خاطره چهل‌وششم از کتاب «خاطرات خوب»/از مزار شریف تا شمیران و اتاوا

اخبار انجمن را همرسانی کنید.

بازدیدها: 62

هم‌زمانی یکصدمین سال امضای قرارداد دوستی دو کشور ایران و افغانستان با درگذشت دو فرزانه‌مردِ دانشور از دو کشور، تازه‌ترین تجدید خاطره از پیوندهای دیرین و سترگ فرهنگی و هویتی دو ملّت را برایم رقم زد. هنگامی که در پنجم اردیبهشت امسال (۱۴۰۱) دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن در تورنتو درگذشت و به فاصله سه روز، دوست دیرین او محمد آصف فکرت هروی نیز در اتاوا زندگی را بدرود گفت، با شناختی که از این دو زنده‌یاد و پیوندهای دیرین آنها داشتم به مدیر دپارتمان مطالعات خاورمیانه و نزدیک دانشگاه تورنتو (دکتر محمد توکّلی طرقی) پیشنهاد برگزاری مراسمی با حضور خانواده‌های دو استاد و دانشورانی از دو کشور را برای واکاوی میراث مشترک آنها به‌عنوان نمادهای پیوند عمیق دو ملّت دادم که با استقبال بی‌درنگ ایشان روبرو شد و به برگزاری مراسمی در دانشگاه تورنتو در تاریخ ۱۱ جون ۲۰۲۲ / ۲۰ خرداد/جوزا ۱۴۰۱ انجامید. تحولات ناخوشایند ماه‌های اخیر در افغانستان و تبلیغات بدخواهان دو ملّت درباره حضور موج جدید پناهندگان و مهاجران افغانستانی در ایران نیز اهمیت برگزاری چنین نشستی را برایم دوچندان کرده بود. بدین بهانه بر آن شدم تا با مروری کوتاه بر پیوندهای این دو دانشی‌مردِ فرهنگ‌دوست و فرهنگ‌پرورِ دنیای پارسی‌زبان، نمونه‌ای شاخص و بایسته از پیوند دو ملّت و دو فرهنگ را پیشروی خوانندگان مجموعه «خاطره خوب» قرار دهم.

نخستین آشنایی اسلامی ندوشن و آصف فکرت در سال ۱۳۴۹ و در جریان سفر اسلامی ندوشن به بلخ و مزارشریف به دعوت عبدالحی حبیبی رخ نمود که به یک دوستی بیش از پنجاه‌ساله انجامید. دیدار دوّم آن دو در سال ۱۳۵۶ و در سفر اسلامی ندوشن، این بار به کابل، دست داده بود. دیداری که در جریان آن اسلامی ندوشن چنان شیدای ییلاق پغمان شده بود که هوای اقامت در کابل و خرید زمینی در پغمان را در سرش انداخته بود. این دوستیِ فرهنگ پایه پس از مهاجرت و اقامت حدوداً بیست‌ساله آصف فکرت در ایران در دهه ۱۳۶۰ به‌نوعی هم‌جواری کشیده شد و گستره و ژرفای بیشتری یافت. سرانجام نیز پس از مهاجرت آصف فکرت به کانادا در دهه ۱۳۸۰ پس از وقفه‌ای ده‌ساله دوباره به وصال دو یار انجامید و تا سال‌های پایانی عمر آنها که هر دو خانه‌نشین شدند، ادامه یافت.

در این فاصله پنجاه و دوساله ژرفای دوستی این دو دلباخته فرهنگ و هویت آریایی و زبان و ادبیات پارسی چنان گسترش یافت که همنشینی آصف فکرت افزون بر خانواده اسلامی ندوشن (دکتر شیرین بیانی و فرزندان) به خانواده بیانی (دکتر خانبابا بیانی و همسرش ملک‌زاده بیانی، دکتر سوسن بیانی و همسرش دکتر سمیعی) که هرکدام خود از سرشناسان عرصه علم و فرهنگ بودند نیز کشیده شد. [۱] برای شناخت ژرفای این دوستی که خاستگاه آن جز فرهنگ، زبان، منش و مرام مشترک نبود، روایت آصف فکرت از نخستین دیدار با دوست دیرین در اتاوا در سال ۲۰۰۸ / ۱۳۸۷ و پس از سال‌ها دوری از یکدیگر گویاست:

دیدار دوست دیرین و مهربان در خانه جناب پروفسور رضا پس از تقریباً ده سال بهین نعمتی بود. این دیدار شادی‌بخش بود، زیرا خانواده گرامی ندوشن همه با هم به اتاوا آمده بودند. فرزندان گرامی استاد را مدّت‌ها می‌شد که ندیده بودم. آن‌قدر انجمن ما گرم و باحال شد که یکی از فرزندان ندوشن گفت که ای‌کاش زودتر این دوستان همدیگر را می‌دیدند. وقتی پرسیدند: چرا؟ جواب این بود که پدر، کم سخن می‌گفت و خورد و نوشش نیز کم شده بود و امروز می‌بینم که او را توانی تازه و اشتهایی خوش است (نگاه شود به یادداشت «یاد ندوشن در: https://yaadhaa.blogspot.com/)

همبستگی فرهنگی و هویتی دو ملّت ایران و افغانستان در نوشته‌ها و گفته‌های اسلامی ندوشن و آصف فکرت به‌روشنی جلب‌توجه می‌کند. اسلامی ندوشن بر این باور بود که «گمان می‌کنم که هر کس به نحوی با گذشته ایران سروکار دارد، دیدار از افغانستان برای او امری واجب است. می‌توان گفت کمتر دو کشوری هستند که مانند ایران و افغانستان به هم شبیه باشند. این شباهت از اشتراک تمدن و فرهنگ و زبان و آیین‌ها آغاز می‌شود، تا می‌رسد به تشابه سنگ و کوه و دشت و اقلیم و میوه‌ها و گیاه‌ها و آداب؛ بدان گونه که من به هیچ گوشه‌ای از افغانستان پا ننهادم که گوشه‌ای از ایران به یادم نیاید. گویی خاطره‌ها چون مرغان مهاجر میان دو کشور در سفرند» (اسلامی ندوشن، صفیر سیمرغ). یکی از جلوه‌های این یگانی را در توصیف آنها از دره پغمان و شمیران و نیاوران می‌توان دید. درحالی‌که برای اسلامی ندوشن پغمان برای کابل مانند شمیران برای تهران بود، آصف فکرت تجربه زندگی چندساله خود در نیاوران را در قطعه نیاوران و پغمان چنین به نظم کشید:

 

ده سال پیش یا که فزون‌تر
هر روز – هر نماز دگر
در کوچه‌های خاطره خیز نیاوران
می‌رفتم – این ترنّم بر لب:
 «دل بسته‌ام از آن به هوای نیاوران
کز وی نسیم نکهت پغمانم آورد»

 

(نگاه شود به یادداشت چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار در: https://yaadhaa.blogspot.com)

مطالعه سرگذشت و میراث علمی و فرهنگی این دو بزرگ‌مرد نمونه‌ای روشن و پندآموز از بسترها و عرصه‌های همدلی و هم‌افزایی را برای نسل‌های کنونی و آینده و به‌ویژه دانشوران دو کشور ایران و افغانستان پیشروی ما می‌گذارد.

[۱]  گستره پیوند آصف فکرت با دانشوران ایرانی به ویژه با حدود دو دهه اقامت او در ایران (مشهد و تهران) بسیار فراتر بود و حتی به دوران اقامت او در کانادا نیز کشیده شد. او که از حدود نیم سده پیش با کسانی چون محیط طباطبایی نیز حشر و نشر داشت، پس از مهاجرت به کانادا نیز با دانشوران ایرانی همچون پروفسور فضل‌الله رضا و دکتر محمد استعلامی که در این کشور می زیستند، پیوند برقرار کرد و دوستی‌هایی عمیق با خاطراتی شیرین را با آنان رقم زد. نگاه شود به وبگاه آصف فکرت: https://yaadhaa.blogspot.com و نیز کتاب گر عشق نبودی … / مجموعه اشعار آصف فکرت، قم، حلقه کاتبان، ۱۳۹۴، مقدمه، صص ۳۵-۲۷٫

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *