گزارش نشست/ صلح و ناصلح در مواضع امام جواد (ع): درس هایی برای خلق فرهنگ صلح

اخبار انجمن را همرسانی کنید.

بازدیدها: 59

عصر روز ۹ تیرماه ۱۴۰۱ دکتر محمد منصورنژاد، عضو هیات مدیره انجمن علمی مطالعات صلح ایران، در باشگاه اندیشه تهران در موضوع «صلح و ناصلح در مواضع امام جواد (ع): درس هایی برای خلق فرهنگ صلح» به تفصیل سخن گفتند. ایشان بحث را با تعریف صلح از نگاه گالتونگ و صلح مثبت و منفی آغاز و از لایه های فرهنگی «هافستد» به عنوان قالب بحث استفاده نمودند و سپس اشاراتی به زندگانی امام جواد داشتند. امامی که در سال ۱۹۵ به دنیا آمد و در سال ۲۲۰ از سوی معتصم خلیفه عباسی مسموم و شهید شد.

دکتر منصورنژاد که دبیری کمیته صلح و دین پژوهشی در انجمن صلح را نیز برعهده دارند، سپس به اهمیت مقطعی که امام جواد می زیستند اشاره داشتند که در زمانه عصر طلایی جهان اسلام بود و در این مقطع که به نهضت ترجمه نیز شهرت دارد، اکثر علوم بشری از شرق و غرب عالم از سوی مسلمانان و به ویژه متفکران ایرانی به جهان اسلامی وارد و ترجمه شد. ایشان تاکید داشت که فضای علم، گفتگو، دادوستد فرهنگی با دنیا دقیقا با صلح نسبت دارد. چون قهر حتی در معنای عامیانه آن، یعنی با هم سخن نگفتن و آشتی، شرط اصلی اش گفتگوست. آنچه به امام جواد و پدر بزگوارشان باز می گردد آن است که در جریان نهضت علمی مسلمانان در زمان حیاتشان، نه تنها با این حرکت مسلمانان و خلفایی که حامی این جریان بودند مخالفت نکردند، بلکه خودشان مناظره ها و گفتگوها در این فضای دوستانه را دامن زدند و افکار و به تبع دلها را به هم نزدیک نمودند.

سخنران سپس به ارایه شواهدی از گفتگوهای عالمانه امام جواد به ویژه با عالم زمانه اش «یحیی ابن اکثم» که از اهل سنت بود، پرداختند. از جمله می توان به پرسش های «یحیی ابن اکثم» در حضور خلیفه وقت، مامون عباسی، در باب مساله ای در حج از امام جواد در سن ۹ سالگی که اعجاب همگان را بر انگیخت، اشاره نمود. وی در موضوع پر مساله فقهی حج و تکالیف کسی که احرام پوشیده و در حین احرام حیوانى را شکار می کند، شقوقی را گشود و امام پرسش هایی را در پاسخش پرسید که همگان به اشراف و دانش فوق العاده امام واقف شدند.

مساله دیگری که در مواضع امام دیده می شد، برخورد با «غالیان» عصرش بود. امام غلو از اهل سنت و شیعه هر دو را رد می کرد. ربط بحث غلو با صلح و ناصلح اینجاست که فردی که غلو می کند، از فضای گفتگو، حقیقت جویی و دانش آموزی خارج شده و وارد فضای تعصب، تحجر و سطحی نگری می شود و به تبع چنین شیوه فکری، به اعمال خشن و سخت در دفاع از اعتقادات غلطش روی می آورد. اما امام جواد هم در مقابل غالیان اهل سنت و هم شیعه به صراحت ایستاد. به عنوان نمونه مثلا در غلو پیرامون رهبران اهل سنت، «یحیى بن اکثم» که سمبل عالمان معارض و درباری در عصر امام نهم بود، در مجلسى که «مامون»، خلیفه دانشمند و سیاستمدار عباسى نیز حضور داشت، از امام جواد (ع) پرسید: یا ابن رسول الله، روایت شده که جبرئیل به نزد رسول خدا آمد و گفت: «اى محمد (ص) خدایت سلام مى رساند و مى فرماید: من از «ابوبکر» راضى هستم ببین که او هم از من راضى است یا نه؟» نظر حضرتعالى راجع به روایت چیست ؟

امام جواد (ع) پاسخ دادند: من منکر فضل ابى بکر نیستم (لست بمنکر فضل أبی بکر) ولى راجع به این خبر بایستى سخن پیامبر خدا (ص) در «حجه الوداع» را یادآورى کرد که فرمود: «نسبت دهندگان دروغ به من زیاد شده اند (قد کثرت الکذابه على ) و بعد از من نیز بسیار خواهند شد. هر کس دانسته دروغى به من نسبت دهد، پس باید نشیمنگاهش را از آتش فراهم سازد. زمانی که از من چیزى به شما رسید، آن را به کتاب خدا و سنت من عرضه نمائید. آنچه با کتاب و سنت من سازگار بود آن را بگیرید و آنچه با کتاب و سنت من سازگارى نداشت، پس آن را نگرفته (و بدان عمل ننمائید).»

سپس امام جواد (ع) فرمود: این روایت با کتاب خدا سازگار نیست، چون خداوند مى فرماید: «و لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفسه و نحن اقرب الیه من حبل الورید» (ق/ ۱۶) یعنی، و هر آینه ما انسان را آفریدیم و آنچه را که نفسش بدان وسوسه مى کند، مى دانیم و از رگ گردن به او نزدیکتریم. آیا خداوند عزوجل از خشنودى و ناخشنودى ابى بکر بى اطلاع بودند و سوال کرده است؟! این مدعا از نظر عقلی محال است.

در مقابل غالیان شیعی موضع امام حتی صریحتر بود. مثلا در حدیثی وارد شده که امام جواد (ع)، «ابوالخطاب» و طرفدارانش را به شکل زیر طرد فرمودند: این دو نفر، یعنی «ابوالعمرو جعفر واقد» و «هاشم بن ابی هاشم»، به وسیله ما مال مردم را می خورند، در حالیکه مردم را به تعالیم ابوالخطاب دعوت می کنند. خدا ابوالخطاب و آنان که با او بودند و آنان که سخنان او را قبول می کنند لعنت کند. همچنین امام، فرقه «نمیریه» (پیروان محمد بن نصیر فهری نمیری) را لعنت نموده و از آنان اعلام بیزاری نمود.

در نهایت سخنران مجلس گفت که فرهنگ صلح از همان صدر اسلام هم میان مسلمانان ضعیف بود. نبی مکرم اسلام وقتی صلح حدیبیه را امضا فرمودند، برخی از اصحابش علیه او موضع گرفتند؛ امیرالمومنین وقتی در صفین، حکمیت را پذیرفت، مورد تکفیر بخشی از یارانش قرار گرفت و جریان خوارج محصول همین مقطع است. امام حسن را نیز اصحاب نزدیکش به دلیل صلح با معاویه تحقیر نمودند. امام جواد هم راه پیامبر و اجدادش را می پیمود و اهل گفتگو و تعامل بود و در زمینه حکمت عملی، که شرط لازم تحقق فرهنگ صلح است، نکات بسیار فراوانی در زندگی این امام و در کلمات ایشان است که لازم است از این منظر موضوع های مرتبط با ایشان بازخوانی گردد.

 

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *