جشن نوروز؛ عالیترین مظهر صلح
بازدیدها: 213
از جهات گوناگون جشن و آیین نوروز عالیترین تجلیات صلح را با خود به همراه دارد. به عبارت دیگر، در این نوشتار مدعا آن است که هیچ متغیر، موضوع، آیین و پدیده ای نیست که در حد جشن نوروز، توان تجلی، ظهور و طلوع صلح را به صورت همه جانبه داشته باشد. این مدعا به کوتاهترین نحو ممکن، در این یادداشت مدلل می گردد. جامعیت ظهور صلح در نوروز دست کم در میان ایرانیان را می توان از مناظر گوناگون به شرح اجمالی زیر، به نظاره نشست:
- آدمیان چهار ارتباط اصلی دارند: با خود؛ با خدا؛ با طبیعت و با دیگران. این مقدار که ایرانیان در نوروز به خود و بازنگری در پوشش و ظواهر خود می پردازند و به تعبیری با خود از در صلح در می آیند، چنین اتفاقی در سایر ایام سال به ندرت اتفاق می افتد. نیز چون نگاه ایرانیان همواره دین مدار بوده است، سعی دارند که این جشن و مناسک را با اذکار و اوراد دینی گره بزنند. (برای همین در بیش از هزاره اخیر اولین کارشان در آغاز سال نو، مناجات با خداوند و خواندن ذکر «یا مقلب القلوب و الابصار» است.) از جهت صلح با طبیعت، از عهد اساطیری ایران تا کنون، نوروز با آغاز فصل بهار تقارن دارد. نیز می دانیم که از عهد سلجوقی به بعد (عهد«جلال الدین ملکشاه سلجوقی»)، نوروز مبنای سال خورشیدی تازه است و این گزینش که جشن ایرانی با بیدار و نوشدن طبیعت مقارن است، چقدر حکیمانه، دقیق، فرح بخش و نشاط آفرین است. در ارتباط با دیگران نیز دیدوبازدیدهای نورزوی بسیار پر برکت بوده و بیش از صله ارحام دامنه دار است و بسیاری از کدورتها را می زداید و….
- به تعبیر «هافستد» فرهنگ چهار لایه دارد: ارزش ها؛ شعایر؛ مشاهیر و سمبلها. نوروز در هر چهار لایه، حضور سازنده و آشتی جویانه دارد. جشن نوروز که خود برجسته ترین شعایر ایرانی (سفره چینی، هفت سین و ….) و آیینی شاد و محبت آمیز (آن هم حدود ۲ هفته از چهارشنبه سوری تا سیزده بدر) است، مبتی بر ارزش های اساطیری ایران بوده و با مشاهیر آن عهد گره خورده است (داستان سفر و نبرد موفقیت آمیز «جمشید شاه» با اهریمنان، دلیل جشن نوروزی در آغاز سال نو است). نماد های آن ارزش ها و اسطوره ها را حتی به صورت سمبل های ملموس، امروزه نیز به ویژه در اطراف دامنه هاو یالهای «دیو سپید» می توان به مشاهده نشست.
- صلح به تعبیر «گالتونگ» دو قسم اساسی دارد: صلح منفی و صلح مثبت؛ نوروز در هر دو بعد آثار سازنده دارد. اگر صلح منفی نبود جنگ است، نوروز بیش از این حامل پیام است و ظرفیت دارد، زیرا ایرانیان را به صلح مثبت فرا می خواند تا دوستی ها گسترده تر شده و تعمیق یابد و اگر پیام نوروز بدرستی درک شود، پیام این آیین، شادی، مهربانی و رفع کدورت است، و دورماندن از جنگ، خشونت و قهر.
- در زمینه صلح دوگونه اقدام اساسی می توان و بلکه می بایست داشت: یکی تولید ادبیات نظری (با ارایه بحث، کنفرانس، برگزاری همایش و….)؛ دیگری انجام اقدامات عملی برای فرهنگ سازی. برای فرهنگ سازی صلح (به تعبیر «یونسکو»)، تولید دانش کفایت نمی کند و لازم است تا «بینش» ها تقویت شده و به «توانش» تبدیل گردد. فرهنگ صلح در بهترین شکل های ممکن در آیین نوروز به صورت عملی حضور دارد. کافی است با تدبیر، این عناصر فرهنگی، به ایران پیش و پس از نوروز گسترش یابد، آنگاه مناسبات متفاوتی بین آدمیان را شاهد خواهیم بود.
- از جهت حیطه، بحث صلح می تواند برای محدوده ایران جغرافیایی امروز باشد و یا «ایران فرهنگی» که دست کم کشورهای «منطقه نوروز» (دست کم ۱۲ کشور) را پوشش می دهد. همگان می دانند که آیین و جشن نوروز، در فراتر از مرزهای فعلی کشورمان، ایجاد همبستگی، همرنگی و همدلی می کند. بی جهت نبود که «ژان گاتمن» (پدر جغرافیای سیاسی و ژئوپلتیک نوین) می گفت: سرزمین گرایی، نیازمند گونه ای «ایکونوگرافی» است (ایکونوگرافی=یک منطقه برای جدا بودن نسبت به محیط اطراف نیازمند چیز بیشتری از یک کوه، دره، زبان ویژه و یا یک مهارت خاص است و….) که استوارترین عامل در آن معنوی است و نه مادی و ایران را نمونه کاملی از پویایی ایکونوگرافیک می دانست.
حتی مدعا را پیش تر نیز می توان برد و از تاثیر این عناصر فرهنگی بر فراتر از منطقه نوروز هم سخن گفت. زیرا کشورهای غیرمرتبط با منطقه نوروز هم از این آیین، استقبال می کنند. پس امواج صلحی که دریای نوروز می سازد، در هیچ آیین دیگری وجود ندارد.
- اما با نگاهی مساله محور، جامعه ما امروزه به وضوح کمبود شادی و خوشی دارد و با غم گره خورده است. همین وضعیت یکی از علل و دلایل گرایش به خشونت است. برای رسیدن به صلح نیاز به خلق شادی داریم، که این فضا را آیین های نوروزی به خوبی در اختیار قرار می دهند.
- از جهت گسست قومی، زبانی، مذهبی و دینی (به عنوان مساله مهم)، فعلا سرزمینمان در شرایط مطلوبی نیست. اما این نوروز است که همه اقوام و پیروان ادیان و مذاهب این سامان را همسان به برگزاری مراسم و شعایر ویژه اما مشترک فرا می خواند و ایجاد همبستگی می کند. در عصر دولت ملتها، و در زمان ظهور نشانه های گسست، انسجام بخشی نوروز واقعا شگفت انگیز است. کافی است نخبگان فکری و سیاسی از این ظرفیت استفاده درست داشته باشند.
- در باب آیین نوروز یکی از پرسش ها آن است که آیا باور به چنین آیین ها و مراسمی، سبب درجا زدن و تکرار تاریخی و فرهنگی نمی شود؟ طبیعی است که جمود هم تعصب و تحجر و در نتیجه خشونت می زاید! اما در پاسخ می توان گفت که حتی از جهت طبیعی نیز، در نوروز تکراری رخ نمی دهد. چرا؟ چون درخت سال نو، به صورت کامل با همان شاخ و برگ، درخت سال پیش نیست و جوانه های تازه دارد. با این وصف حتی نباتات هم در نوروز، نو می شوند. اما از جهت فرهنگی نیز نوروز به دلایلی روز کهنه نیست و روزی نو است. چون؛ تعصب، تحجر و درجا زدن آنجا اتفاق می افتد که بر اصول ثابت ناهماهنگ با «زمان» و «زمانه» پای فشرد. یکی از دلایلی که ادیان مختلف (زرتشت، اسلام، مسیحیت، یهودیت، و….) با مساله نوروز مشکل نداشته و ندارند آن است که با پدیده متصلبی به نام نوروز مواجه نیستند، که با اصول و مسلمات ادیان تعارض داشته باشد. راستی هیچگاه از خود پرسیدیم که چرا طراوت نوروز از بین نمی رود؟ حال آنکه می دانیم تکرار در هر چیز (اگر عین مراحل پیشین باشد)، خسته کننده است! دلیل طراوت هزاران ساله نوروز آن است که روز کهنه نیست؛ روز نو به نو است و در آن طرحی نو درانداخته میشود. اما اگر چنین نمی کنیم، پیام نوروز را بدرستی دریافت نکردیم.
- ممکن است گفته شود: اگر نوروز این همه ظرفیت برای صلح و آشتی دارد، پس چرا در عمل و در زندگی روزمره در ابعاد گوناگون با «ناصلح» و بلکه گاه «پادصلح» مواجهیم؟ در پاسخ اجمالا می توان گفت هر سوژه بشری در معرض ضعف و تهدید است و جشن نوروز و ملحقاتش نیز از این قاعده مستثنی نیستند. به نظرم آیین نورزی از دو ناحیه در معرض خطر است و برآیند این دو مشکل، کارکردهای نوروز از جمله در زمینه صلح را تضعیف و ناکارآمد می کنند: اول؛ داشتن نگاهی افراطی، متعصبانه، متحجرانه و متصلبانه به مظاهر نوروزی است، که نتیجه آن نفی مهمترین ویژگی نوروز، یعنی «نو به نو شدن» است. در این صورت به جای خردورزی، اوهام و خرافه پرستی پروبال گرفته و میوه های سوزنده هم دارد. مثلا چرا باید از درون سنت «چهارشنبه سوری» (که مطلع نوروز است)، امروزه در هفته پایانی سال، تلفات انسانی داشته باشیم؟ این ثمره تفسیر خردستیز از آیین هاست. دوم؛ در مقابل افراط یاد شده، لاجرم تفریطی شکل می گیرد که به نفی مطلق آیین ها، مشاهیر، نمادها و ارزش های اساطیری و کهن ختم می گردد! و جای تاسف است که این رویه را برخی از اصحاب بیان و بنان هم دامن می زنند! واقعا آیا ملتی سراغ داریم که مواریث فرهنگی خویش را به آتش بکشاند؟ در حالیکه ملل دیگر برای خود حتی تاریخ جعلی دست و پا می کنند، در ایران برخی اصحاب قدرت و قلم، تاریخ و داشته های فرهنگی را رجم می کنند! بله؛ این نکته درست است که مواریث فرهنگی مشکلات و داشته های سوزنده هم دارند. اما راه حل آن، بدور انداختن داشته ها نیست، بلکه برخورد انتقادی و سازنده از تاریخ و فرهنگ خودی است که یکی از جلوه های مثال زدنی آن نوروز است. نتیجه آنکه آیین نوروز و اضلاع و ابعاد و عناصرش را پیوسته باید متناسب با پرسش های عصر و مقتضیات زمانه به روز بازخوانی نمود تا از آفات مصون بماند.
- از سنت های زیبای ایرانی آن است که بسیاری بر سر سفره هفت سین نوروز، «دیوان حافظ» گشوده و یا برخی، ابیاتی از غزلهای «رند شیراز» می خوانند. چرا چنین کنند؟ بلاشک، لسان هنری و شعر، جاذبه شگرف دارد، اما می دانیم که چنین ویژگی هایی را شاعران دیگری نیز دارند، اما یک چیز به نظرم حافظ را نزد ملت ما خاص الخاص و «لسان الغیب» کرده است: داشتن چشم اندازی روشن، در اوج تاریکی! از دست ندادن امید در اوج ناکامی ها، دعوت به عشق، در زمانه کینه! و….
خوب است حسن ختام سخن، بیتی از حافظ باشد او که می گفت: «زکوی یار می آید نسیم باد نوروزی»، هم او سرود:
آن کس که اوفتاد خدایش گرفت دست گو بر تو باد تا غم افتادگان خوری
یک حرف صوفیانه بگویم اجازت است ای نوردیده صلح به از جنگ و داوری
محمد منصورنژاد، عضو هیات مدیره انجمن علمی مطالعات صلح ایران و دبیر کمیته صلح و دین پژوهی
۲۴ اسفند ۱۴۰۲