تغییر پذیری قوانین در آموزه های اسلامی: با تاکید بر قانون حجاب / یادداشتی از محمد منصورنژاد

اخبار انجمن را همرسانی کنید.

بازدیدها: 131

یادداشتی از محمد منصورنژاد، دکترای علوم سیاسی، دبیر کمیته دین پژوهی و عضو هیات مدیره انجمن علمی مطالعات صلح ایران

نوشتار حاضر تحت عناوین زیر سامان یافته است: الف) مدخل سخن؛ ب) اصل تغییر پذیری در قوانین اجتماعی در صدر اسلام؛ ج) نتیجه گیری در راستای بحث حجاب

الف) مدخل سخن

  1. «قوانین» به لسان «حقوقى» به ترتیب اهمیت در چهار شکل زیر قابل دسته بندى اند: یک) قانون اساسى؛ دو) قوانین عادى (اعمال قوه مقننه)؛ سه) تصویبنامه و آیین نامه (اعمال قوه مجریه)؛ چهار) مصوبات انجمنهاو شوراها (اعمال استان، شهرستان و شهر). (قاضى، بهار۷۳ ،ص ۲۹)؛
  2. این نکته نیاز به شرح و بسط ندارد که در ضوابط جوامع و کشورها «اصل تغییرپذیری قوانین»، امری بدیهی است و از این رو اصل بازنگری در اصولِ حتی قوانین اساسی (که بالاترین و مهم ترین قوانین اند) نیز در همان قوانین پیش بینی شده است. در این نوشتار اما پرسش اساسی آن است که آیا برابر آموزه های اسلامی هم می توان گفت که اصل بر تغییر قوانین اجتماعی است؟ اجمالا پاسخ نگارنده بدین پرسش مثبت است و نوشتار حاضر شرح کوتاه این مدعاست که همه قوانین اجتماعی اسلام «زمانمند» و «مکانمند» هستند و به همین دلیل به تناسب ایام تغییر می کنند؛
  3. وانین جوامع اسلامی دو گونه ماهیت دارند؛ یک: قوانینی که پشتوانه آنها نص صریح و قطعی اسلامی است؛ دو: قوانینی که در «منطقه الفراغ» نصوص دینی و در جایی که نص وجود ندارد (ما لا نص فیه)، وضع شده اند. مدعای یاد شده (اصل تغییر پذیری) در باب قسم دوم قوانین، امر پیچیده ای نیست؛ ولی نگارنده حتی ادعا دارد که اصل تغییر پذیری بر قوانین قسم اولی که صبغه اجتماعی دارند هم ساری و جاری است. به  سخن دیگر، اگر کسی بتواند بگوید که قوانین اجتماعی که پشتوانه نص دارند، تغییرپذیرند؛ آنگاه پذیرش این مدعا که قوانین غیر شرعی تغییر می کنند، اصلا دشوار نیست. به همین دلیل در این نوشتار بر روی تغییر پذیری قوانینی که پشتوانه نص دارند تمرکز می گردد.
  4. قوانینی که پشتوانه شرعی دارند را می توان به دو دسته تقسیم نمود؛ یک: قوانینی که در اصل فردی اند. دو: قوانینی که در اصل اجتماعی و گروهی اند. نوشتار حاضر تمرکز عمده اش بر قسم دوم قوانین مورد بحث است. به عبارت دیگر در قوانینی که در ارتباط با خود و یا خدایند؛ می توان فرض نمود که ثابت بمانند (که البته آنجا هم مدعا جای چند و چون بسیار دارد)، اما قوانین در ارتباط با دیگران (غیرخود و خدا) اصلا امکان ندارد که پایدار و همیشگی بمانند و اگر کسی چنین پایایی را معتقد باشد، لاجرم به عملی نبودن آن در قرون و اعصار هم می رسد.
  5. بحث تغییر پذیری قوانین اجتماعی در دو سطح، قابل طرح و بررسی است؛ اوّل: تغییر پذیری در نصوص و سیره معصومین (ع)؛ دوّم: تغییر پذیری در فهم از نصوص در عصر غیبت. اگر کسی بتواند بگوید که در اسلام در همان صدر اسلام تطور پذیری قوانین یک اصل بود، به راحتی می توان نتیجه گرفت که مسلمانان در قرون و اعصار، مجاز به تغییر در قوانین اند.
  6. البته این نکته نیز نیاز به گفتن ندارد که برخی از علما (مثلا شیخ فضل الله نوری) (ترکمان، ۱۳۶۲، ۵۷) از اساس منکر عصری شدن قوانین دینی بوده و هستند و نوشتار حاضر در حقیقت ردّیه ای بر آن شیوه نگاه نیز می باشد.

ب) اصل تغییر پذیری در قوانین اجتماعی در صدر اسلام

معمولا پرسیده می شود که چگونه قوانین بیش از ۱۴ سده پیش، برای مثلا هزاره سوم کارآمد است؟ پاسخ اجمالی آن است که به دلیل وجود مکانیزم تطور و اصل تغییرپذیری در درون دین. وگرنه بدیهی است که قوانین اجتماعی نمی توانند برای همیشه ثابت بمانند و به تناسب نیازها تغییر می کنند. شرح این مدعا در ظرفیت یک یادداشت نیست. ولی برخی نکات قابل ذکر عبارتند از:

۱٫ اصل «ناسخ و منسوخ» یک مطلب مُسلّم قرآنی است. گرچه در چگونگی نسخ برخی آیات و فلسفه آن سخن بسیار است، اما اجمالا این نکته پشتوانه نص دارد که حکم خدا در مواردی از سوی خداوند نسخ و لغو شده و با حکم دیگری تغییر می پذیرد. در سوره البقره می خوانیم:

ما نَنْسَخْ مِنْ آیَهٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ (۱۰۶)، یعنی، هیچ حکمى را نسخ نمى‏کنیم، و یا نسخ آن را به تاخیر نمى‏اندازیم، مگر اینکه بهتر از آن، یا همانند آن را، جانشین آن مى‏سازیم، آیا نمى‏دانى که خداوند بر هر چیز قادر است؟

۲٫ مساله شأن نزول آیات: با نگاهی به کتبی که پیرامون شأن نزول آیات به رشته تحریر درآمده، درمی‏یابیم که گاهی آیات، برای پاسخ به پرسش‏های مردم، اعمّ از مسلمان و کافر نازل می‏شده (آیاتی که با «یسئلونک» شروع شده، قطعا از این مقوله‏اند) و گاهی برای تبیین وقایعی که پیش از آن رخ داده و بسیاری از آیات نیز برای طرح مسایل جدید و یا نشان‏دادن طریق بر پیامبر فرود می‏آمده است. علامه طباطبایی در کتاب قرآن در اسلام (ص۱۷۱) در توضیح بیش‏تر مطالب فوق ‏آورده اند: «بسیاری از سور و آیات قرآنی از جهت نزول، با حوادث و وقایعی که در خلال مدّت دعوت اتّفاق افتاده، ارتباط دارد. مانند سوره بقره و سوره حشر و سوره عادیات، یا نیازمندی‏هایی از جهت روشن‏شدن احکام و قوانین اسلام موجب نزول سوره یا آیاتی شده که احکام مورد نیاز را بیان می‏کنند، مانند سوره نساء و انفال و طلاق و نظایر آن‏ها.»

مثلا می توان در باب آیات مدنی که اجتماعی تر از آیات مکی اند پرسید: چه چیزی بیش از یک‏دهه، آیاتی که جنبه عملی و اجتماعی دارند را به تعویق انداخت؟ آیا این تغییر ماهیت آیات جهت رعایت ملاحظات عصر، نبود؟ پس ملاحظات مخاطب، زمان و مکان در صدر اسلام سبب تطور در محتوای آیات می شد.

۳٫ طرح تدریجی آیات: در مواردی که مخاطبان ممکن بود در مقابل حکم و قانون خدا مقاومت کنند، آیات به صورت گام به گام نازل می شد. مثلا در مورد مشروبات و مسکرات که اعراب جاهلی با آن خو گرفته بودند، ابتدا در آیه‏ای، مسکرات مأخوذه از خرما و انگور را از رزق نیکو جدا می‏کند؛ در آیاتی منافعی برای آن ذکر می کند، ولی ضررش را بیشتر می داند و تنها پس از آماده شدن ذهنیت و در طول زمان، حکم قطعی حرمت شراب نازل گردید. (آیات: نحل/ ۶۷- بقره/ ۲۱۹- مائده/۹۰)

۴٫ آیاتی برای زمان و مکان خاصّ: اینجا سخن آن است که تمام آیاتی که حاوی احکام و قوانین شرعی اند برای همه زمان ها و مکان ها نیستند و بلکه از ابتدا محدود به مخاطب خاصند و از این رو اصلا همه مومنان مخاطب آن نیستند. برای بیان مقصود، تنها به یک آیه اشاره می‏گردد:

«اقم الصلوه لدلوک الشمس الی غسق اللیل و قرآن الفجر ان قرآن الفجر کان مشهودا.»(اسراء/۷۸)، یعنی از هنگام زوال خورشید تا آن گاه که تاریکى شب فرا مى‏رسد نماز را برپاى دار، و نیز نماز صبحگاه را. و نماز صبحگاه را همگان حاضر شوند.

اگر «دلوک شمس» را بنا بر قول مرجّح از نظر مرحوم «طبرسی» در مجمع البیان، زوال ظهر بگیریم و مقصود، هنگام ظهر و وقت نماز ظهر باشد، این آیه به صورت دقیق، تنها برای بعضی مکان‏های جغرافیایی کاربرد دارد، مکان‏هایی که زوال ظهر را با دیدن آفتاب بر بالای سر خود، تشخیص داده و بر اساس آن، وقت شرعی ظهر را تشخیص می‏دهند. امّا از آن‏جا که دین اسلام داعیه جهانی دارد، اگر قرار باشد ساکنین «قطب شمال» روزی جملگی مسلمان شده و بر اساس آیه «اقم الصلوه لدلوک الشمس» وقت نماز ظهر را بفهمند، در مکانی که از نظر موقعیّت جغرافیایی و زمین‏شناسی، به نحوی است که شش ماه از سال را در تاریکی و شش ماه دیگر را در روشنایی به سر می‏برد، چه باید بکنند؟ معلوم است که اینگونه آیات فراگیر نیستند و متناسب با مکان و زمان و مخاطب باید تغییر کنند.

۵٫ شیوه دعوت تدریجی نبوی: چرا نبی مکرم اسلام دعوتش را اندک اندک (ابتدا از عشیره و…) آشکار کرد و به یکباره حکم خدا و رسالتش را مطرح نکرد؟ مگر او پیامبر خدا نبود؟ مگر پیام‏اش برای مردم نبود؟ و… پاسخ همه این‏ها مثبت است، مهمّ‏ترین و موجّه‏ترین دلیل این شیوه عمل پیامبر(ص)، رعایت مقتضیات زمانی و مکانی بود. باید بهترین شیوه‏های گسترش اسلام را با رعایت همه جوانب به کار می گرفت و اگر پیامبر اسوه و الگو است، این نکاتی است که مسلمانان امروز، حتّی بیش از سابق باید بدان توجّه کنند: تبلیغ اسلام با بهترین شیوه‏ها و مناسب‏ترین مکانیزم‏ها و رعایت زمان، مکان و مخاطبان.

۶٫ ساکت بودن عامدانه دین در برخی حیطه ها: اگر کسی بگوید دین برای همه موضوعات حکم دارد، جای تعقل و تدبیر محدود می گردد. اما بنا به نقل امیرالمومنین خداوند و شارع، عامدا در حیطه هایی حکم ندارد تا بشر برابر عقلش عمل کند و لازم نیست خودش را در آن موضوعات به زحمت بیفکند. مثلا در کلامی از حضرت امیر (ره) در نهج‏البلاغه می‏خوانیم:

«ان الله افترض علیکم فلا تضیعوها و حد لکم حدودا فلا تعتدوها و نهاکم عن اشیاء فلا تنتهکوها و سکت لکم عن اشیاء و لم یدعها نسیانا فلا تتکلفوها.»(نهج‏البلاغه، حکمت ۱۰۵)، یعنی خداوند فرایضی را بر شما واجب کرده است، آن‏ها را ضایع نکنید و حدود و مرزهایی برای شما تعیین کرده، از آن تجاوز نکنید و از چیزهایی شما را نهی کرده، حرمت آن‏ها را نگاه دارید و از اموری ساکت شده، نه به خاطر فراموشی، خود را در مورد آن‏ها به زحمت نیفکنید.

بی جهت نبود که در قرآن مجید به صراحت مسلمانان را نهی می کرد از اینکه پرسشی طرح کنند و آیه ای نازل شود که برای مخاطب سنگین و نامطلوب به نظر آید. چنانکه در سوره مائده/۱۰۱ می خوانیم:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْیَاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ وَإِنْ تَسْأَلُوا عَنْهَا حِینَ یُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَکُمْ ….، یعنی اى کسانى که ایمان آورده‏ اید از چیزهایى که اگر براى شما آشکار گردد، شما را اندوهناک مى ‏کند مپرسید و اگر هنگامى که قرآن نازل مى ‏شود درباره آنها سؤال کنید براى شما روشن مى ‏شود ….

۷٫ حجیت حکم عقل: عقل از نگاه دینی در کنار پیامبران برونی، که حجّت ظاهرند، حجّت باطن می‏باشد. پس عقول بشری اوّلا، «حجّت»اند و هم به آن می‏توان استناد کرد و هم بر اساس آن فردای قیامت باید پاسخگو بود؛ ثانیا، در کنار پیامبران، سخن برای گفتن دارند، لذا امام هفتم فرمودند:

«ان الله علی الناس حجتین، حجه ظاهره و حجه باطنه، فاما الظاهره فالرسل و الانبیاء و الائمه و اما الباطنه فالعقول.» (تحف‏العقول،۴۰۷)، یعنی همانا از طرف خدا برای مردم دو حجت وجود دارد: حجتی ظاهری و حجتی درونی. حجت ظاهره رسولان، انبیا و امامانند و حجت باطنی؛ عقل.

نگارنده در کتاب «عقل در سه دین بزرگ آسمانی: زرتشت؛ مسیحیت و اسلام» نشان داد که سهم عقل در اسلام نسبت به دیگر ادیان بی بدیل است. در قرآن مجید از ماده عقل مشتقاتی به شرح زیر آمده است: فعل «تعقلون» ۲۴ مورد، «یعقلون» ۲۲ مورد، «عقلوه» ۱ مورد، «نعقل» ۱ مورد و «یعقلها» ۱ مورد.

و مجموعاً ماده عقل با مشتقات اسمی و فعلی‏اش در احادیث شیعی ۳۶۴۴ بار تکرار شده ‏است. بی جهت نیست که اصولیین شیعی گفتند: «کُلُّ ما حَکَم به العقل حَکَم به الشرع» و… یعنی هرچه را که عقل حکم می نماید، شرع نیز بدان حکم می کند.

۸٫ بعثت پیامبران برای وحدت، صلح و همدلی بشر. برابر گزارش قرآنی، انسان ها زمانی پیامبر نداشتند و وقتی که بشر اولیه بینشان اختلاف و تفرقه ظاهر شد، پیامبران ظهور کردند تا با پیام آسمانی، افتراق ها را به اتحاد تبدیل کنند. مثلا در آیه ۲۱۳/ بقره می خوانیم:

کانَ النَّاسُ أُمَّهً واحِدَهً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیه…. یعنی، مردم (در آغاز) یک دسته بودند، (به تدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادهایى در میان آنها پیدا شد، در این حال) خداوند، پیامبران را برانگیخت، تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانى، که به سوى حق دعوت مى‏کرد، بر آنها نازل نمود، تا در میان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داورى کند.

ذیل آیه یاد شده سخن بسیار است. ولی پیام اصلی آیه روشن است؛ کارکرد ادیان باید ایجاد وحدت و آَشتی باشد تا با فلسفه بعثت انبیا سازگار افتد. به همین جهت بود که نبی مکرم اسلام به شدت از تفرقه نهی می فرمود:

لاتنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم (انفال/۴۶)، یعنی، هرگز راه تنازع را نپویید که بر اثر تفرقه سست شده و قدرت و شوکتتان می رود.

با این وصف معلوم است قانونی که به تفرقه دامن بزند، از جهت عقلی و نقلی ناموجه و نامشروع است.

ج) نتیجه گیری در راستای بحث حجاب

برخی از نتایج این نوشتار با تاکید بر مثلا قانون حجاب در جمهوری اسلامی ایران (و البته هر قانون دیگر) به قرار زیرند:

۱٫ نتایجی از بحث:

یک: آیات الهی، عمدتا متناسب با زمان و مکان و مخاطبین نازل شده و رعایت مقتضیات عصر را می‏کرده‏اند؛

دو: تدریجی‏بودن آیات، خصوصا آیاتی که به تکالیف برمی‏گشت، کاملا در راستای این مدّعاست که احکام آسمانی، متناسب با شرایط زمینی، توان، قابلیّت، شرایط و مصالح مخاطبین، نازل می‏شده‏اند.

سه: بعضی آیات که مسأله جغرافیا (مکان) در آن‏ها موضوعیّت دارد، عامّ و فراگیر نبوده و در مکان‏های خاصّ، قابلیّت اِعمال و پیاده‏شدن دارند. پس این گونه نیست که همه احکام شریعت، «ثابت و جاودانی است»

چهار: اصلا این‏که در اصلِ دعوت پیامبر، سیری از دعوت مخفی، دعوت عشیره و اقربا، امّ‏القری و… طی شده است، تنها و یا دست کم مهمّ‏ترین توجیه آن، رعایت مصلحت زمانی و مکانی است.

پنج: از کلام صریح حضرت امیر(ع) و نیز نص قرآنی استفاده شد که دین در عین کمال، مدّعای آن را ندارد که در همه میادین و در همه زمان‏ها و مکان‏ها حرف دارد، بلکه از روی عمد و حساب‏شده، میادینی را خالی گذاشته‏اند تا عقول بشری بتوانند خود، اندیشه کنند و در مشکلات گره‏گشایی نمایند.

شش: عقل در اسلام در کنار نقل حجیت دارد و حکمش ملاک است؛

هفت: اصلا اصل دین و فلسفه نبوت در آغاز حل مشکل، گره گشایی از تفرقه و ایجاد صلح بوده است. پس نمی توان به بهانه حکم خدا به اختلافات دامن زد.

۲٫ چند نکته در باب حجاب زنان

یک: در باب حجاب بانوان آیات بسیار محدودی در قرآن آمده است و به جهت ابهام در آیات، فقهای شیعی در طول تاریخ نسبت بدان دیدگاه واحدی نداشته و نگارنده در برنامه ای که در صفحه اینستاگرامم در دسترس است، مجموعه دیدگاههای فقها را در ۷ دسته تقسیم و معرفی نموده است: افراطی ترین فتوا، پوشش همه مواضع زنان و تفریطی ترین آن، پوشش واجب زنان و مردان فقط شامل عورتین است. به جهت نامانوس بودن فتاوای غیر سخت گیرانه، بد نیست به یکی از دیدگاهها اشاره گردد.

«ابن جنید اسکافی»، از علمای سده چهارم است که به جهت اولویتش در فتح باب اجتهاد شیعی او را (به همراه ابن عقیل عمانی) «قدیمین» گویند. از نگاه او آنچه از بدن که بر مرد و زن واجب است بپوشانند، عبارت از است از عورتین (شرمگاه جلو و عقب). نیز استنادش از جمله به حدیث امام صادق است که : لاباس بالمرآه المسلمه الحره آن تصلی و هی مکشوفه الراس. بر زن آزاد مسلمان اشکالی نیست که در حین نماز راس او برهنه باشد و مقنعه نداشته باشد. (ص ۸۱۶) (شرح بحث در کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر: امیرترکاشوند: ص ۷۸۲؛ ص۸۰۸ و ص۸۱۶)

نتیجه آنکه از جهت قرآنی در باب پوشش مو و گردن زنان نص صریحی نداریم و تاکید بر پوشش مثلا سر، لزوما پشتوانه شرعی ندارد.

دو: با فرض اینکه حتی نص شفافی هم برای پوشش سر بانوان در دست بود، هیچ دلیلی برای اجباری کردن و تبدیل به قانون بودن آن در شرع وجود ندارد. حجاب اجباری با فرض واجب بودن پوشاندن سر، با مبانی دینی نمی سازد. زیرا در فرهنگ دینی انسان از سوی خداوند آزاد خلق شده است. نقش رهبران دینی هدایت مردم به مسیر بد و خوب بوده و گزینش حق مردم است (سوره انسان/۳). زیرا به نص قرآنی در دین اکراهی وجود ندارد (بقره/۲۵۶). و یا در آیات قرآنی از جمله آمده است:

ولو شاء الله لجمعهم على الهدى (انعام/۳۵) اگر خداوند می خواست آنان را به مسیر هدایت رهنمون می کرد.

اما اینگونه نخواست که انسان به صورت تکوینی، مثل فرشتگان، فقط مسیر درست پیماید. پس چگونه خواست؟ گزینش مختارانه احکام، تا جزا و پاداش معنادار گردد.

همچنین در سوره  انعام/۱۰۷ که حتی به پیامبر یاد آوری می کند تو وکیل مردم نیستی و یا (۱۱۸/هود) و همچنین آیاتی که به صراحت اشاره دارند پیامبر جبار نیست و بر مردم سیطره ندارد و….

سه: می توان از مداخله دولت در امر حجاب هم گفت. اما این کوشش باید صبغه و رویکرد فرهنگی داشته باشد و در برنامه درسی مدارس و دانشگاهها و نیز در رسانه ها و نهادهای مرتبط با نظام تبیین و تحلیل گردد. مثلا برخی از نتایج بی بندوباری در غرب و فروپاشی خانواده ها می گویند. همین مدعا به صورت مدلل و مستند در منابع درسی بیاید و بر اساس آن کار هنری صورت پذیرد و …. نه اینکه تبدیل به قانون شده و پشتوانه قوه قهریه داشته باشد؛ به ویژه در زمانی که می تواند سبب تفرقه شده و به خشونت اجتماعی و گسست نسلی دامن بزند.

چهار: گفته می شود حجاب قانون است. در این یادداشت نشان داده شد که حتی قوانین اجتماعی که پشتوانه نص صریح دارند، به حسب زمان و مکان تغییرپذیرند، چه رسد به حکم حجاب که چنین پشتوانه ای ندارد. بی جهت نیست که در کشورهای اسلامی پوشش موی زنان جزو قوانین نیست. اضافه شود که درباره قانون چند نکته قابل توجه می توان گفت:

-قانون باید عادلانه و در خدمت انسان باشد، نه برعکس انسان در خدمت قانون. پس صرف قانونی بودن چیزی اصالت ندارد. «قانون طریقیت دارد و نه موضوعیت».

-از میان دو گزینه کثرت قانون و یا قانون اندک، دومی معقولتر و مناسبتر است. لازم نیست درباره همه چیز قانون وجود داشته باشد. اصل بر آن است که بشر آزاد است، مگر ضرورتی برای قانونگذاری وجود داشته باشد. برابر آیات و سخن امیرالمومنین گفتیم که دین اصرار ندارد در همه حیطه ها حکم داشته باشد؛

-قانون باید پاسخگوی مطالبات مردم بوده و به وسیله نمایندگان مردم نوشته شده و بوسیله اینان نیز متناسب با نیازهای مردم به روز شود. اما اگر قانونی را آحاد جامعه قبول ندارند چه باید بکنند؟ روش معقول آن است که مجاری و دستگاههای قانون گذار، قانون را اصلاح کنند. اما در صورت مقاومت و یا سهل انگاری آنان، در مقابل اطاعت و فرمانبری، امروزه و در سطح جهانی دعوت به سرپیچی از دستورات است که از آن به «نافرمانی مدنی» (civil disobedience) تعبیر می گردد.  «جان راولز»، در کتاب نظریه عدالت می نویسد: نافرمانی مدنی خود را در کنشی علنی، مسالمت آمیز و وجدانی، اما مغایر با قانون نشان می دهد و معمولا با هدف تغییر قوانین و یا تغییر سیاست حکومت پیش می رود.

-کارکرد پذیرش مشروعیت نافرمانی مدنی از جمله آن است که «اعتراض» در قالب موجه و قابل کنترل اتفاق می افتد. اما بستن مجاری اعتراض (از جمله در باب قانون حجاب اجباری)، سبب حذف اعتراض نمی شود، بلکه تنها سبب می شود که مامور بخواهد معترضان را به هر طریقی ساکت کند و معترضان نیز مقاومت می کنند و این تقابل عمدتا به «اغتشاش» ختم می گردد.

-در باب حق مشروع مردم برای اعتراض مثلا جهت تغییر قوانین از منظر آموزه های اسلامی، سخن بسیار است و می توان در نوشتار مستقلی بدان پرداخت.

 

۱۳ مهرماه ۱۴۰۱

 

فهرست منابع:

ـ ترکمان، محمّد (۱۳۶۲) رسایل، اعلامیّه‏ها، مکتوبات… شیخ شهید فضل‏الله نوری، ج ۱، تهران، مؤسّسه خدمات فرهنگی رسا.

ـ راولز، جان (۱۳۹۰) نظریه عدالت، ترجمه محمدکمال سروریان و مرتضی بحرانی، تهران: موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی.

ـ قاضى، ابوالفضل (بهار ۱۳۷۳) بایسته هاى حقوق اسلامى، تهران، نشر یلدا.

 

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *