من از منظر یک شیعی و دیگری از منظر یک سنی و… نگاه بکنیم، حداقل در این دوران ۲۵۰۰سال و به تعبیر کارل یاسپرس بعد از این دوران که ادیان به معنای جهانی آن رشد کرده اند، می بینیم ادیان هیچ گاه نتوانسته اند با همدیگری به یک وفاق برسند. این نشان می دهد که باید زبان ما مقداری تغییر بکند. نکته دوم اینکه آیا اساسا در وضعیتی که ما هستیم  امکان صلح وجود دارد؟ در کنفرانسی که در یک ماه پیش در دوبی شرکت کرده بودم شاهد بودم که برداشتی که دوستانی که از حوزه خلیج فارس آمده بودند نسبت به ایران دارند یک برداشت منفی و بسیار خطرناک است. چرا؟ من فکر می کنم که وقتی ما می خواهیم در مورد همدیگر صحبت کنیم می توانیم سه رویکرد داشته باشیم. یک رویکرد این است که ما به دیگری را از منظر جوهرگرایانه بنگریم. یعنی می گوییم که دیگری کاملا و مطلقا مظهر شر و ما مظهر خیر هستیم. در چنین وضعیتی امکان گفتگو اصلا وجود ندارد. اگر در مورد ایران و عربستان و کشورهایی که خود را در ذیل عربستان نشان می دهند، تحلیل محتوا کنیم عملا ما در حالت ذات گرایانه قرار می گیریم.

میری ادامه داد: نگاه دوم که هم در دو طرف وجود دارد این است که تمام مسائل را به مسائل سیاسی تقلیل بدهیم. یعنی اینکه انگار تمامی جامعه ایران و تمامی جوامع عربستان تماما همان چیزی است که در گفتمان سیاسی دولتمردانشان وجود دارد. فکر می کنم راه سوم آنجایی است که اصحاب علوم انسانی می توانند به این بحث ورود پیدا کنند که در ایران شاید کم یا اصلا ورود پیدا نکرده اند. آن این است که ما یک نگاه جامعه شناسانه یا مردم شناسانه به دیگری داشته باشیم. ببینید ما از جامعه عربستان و یا جامعه عربی چیزی نمی دانیم و بصورت دست اول برداشتی از همدیگر نداریم، این موجب شده است که برای رسیدن به صلح در منطقه سناریویی که بتوان متصور شد در بدترین حالتش جنگ است و در بهترین حالت آن غیبت جنگ است و صلح در آن دیده نمی شود.

وی تصریح کرد: چرا که اگر سفری به کشورهای حاشیه خلیج فارس بکنید تغییر و تحولات بسیار را شاهد هستید. وقتی به فرودگاه دوبی وارد می شوید حقیقت امر این است که آنجا فقط یک مکان نیست  بلکه در آنجا یک تغییر بینش می‌بینید که به نظر می‌رسد که در کشورهای حاشیه خلیج فارس دیگر از الگوی تمول و ثروت اندوزی گذر کرده‌اند و به سمت یک الگوی توسعه به معنای واقعی کلمه می‌روند. و از ظرفیت ‌هایی که در جهان در حوزه‌های مختلف وجود دارد استفاده می‌کنند. در صورتیکه در ایران ما این کار را نمی‌کنیم و به نظر می رسد که شکاف ما با این کشورها دارد بیشتر و بیشتر می‌شود. به احتمال زیاد این تغییر پارادایم و وضعیت در منطقه می تواند جنگ ایجاد بکند. یعنی با توجه به سرعتی که این کشورها دارند به پیش می‌روند و با توجه به محدودیت هایی که ما داشتیم و برخی محدودیت‌ها هم که خودمان ایجاد کرده‌ایم نمی‌توانیم به آنها برسیم و موجب می‌شود که شکاف هر روز بیشتر بشود. اتفاقاً وقتی که با آنها هم صحبت می‌کنید احساس خطر می‌کنند همانگونه که ما ایرانی‌ها نگاهمان نسبت به روسیه این است که کشوری است که همیشه چشم داشتی به ما دارد آنها هم همین نگاه را به ما دارند.

میری افزود: من فکر می کنم که برای باز کردن باب گفتگو درمورد صلح ابتدا باید ببینیم که بر چه مبنایی می خواهیم در مورد صلح صحبت کنیم؟ یک زمانی در مورد صلح در سطح دیپلماسی صحبت می شود یک زمان این صحبت ها از نگاه دین است که دین و ادیان فضایی را آماده می کنند که انسان یک آرامش درون در خودش پیدا بکند و یک رابطه ای با دنیای درون خودش داشته باشد. در این حالت دو مطلب می تواند پیش روی ما باشد. یکی اینکه به صورت هایدگری نگاه کنیم که ما در یک دنیا پرتاب شده ایم که دراین حالت صلح و آرامش درونی اساسا امکان دارد. از سوی دیگر جامعه شناسانی مانند گیدنز می گویند که ما در جهانی قرار گرفته ایم که از نظر وجودی این دنیای مدرن یک عدم امنیت ایجاد کرده است.

وی گفت: بنابراین ما وقتی که درباره صلح صحبت می کنیم با سه رویکرد یا الگو روبروییم. گروهی هستند که تکنیک خوبی برای ایجاد صلح دارند، اما ویژن یا رویا ندارند. به نظر می رسد که مسئله صلح را ابزاری می دانند که باید ساخته شود. در رویکرد دوم ما با افردی روبرویم که رویا دارند اما تکنیک ندارند. مثلا بحث هایی که ما داریم که علما و عرفا و پیامبران و سیره ائمه درباره صلح نظرهای خوبی داشته اند بحث های خوبی دارند، اما اینکه بخواهند این بحث های را عملیاتی بکنند، آن تکنیک را ندارند و در بین راه در می مانند. رویکرد سومی را هم می توان اضافه کرد که افراد ممکن است که هم رویا و هم تکنیک خوبی داشته باشند، اما رسالتی برای خودشان قائل نباشند. اساسا وقتی که صحبت از صلح می شود مفهومی به نام انسانیت یا منافع انسانی برایشان مطرح نباشد.

میری در ادامه تأکید کرد: اما اگر بخواهیم در مورد رفع جنگ و تروریزم در چنین جهانی و به ویژه در چنین شرایطی که منطقه ما گرفتار آن است صحبت کنیم، نیازمند این هستیم که هم یک رویا داشته باشیم. هم از تکنیک عملیاتی کردن این رویا برخوردار باشیم و هم اینکه برای خودمان یک رسالت قائل باشیم. رویکردهایی که در ایران وجود دارد و حداقل در این سی و اندی سال به آن پرداخته شده است، برخی ها صحبت از تقریب و نزدیکی ادیان کرده اند، برخی ها صحبت از گفتگوی بین ادیان و تمدن ها کرده اند و بعضی ها هم صحبت از ائتلاف کرده اند. به نظر می رسد که هیج کدام از اینها نتوانسته که ما را از  وضعیت بغرنجی که در این منطقه قرار گرفته ایم خارج بکند. اما چرا این اتفاق افتاده است که هیچکدام از این رویکردها موفق نبوده است. بحثی را امام موسی صدر با عنوان ادیان در خدمت انسان یا انسان در خدمت ادیان دارد، اساسا ما دین را چه می بینیم و چه می دانیم. نگاه های کلانی که امروز در جهان حاکم است برای انسان به معنای کما هو انسان حقوقی قائل نیستند. یعنی انسان را در خدمت دین می بینند. اگر نگاهی به این جنبش ها بکنید که بعضا برخی ها دستی هم در قدرت دارند، اولین کار اینها این است که می خواهند احکام اسلام را پیاده بکنند و از پیاده کردن احکام اسلام معمولا به قسمت حقوق جزا خیلی توجه می کنند. این نشان می دهد که خوانش ما از دین آنی نیست که دین را در خدمت به انسان ببیند.

وی اشاره داشت: اریک فروم هم تمایزی بین دو رویکرد نسبت به هستی دارد. یکی رویکرد شی محور است که به نظر می رسد، انسان امروز با توجه به شرایط کنونی نمی تواند انسان محور باشد. یعنی اگر ما امروز به دنیای اطراف خودمان نگاه کنیم، آیا نگاه ما به اطرافمان شی وارانه یا انسان محورانه است؟ در منطقه ما قبل از اینکه بتوانیم در مورد صلح صحبت بکنیم باید بگوییم آیا نگاه ما چگونه وضعیتی است آیا نگاه ما نسبت به دیگری براساس کدام شاخصه تعریف می شود. ما نیازمند این هستیم که از فضای ذهنی خودمان فاصله بگیریم و دیگران را همانگونه که هستند، بشناسیم و این شناخت را هم نمی توانیم فقط از روی کتاب بدست بیاوریم، بلکه نیازمند این هستیم که مقداری به کارهای میدانی هم بپردازیم.

جنگ صلیبی یا آخرالزمانی، بررسی مبانی تاریخی و فکری منازعات خاورمیانه، دکتر محمد امین قانعی راد

به عنوان آخرین سخنران نشست، دکتر قانعی راد، گفت: من معتقدم که باید ابتدا گزارشی از وضعیت خاومیانه ارائه داد تا متناسب با این وضعیت یک دپیلماسی صلح یا یک نوع همگرایی دینی را ارائه کنیم. وی افزود: ما می دانیم مجموعه ای از کشمکش ها در منطقه وجود دارد که خیلی هم گسترده است. جدای از قضیه فلسطین و جنگ هایی که در لبنان و عراق جریان دارد و جریان داعش است که به نوعی ستون اصلی بحران در منطقه است، خود ایران و ارتباطش با غرب و گرایشاتی که در داخل ایران وجود دارد همه اینها مجموعه ای از کشمکش هایی است که ما باید بتوانیم توصیفی تئوریک از قضیه ارائه بدهیم.

قانعی راد تصریح کرد: خیلی از تئوریسن های داخلی خیال خودشان را با این کلام که منطقه دست خوش توطئه صهیونیزم و غرب است راحت کرده اند و قضیه را به این صورت تمام شده قلمداد می کنند که از آن داعش و جنگ شیعه و سنی در آمده است. اینها اشتباهات استراتژیکی است که غرب می کند. این اشتباه است چرا که اسلام فاقد همچنین معرفت شناسی است که به اینگونه مبارزات بیانجامد.  این ریشه در خود اسلام ندارد و صرفا تحمیل صهیونیزم و غرب است و درواقع جنگ شیعه و سنی صورت نمی گیرد و سرانجام این اوضاع به بسط انقلاب اسلامی و اسلام ناب می انجامد. همچنین توصیفی در فضای رسمی کشور وجود دارد، نتیجه آن که؛ این چه نوع مداخله ای را ایجاب می کند؟ وقتی که معتقد باشیم که این صرفا یک توطئه است و ریشه های جامعه شناسی و سیاسی و… عمیق ندارد. بنابراین فقط یک بازی است که از جایی هدایت می شود و خیلی امکان مداخله در وضعیت را برای ما فراهم نمی کند. جز اینکه علیه کسانی که این وضعیت را ایجاد کرده اند، شعار بدهیم یا برخورد بکنیم. به نظر می رسد که این رویکرد مقداری موضوع را مبهم تر و مشکل را بیشتر خواهد کرد. یعنی تا موقعی که تحولات منطقه را ما صرفا یک برنامه بدانیم نمی توانیم وضعیت را حل و کنترل بکنیم و از منافع و امنیت کشورمان دفاع بکنیم.

وی در ادامه گفت: من برای مفهوم پردازی این قضیه به دو مفهوم رسیدم؛ البته منظورم این نیست که درخاورمیانه دست ها یا توطئه هایی در کار نیست. حتما هست، چرا که عرصه سیاست عرصه مداخله است. اما صرفا وضعیت خاورمیانه را به این مداخلات نمی توان تقلیل داد. ما در اینجا با پدیده هایی مانند جنگ های سی ساله مواجه هستیم، که در اروپا رخ داده است. می دانید  که ما در قرن پانزدهم با اختراع چاپ مواجه هستیم که بعد از آن رفرماسیون مذهبی  اتفاق می افتد که از درون آن فرقه های پروتستانتیسم اتفاق می افتد. در قرن شانزدهم پروتستان ها و کاتولیک ها را در سطح اجتماعی گسترده ای وارد جنگ می شوند، اما به صورت سازماندهی در سال ۱۶۱۸ تا ۱۶۴۸ با جنگ های بین دولت ها مواجه هستیم که ابتدا در آلمان است و…سوئد و اتریش و بعد فرانسه وارد این درگیری ها می شود و نهایتا در سال ۱۶۴۸ جنگ به نفع فرانسه و هم پیمانانش تمام می شود و آلمان وضعیتی اسفناک پیدا می کند.

قانعی راد افزود: بعد از جنگ های سی ساله تجربه جنگ دولت ها به این نتیجه می رسند که باید بین دین و جنگ فاصله ای بیاندازند و به جای این بیایند و روابط بین المللی را با یک مبنای دولت های ملی تشکیل بدهند. در سال ۱۶۴۸ پیمانی با عنوان وستفالی منعقد می شود که شاید اولین پیمان در سطح روابط بین المللی است و بعد از آن زبان های ملی، ادبیات ملی، دولت های ملی و… اهمیت پیدا می کند و به معنایی انترناسیونالیسم مذهبی قرون وسطایی به پایان می رسد و دولت های ملی تشکیل می شوند. این دولت های ملی مقرر می شود که نه به عنوان اینکه پروتستان یا کاتولیک هستند بلکه به عنوان کشورهای مستقلی که دارای حقوق معینی هستند برپایه یک پیمان معینی همدیگر را به رسمیت بشناسند. از آن به بعد است که ما در ادبیات سیاسی و هم در اندیشه سیاسی مفهوم قرداد بسیار مطرح می شود. یعنی در حوزه سیاسی مفهوم قراداد یک جایگاهی پیدا می کند. بعد از صلح وستفالی ما با تحولاتی مانند انقلاب علمی، انقلاب صنعتی مواجه هستیم. یعنی می خواهم بگویم که بهبود روابط کشورهای اروپا بعد از رفرماسیون و بعد از پیامدهای خونین آن توانستند که غلبه پیدا بکنند. اجازه می دهد که توسعه علمی و صنعتی و درنهایتا مدرنیته رخ بدهد. لذا این جنگ سی ساله درغرب بسیار اهمیت دارد و به عنوان یک گره گاهی بود که قرون وسطی را به معنایی به قرون نوین مرتبط می کند. یعنی در آستانه دوران مدرن ما با یک جنگ مذهبی بسیار گسترده مواجه هستیم.

همچنین در ادامه ایشان تاکید کرد: در سال نود مقاله ای در مورد تحولات و بهار عربی در خاورمیانه نوشتم و اشاره کردم که اگر این کشمکش ها درست اداره نشود، خاورمیانه حداقل تا سی سال آینده دچار آشوب خواهد بود. به دلیل اینکه مجموعه ای از شکاف های زبانی، قومی و مذهبی و از جمله شکاف شیعه و سنی براساس اتفاقاتی که بعد از بهار عربی اتفاق افتاد منطقه را به آشوب می کشاند. روایتی که من از جریان دارم همان جنگ های سی ساله است و بعد من متوجه شدم افرادی مانند هنری کسینجر، برژنسکی، ریچارد هاوس و…مقالاتی در مورد شباهت تحولات خاورمیانه با جنگ های سی ساله نوشته اند و می گویند که همانطور که پروتستان ها و کاتولیک ها به جنگ های با هم پرداختند الان در خاورمیانه شیعه و سنی هم دارند با هم به جنگ می پردازند و این با یک دوره ای از بی ثباتی و جنگ های بی پایان در منطقه همراه خواهد بود و پیش بینی کرده اند که این دوره از سال ۲۰۱۴ تا سال ۲۰۴۴ ادامه خواهد داشت.

قانعی راد افزود: اما اینها یک خوشبینی درباره این جنگ ها دارند که متعاقب این جنگ ها دین از سیاست جدا خواهد شد و ساختار قبیله ای منطقه کاملا شخم خواهد خورد و احتمالا چیزی تحت عنوان اتحادیه خاورمیانه ایجاد خواهد شد و می دانید که در مورد آرایش خاورمیانه هم اینها برای خودشان بحث هایی داشته اند. اما بحث من این است که وضعیت خاورمیانه را صرفا به ایده های آنها نمی شود تقلیل داد. یعنی اگر اینطوری بود که تاریخ براساس خواسته سیاستمداران ساخته می شد که روند دیگری می داشت، تاریخ پیچیده تر این است که صرفا براساس خواسته و پیش بینی سیاستمدارن پیش برود. بلکه مجموعه ای واقعیت ها، فکت های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هم وجود خواهد داشت. یک تحلیل، دیدن مسئله خاورمیانه در پرتو جنگ های سی ساله است. اگر این تفسیر را بپذیریم راهبردی که می توانیم پیشنهاد بکنیم راهبرد وستفالی اسلامی است. یعنی یک نوع شبیه سازی که اجازه بدهد که جنگ بین شیعه و سنی به پایان برسد و این کشورها بدون اینکه آن دوره سی ساله را بخواهند طی بکنند، پیمانی ببندند در خاورمیانه اینچنین اتفاقی رخ بدهد. اما اگر اینچنین اتفاقی بخواهد رخ بدهد چه کسانی باید وارد عمل شوند؟ به نظرم کنشگران اصلی می توانند چهار کشور ایران، عربستان، ترکیه و مصر باشند که اینچنین نقشی را ایفا بکنند و بیایند و با نیابت از کشورها و دولت های خاورمیانه با یک توافق برسند.

وی تشریح کرد: اما سوال این است که آیا این یک جنگ جدی بین شیعه و سنی در منطقه است؟ در اینجا من به تفسیر دوم خودم از مسئله می رسم که به  نحوی به یک جنگ صلیبی هم آمیخته است. این مفهوم جنگ صلیبی را خودگروه هایی مانند داعش به کار می برند که ما مشغول یک جنگ صلیبی هستیم. از طرفی هم پژوهشگران غربی هم به این قضیه اشاره کرده اند. لذا به نظرم این یک پدیده ای درونی و بیرونی است. پدیده ای است که منطقه ای و جهانی است. هم متضمن ستیز درون تمدنی و هم ستیز برون تمدنی است.

ایشان در ادامه تصریح داشت: نکته ای که کمتر به آن پرداخته می شود، جنبه آخر الزمانی حرکت داعش است. در منطقه در چند سال اخیر ما مباحث زیادی را داشتیم که گرایش های آخر الزمانی را از خودش نشان می داد. مقداری هم ریشه اش در خود ایران هم بود. شما می دانید که در سال ۱۳۸۹ مستند ظهور نزدیک است در  ایران تولید شد و به صورت گسترده توزیع شد که حرفش این بود که حرکت نهایی آغاز شده و ما در یک انقلاب بزرگ به مدیریت امام زمان(عج) به سر می بریم و در این فرایند حضرت عیسی هم ظهور خواهد کرد که این فیلم به طور مکرر به متون مذهبی ارجاع داشت و از  طرفی دولت آقای احمدی نژاد را زمینه ساز ظهور امام دوازدهم شیعیان مطرح می کرد و ایشان را به عنوان شعیب ابن صالح که فرمانده اصلی سپاه سید خراسانی است و سید یمانی هم سید حسن نصرالله است و…

وی تأکید کرد: این استناد به روایاتی  از صحیح مسلم است که براساس آنها به این نتیجه رسیده اند که در محلی به نام دابق در شمال حلب که نیروهای اسلام و سپاه روم با هم خواهند جنگید و هشتاد کشور صلیبی برای جنگ خواهند آمد و هر کشوری دوازه هزار نیرو خواهد داشت که مجموعا ۹۶۰ هزار نفر نیروهای صلیبی خواهد بود و به طور همزمان دجال از خراسان ظهور خواهد کرد و پس از شکست ظهور دجال و ظهور حضرت عیسی پیروزی سپاه اسلام اتفاق خواهد افتاد. که در همین زمینه مجله ای با نام دابق دارند.

قانعی راد افزود: اینکه این اندیشه ها در چه شرایط و موقعیتی ایجاد می شود از نظر جامعه شناسی به نظر من متعاقب شکست بهار عربی به عنوان یک نوع واکنش شکست و ناکامی است که همچنینی اتفاقی در بین مردم می افتد یعنی با توجه به اینکه از تغییرات سیاسی ناامید شدند به یک نوع معنوی شدن سیاست، سیاستی که می توانست معنوی نباشد و از طرقی مانند مذاکره و غیره حل بشود. اما موقعی که با موانعی مواجه شدند و به فرض مثال جریان اعتدالی در سوریه شکل نگرفت که این جریان بتواند با بخشی از مخالفان دولت وارد گفتگو و مذاکره بشود و همه اش ناکامی بود افرادی که در آنجا مبارزه می کردند آرمان های مبارزه شان را از کنار زدن اسد به  تعیین تکلیف جهان تغییر دادند. در حالیکه ابتدا یک بحث منطقه ای بود و اینها هویت های با برنامه خودشان را به یک هویت های مقاومت با جهانی تبدیل کردند و واکنش های پرخاشگرانه ای که نسبت به موقعیت داشتند.

این استاد جامعه شناسی تصریح کرد: به نظر می رسد که از نظر روانشناسی اجتماعی این چنین موضعگیری هایی این کارکرد را دارد که عزت نفس را به نیروی شکست خورده برگرداند. به این طریق اینها رفتند سراغ مبانی عمیق تر و موضعگیری های آنتولوژیک و درواقع مشکلشان دیگر از جنس سیاسی که بتوان حلش کرد نبود بلکه از جنس مشکلات هستی شناختی شد که حل آن تنها از طریق مداخله ماورالطبیعه و نیروهای متافیزیک در این دنیا ممکن است. اینها معتقد نیستند که ما می جنگیم که پیروز می شویم، اصلا به مرحله ای از ناامیدی رسیده اند که می گویند هیچ کاری از دست ما برنمی آید به جز اعمال خشونت. که شاید این اعمال خشونت به آن چیزی و در واقع ظهور موعود کمک بکند. تا زمانی که اینها یعنی داعش در منطقه این وضعیت را دارند، نمی توان با آنها مذاکره کرد. ممکن است شما با طالبان مذاکره کنید اما با داعش نمی توان چرا که تا زمانی که  اعتقاد  دارندکه  آخر الزمان عن قریب اتفاق می افتد و نزدیک است. وارد مذاکره نخواهند شد به همین دلیل است که القاعده ارتباط خودش را با داعش در منطقه انکار می کند و می گوید از نظر اندیشه ای با ما تفاوت دارند. یا حتی خود عربستان که ممکن است شباهتشان با داعش بر روی سلفی گری باشد، اما اختلافشان این است که عربستان آخرالزمانی نیست یعنی طرفدار یک جنبش هزاره ای که در پایان هر هزاره اتفاق می افتد نیستند.

قانعی راد در انتها بیان داشت: امکان مذاکره با داعش وجود ندارد. چرا که این نگرش با صلح و مذاکره و گفتگو رابطه ای ندارد و فقط اعمال خشونت برای کمک به پیروزی یک اصل فراانسانی می کند که قرار است بیاید و تکلیف همه چیز را روشن بکند. در همچنین شرایطی  رسیدن به صلح در میان همان نیروهای میانی شیعه و سنی که وجود دارد ممکن است. یعنی نیروهای افراط گرا در درون شیعه که نمی توان آنها را نادیده گرفت و از آنها چشم پوشی کرد و از طرفی هم نیروهای مقابل به نظر می رسد که با اینها نمی توان وارد گفتگو شوند. مگر نیروهای میانه رو در منطقه به یک مذاکره برسند و یک نوع وستفالی اسلامی را شکل بدهند. برای کمک به اسلام به عنوان یک میراث فرهنگی و حفظ امنیت کشورمان ما حق داریم که از مسئولین کشورمان بخواهیم که به راه هایی بیاندیشند تا نیرهای عاقل و عقلای مسلمان را در منطقه گردهم بیاورند و با تمام سختی هایی که وجود دارد، شاید بتوانند منطقه را از آشوب و فروپاشی نهایی نجات بدهند.

 


انجمن علمی مطالعات صلح ایران را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *