گزارش نشست دیپلماسی دینی در خدمت صلح

اخبار انجمن را همرسانی کنید.

بازدیدها: 289

دیپلماسی دینی در خدمت صلح

بمناسبت سفر پاپ فرانسیس رهبر کاتولیک های جهان به عراق

تدوین: زهرا شریف زاده

به ابتکار کمیته روابط بین الملل انجمن علمی مطالعات صلح  ایران نشستی تحت عنوان دیپلماسی دینی در خدمت صلح در تاریخ ۲۰ اسفند ۱۳۹۹ با حضور استاد فریدون مجلسی،دکتر مجتبی مقصودی،دکتر محمد منصور نژاد ، دکتر محمد جعفر امیر محلاتی و دکتر امیر هوشنگ میرکوشش در فضای مجازی برگرار گردید.

  در ابتدای نشست دکتر میر کوشش دبیر علمی کمیته روابط بین الملل صلح  با اشاره به مقاله خود تحت عنوان”دیپلماسی دین و ضرورت های امروز جهان”که در روزنامه شرق ۷ شهریور ۱۳۹۵ به ثبت رسیده تاکید داشتند که  در ماجرای حملات فرانسه ( حادثه تیراندازی در نشریه شارلی ابدو و پذیرش مسئولیت این اتفاق ازسوی داعش؛ چنان ابعاد بین المللی ای داشت که از نزدیک ترین دوستان فرانسه تا دشمنان پیداوپنهان نسبت به آن عکس العمل نشان دادند. شاید جالب ترین واکنش ها در استادیوم های فوتبال اروپا و در افکار عمومی رخ داد؛ زمانی که تماشاگران در «ویمبلی» لندن و در پی بازی دوستانه فرانسه و انگلستان که دو رقیب سنتی دهه های اخیر هستند، به سوگ نشسته و ابراز همدردی کردند، اما در همان شب رقابت های مقدماتی یورو ۲۰۱۶در استانبول ترکیه تماشاگران این حادثه را نه تنها تقبیح نکرده بلکه به صورتی خودجوش آن را مثبت تلقی کردند. در میان مقامات رسمی کشورها طبیعی است که حوادث تروریستی محکوم شود) دیگر کاری از دست نخبگان سیاسی برنمی آید .وبهتر است که رهبران دینی بویژه سه دین ابراهیمی دور هم جمع شوند تا کارهایی را برای جلوگیری از خشونت تدارک ببینند.

سفر پاپ فرانسیس به عراق هم بنوعی مسیر صلح و مسالمت است و  در جهت ارتقاء وضعیت مسیحیان در این کشور می باشد که  در درگیری ها متحمل  لطمات و خساراتی شده اند.ایشان در ادامه فرمودند که سفر پاپ به عراق اهدافی داشته که هدف اصلی آن ارتقاء وضعیت مسیحیان در این کشور بوده (یک هفتم تا یک هشتم جمعیت قبلی در عراق ساکن بودند که در زمان جنگ از عراق خارج شده اند). دیگر هدف پاپ کاهش تنش های فرقه ای و مذهبی می باشد میان کشورهای اسلامی وغیراسلامی است .آنچه مهم است  استقبال از این سفر در سطح گسترده و بین الملل بود واخبار بسیار گسترده ای در شبکه های اجتماعی و مطبوعات و تلویزیونی پخش شد.در حقیقت شاید یک دلیل که ایدن دیدار برجسته شد دبدار پاپ با آیت الله سیستانی در نجف بود که بسیاری روی آن حساب کردند که هم برای معادلات داخل عراق و هم خارج از عراق حائز اهمیت است .در حقیقت این دیدار یک درک مناسب و تفاهم میان ادیان ایجاد نمود.

سوالات این نشست این بود که چرا این سفر در این برهه ی زمانی اتفاق افتاد؟بعبارتی چرا در یک چنین زمانی آقای پاپ به عراق سفر کرد و نگاه پاپ به منطقه و صلح چیست؟دیدار پاپ با آیت الله سیستانی را چگونه تعبیر می کنید؟آیا این دیدار می تواند باعث کاهش خشونت میان اقوام و فرقه ها در عراق و منطقه خاورمیانه  شود یا خیر؟

 سخنران اول دکتر محلاتی بودند که در حوزه ی ادیان و مطالعات اسلامی فعالیت دارند در این خصوص فرمودند:

استقبال صورت گرفته شده از این دیدار ی به گونه ای  پیام آور آمادگی اذهان عمومی وافکاربین المللی برای این اتفاقات  و اتفاقات مشابه است بخاطر اینکه جهان بیش از  همیشه تشنه ی ارتباطات و دوستی هاست.  ایشان با دادن گزارشی از وضعیت جامعه ی جهانی در قرن ۲۱ از منظر آسیب شناسی سعی نمودند به ما کمک کنند که در کدام وضعیت جغرافیایی قرار داریم.

در خاورمیانه از مرزهای افغانستان تا نیجریه ،خاورمیانه وشمال آفریقا نزدیک به ۸ جنگ با درجات ضعیف وقوی در جریان بوده است .علاوه بر آن ماجرای پاندمی یک انزوای بسیار گسترده را به جوامع و آحاد مردم تحمیل کرده است و در نتیجه این اتفاقات ما شاهد یک جمعیت ۷۰ میلیونی آواره در جهان امروز هستیم.طبق آمار سازمان بهداشت جهانی اکنون در هر ۴۰ ثانیه یک نفر اقدام به خودکشی می کند چنانکه در خبرگزاری ژاپن اشاره به خودکشی زنان نموده است که در سال ۲۰۲۰نسبت به سال ۲۰۱۹ تقریبا ۷۰ درصد افزایش پیدا کرده است و این نشانه ی افسردگی شدید است .در نتیجه این اتفاقات ما شاهد ایجاد نهادهایی هستیم که در پاسخ به این وضعیت روانی انسان ها در قرن ۲۱ می باشد.بعنوان مثال در سال ۲۰۱۸ تاکنون دو کشور اقدام به تأسیس وزارت خانه امور تنهایی کرده اند که یکی در انگلستان و دیگری در ژاپن می باشد.یعنی دولت ها به این نتیجه رسیده اند که از طریق سیاست گذاری  ونهادسازی باید به ترمیم روابط اجتماعات بپردازند و مردم را از این افسردگی خارج کنند.

ایشان با توجه به گزارشی که ارائه دادند  گفتند،جهان شاهد یک پارادایم شیفت یا ارتقاء  تغییر سوال فلسفی در جهان هستیم.در دوران مدرن سوال اصلی فلسفه و بسیاری از علوم اجتماعی و انسانی چیستی جهان است.ودر دوران معاصر یعنی در دوران ۸۰ سال گذشته این سوال به معنی شناسی تغییر یافته بود و فلاسفه و دانشمندان علوم اجتماعی بدنبال معنی پدیده ها و زندگی و سازوکارهای زندگی بوده اند.

افسردگی ها ،انزواها و جنگ ها ،بازگشت به یکجانبه گرایی ،بازگشت نئوفاشیست ها و غیره ،جهان را در حال یک پارادایم شیفت وتغییر سوال اصلی فلسفه مجدد  در دوران ما از معنی شناسی به هویت ها در شبکه ای ارتباطی  قرار داده است .در واقع آنچه که اتفاق می افتد مردم سوال اصلی شان کمیت و کیفیت رابطه های انسانی است.این وضعیت کلان جهان اقتضاء می کند که بسته های دیپلماسی ،نهادهای مختلف در جهان اعم از دولتی و غیردولتی باید بیندیشند که چگونه می شود به وضعیت روانی انسان ها پاسخ گفت.مطالعات بیولوژیکی و روان شناسی و روان درمانی جدید هم اطلاعات ذیقیمتی را به ما می دهند.بعنوان مثال رابرت ساپولسکی بیولوژیست مشهور مجله فارین افرز گفته است”من با مطالعات بالینی ثابت می کنم که جنگ در خون انسان نیست”و همچنین رابرت والدینگر استاد دانشگاه هاروارد با مطالعات ۷۰ ساله نشان می دهد که دوستی در خون ماست و آن چیزی که برای سلامت انسان لازم است روابط خیلی مهم تر از فشار خون و درجه کلسترول است.

ویلیام گلاسر از مؤسسین روان شناسی جدید  که مؤسس”واقعیت درمانی “است می گوید:”آنچه مسلم است نیاز به عشق واحساس تعلق مبرم ترین و مهم ترین نیاز انسان است ویا نیاز به ارزشمندی برای خود و دیگران” و یا …،در مورد اقتصاد نئولیبرال و دوستی اظهار می دارد که متاسفانه نئولیبرال به افسردگی و حالت انزوا و چسبندگی اشیاء و داشتن ها را بیشتر کرده است و این اقتصاد یکی از عوامل وضعیت افسرده جهان است.او پیشنهاد می کند که ما به دوستی به طور جدی تری بیاندیشیم و دوستی تنها امر جزء نوادر در امور زندگی است که تاریخ دارد و چون تاریخ دارد به زندگی معنا می دهد و غرض از همه ی این مطالب هشداری است مبنی بر اینکه انسان در یک وضعیت مخاطره آمیز هست و نیاز به تجدید روابط و یا پارادایم شیفت در نوع روابط اش چه در سطح بین المللی و روابط بین کشورها و چه در سطح اجتماعی روابط بین انسان ها دارد.

دکتر محلاتی با اشاره به این سوال که در این ماجراها الهیات چه نقشی دارد؟ می گوید الهیات به لحاظ آموزه ها و هم به لحاظ نهادها ،پتانسیل ها ی بسیار قدرتمندی برای تجدید روابط انسان ها و ادامه دادن دوستی ها دارد.بعنوان مثال در الهیات خودمان قرآن مجید آموزه های بسیار کلان دارد.با اشاره به آیه ۹۶ سوره مریم”إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَٰنُ وُدًّا” آن را آیه پارادایمی قرآن می داند که خروجی آن انسان صالح و با ایمان است و حاصل چیزی جز مودت نیست.بنابراین در جوامعی که دوستی وجود ندارد ایمان و عمل صالح نمی توان سراغ گرفت.حتی در احادیث نیز اشاره شده بعنوان مثال: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : اَلتَّوَدُّدُ إِلَى اَلنَّاسِ نِصْفُ اَلْعَقْلِ.رسول خدا (صلّى الله علیه و آله) فرموده است: دوستى کردن با مردم نیمى از خرد است.

نکته ی اساسی این است که فلاسفه در قرن پنجم ابو علی مسکویه ،راغب اصفهانی در قرن ۱۳ میلادی،نصیرالدین طوسی همه یک حرف بسیار مهمی زده اند و آن اینکه “تمام مناسک دینی اعم از نماز،روزه و حج و…توسط شارع برای توسعه ی روابط اخوت و دوستی اختراع شده است .مهمترین وظیفه ی یک دین توسعه روابط انسان ها و دوستی وصلح است و متاسفانه این مسیر بدلیل مسائل تاریخی خارج شده است.

در پایان در خصوص سفر پاپ فرمودند که پاپ از عقبه ی  الهیات آزادی بخش در امریکای لاتین  به سمت ادبیات صلح می آید یعنی از الهیات ضد استعماری حرکت کرده وبه سمت الهیات صلح وضد جنگ و ضدخشونت می رود.بنابراین مسیحیت از این استفاده می کند مثلا دوستی پژوهی یک رشته تعریف شده آکادمی جدی در دانشگاه های غربی است.ما هنوز دوستی پژوهی در دانشگاه های ایران و در خاورمیانه نداریم و ما تلاش کردیم  در مرکز پژوهشی بیشتر از ۴ کتاب تولید کردیم  ودرسنامه داریم تا دوستی پژهی را به طور جدی وارد جرگه ی مطالعات آکادمیک و نهادسازی بکنیم وباید در نهادهای دینی نیز انجام شود. از کارهایی که به توسعه روابط انسانی کمک می کند و الهیات می تواند متصدی آن باشد”بخشایش پژوهی”است.ضدیت با خشونت است و شکرپژوهی است.این رشته ها متاسفانه بلاتصدی است در محافل آکادمیک و حتی در حوزه های علمیه آیت الله بروجردی نیم قرن پیش در ارتباط با شیخ الازهر یک روابط بسیار مهمی را پایه گذاری کردند .در واقع سنگ بنای دیپلماسی صلح را بین مذاهب آیت الله بروجردی گذاشتند و سفر پاپ به عراق سنگ بنای دوم بود.در واقع نهادی در حال شکل گرفتن است و بر مبنای این تلاش ها یک دیپلماسی صلح دینی درجه یک در حال توسعه است .

دکتر محلاتی  در پایان بیان  نمودند  برای  اینکه ما بتوانیم بر این دو سنگ بنا یعنی صلح بین مذاهب و صلح بین ادیان را حفظ کنیم باید به توسعه نهادها ،NGO،سمن های مهمی را در توسعه دوستی و ودوستی پژوهی ایجاد کنیم تا انشاالله از طریق این سازوکارها نقش عمده ای را که شریعت اسلام دارد و بخصوص تشیع با عقبه ی بسیار مهم و قوی بتوانیم نقش مهمی را ایجاد نمائیم.

 سخنران بعدیاستاد مجلسی بودند که  مسائل  را از تحلیل سیره ها و روش ها و عملگرایی سیاسی دیده حتی آنجا که بین سیاست جامعه شناسی ارتباطاتی برقرار می شود این ارتباطات را بصورت واقع گرایانه و عملگرایانه به آن نگاه کرده اند.وآن چیزی که دیپلماسی دینی نامیده شده باید دید تا چه حد امکان دارد در یک بستری بتواند تداوم پیدا کند.و آنچه را که دیپلماسی می گوئیم معمولا یگ امر جاری است یعنی بستری است که در آن بستر ارتباطات بین المللی می تواند جاری شود و دیپلماسی و جنگ را در برابر هم قرار بدهد.یعنی جنگ زمانی آغاز می شود که دیپلماسی نتواند وظیفه ی خود را انجام دهد و یا جنگآوران مانع از انجام وظیفه دیپلماسی شوند.ابزار دیپلماسی مذاکره،دیدار و گفتگو است و این دیدار در خانه یکدیگر  ودر کشور یکدیگر از زمانی که جامعه بین الملل بوجود آمده، انجام می گیرد . ما در مسئله دین اولا آن بستر جاری همیشگی را نداریم بصورت یک واقعه ای است که در یک نوبت اتفاق بیفتد وبار دیگر وقایعی پیش می آید که یک نوع  دخالت های باصطلاح بسته به مورد می تواند پیش بیاید اما این دخالت ها می تواند آثار بسیار مهمی بر جا بگذارد ولی اگر بخواهیم به آن رنگ دیپلماسی بدهیم که رنگ سیاسی آن بیشتر شود با مشکلاتی برخورد می کنیم و آن این است که دین در جوامع غربی در قرون گذشته تدریجا رنگ وظیفه ی سیاسی خودش را عوض کرده است یا تعویض رنگ به آن تحمیل شده است وبیشتر یک ابزار اجتماعی در خدمت مردم اجتماع است وسعی می کنداین دیدگاه را اولا نسبت به دین اصلاح کند و در ثانی دین در اجرای وظیفه ی اصلی خودش که باصطلاح به اوج رساندن مکارم اخلاقی است و می شود گفت وظیفه ای که پیامبر اسلام برای خودش قائل بوده است ، گرایش بیشتر پیدا کند.اینکه در جوامع اروپایی ناچار بودند تلاش کنند تا دیدگاه مردم نسبت به دین اصلاح شود بخاطر خاطرات نامساعدی است که از حکومت طولانی کلیسا بر جوامع اروپایی به یاد دارند .حکومتی که تحمل نداشت ،رواداری نداشت،مسلمانان ویهودیان ویا کسانی که به تحلیل های دیگری از دین مسیحیت اعتقاد داشتند آنها را می سوزاند،می کشت،کشتارهای بزرگ ،جنگ های بزرگ براه می انداخت.ما جنگ های صلیبی،جنگ های صدساله  را به یاد داریم،مارتین لوتر و کالوین را نیز به یاد داریم که چگونه درصدد اصلاح کلیسا برآمدند تا از آن رنگ سیاسی و اجرایی سیاسی آن بکاهند .برای آنکه دین همیشه در داخل سیاست و به موازات آن وجود داشته است اما مشکل هنگامی آغازمی شود که در رأس قرار می گیرد.دین مسیحیت در برابر اعتقادات گروه های یهودیت که چه بسا خشونت ها از آنجا سرچشمه گرفت که خودش را مدعی آغاز مذهب صلح،آرامش،آشتی و دوستی و محبت می دانسته و در متونش نیز بدان اشاره نموده است که گاهی افراطی است.مثلا رهبران اسلامی می گویند” اگر به این طرف صورتت سیلی زدند آنظرف صورت خود را پیش بیاور” ولی می بینید از درون همین مجموعه دستورات اخلاقی،عشق،محبت ،دوستی و صفاتی ک برای عیسی بن مریم قائل می شوندچه فجایعی رخ داد و حتی از زمانی که رابطه ی  سهم سزار با سهم خدا جدا شد ادامه پیدا کرد و درون جنگ جهانی دوم ارتباطات نزدیک پاپ را با دستگاه نازی  دیدیم و در امریکای جنوبی عملکردهای کلیسا  را به موازات ارتباطات نزدیک با رهبران فاشیست کشورهای مختلف که آمدند و کشور را گرفتند.بر عکس در سال های بعد رهبرانی دیده شدند که در برابر بی عدالتی ها ایستاده اند.در مورد دین به طور خلاصه در مورد عملکرد ما دو چهره داریم:

  • چهره اخلاقی که وظیفه ی اصلی دین به صورت اجرای پیوسته و دائمی وظیفه بر عهده اش بود و صلح از آن بیرون می تراوید.
  • در جامعه ما دید و نگاه مردم نسبت به روحانیون به عنوان معلمین دین و اخلاق همیشه یک دید احترام آمیز و صمیمانه بوده است.و در دین مسیحیت نیز دارای سابقه است .

تصویر اول احتیاج به فرهیخته شدن بیشتر جامعه ،جامعه ای که فرهیختگان از راه پژوهش و بینش به دین می پردازندو احتیاج به سطح بالاتر دیدگاه ها دارد.در جاهایی که سطح دیدگاه ها بسیار پایین است جوامع هنوز شهروندان رعیت هستند.آنها صدایشان در نمی آید.شناخت شان از دین بسیار سطحی است.در یک دوران گذار که به سمت فرهیختگی جوامع پیش می روند مبارزه با بی سوادی رخ می دهد.اطلاعات افراد از مسائل مختلف جامعه خودشان افزایش پیدا می کند،اطلاعاتشان در مورد حقوق خودشان افزایش پیدا می کند .در این فاصله پیش از آنکه به آگاهی ها و دانش ها وشناخت های دیگر دست یابند خیلی طبیعی است که اولین چیزی که در آنها افزایش خواهد یافت آگاهی های دینی است.آگاهی هایی که در محدوده خودشان  و یا از مانده های مادران بخصوص و پدران وروحانیونی که دست چندم در روستاها مأمور می شوند و فعالیت دارند اخذ می گردد.اینجاست که یک نوع وحدت آگاهی(محدودیت آگاهی)حاصل می شود و می تواند چهره ی خشن تر وخطرناک تر پدید آورد.

دو مسئله مهم که در طی ۳۰ و ۴۰ سال گذشته و اخیرا رخ داده است این است که آقای هانتینگتن دنیا را بر اساس دین های آنها تکفیک کرد.حوزه های تمدنی شناخت بعد پیش بینی کردند که بین این حوزه ها برخورد پیدا می شود.آقای خاتمی رئیس جمهور وقت ایران تز دیگری را مطرح کرد بنام”گفتگوی تمدن ها”و چون تمدن ها را رنگ سخت افزاری به آن می دادند فرهنگ ها در محتوای آن رنگ نرم افزاری گرفته بود.روی تمدن ها وفرهنگ ها که قاعدتا توسط انسان ها ونمایندگان آنها صورت می گیرد.

آمارتیاسن در  پاسخ هانتینگتن گفت که به یک نژادپرستی  منجر شده است و ما جلوه هایی از آن را در دوران رئیس جمهور سابق امریکا ترامپ که با چه صراحتی اعلام می کرد شاهد بودیم.و آمارتیاسن به این اعتراض و عنوان وتز خشونت را بیان می کند و می گوید:”وقتی که آگاهی های انسان محدود به یک بستر تنها باشد که او خود آن را  “تک وارگی”فرهنگی می شمرد آنوقت خطرناک می شود.بقیه را می کشد و از آن داعش بیرون می آید.داعش شیعه،یزدانی و مسیحی را در تنور می اندازد و می سوراند و همه را به حساب دین می گذارد و آن جلوه ی بد دینی است.

 این چیزی است که آقای پاپ را وادار کرد به نزد رهبر شیعیان بیاید که در این خشونت نه تنها دست نداشته اند بلکه در براندازی آننقش داشته و  در بعضی جاها  هنوز تمام نشده است و ادامه دارد،در آن مشارکت داشتند.ما نمونه های دیگری از خشونت دینی را در برمه یا  بر سر مهاجران هندی تبار که از بنگلادش در زمان استقلال هند برخورد کردند دیدیم.در جاهای دیگر نیز این خشونت ناشی از تک وارگی اندیشه و تک هویت بودن جوامع است.یک انسان دین را می شناسد،فرهنگ را می شناسد ،هنر را می شناسد ،تاریخ را می شناسد،علوم مختلف را به آن آشنایی دارد  واین شخصیت در یک فضای بزرگتری وقتی پرورش پیدا کرد همان دیدگاه پژوهشی است که نهایتا به مکارم اخلاق بر می گردد.

انشاالله رواداری بین سالکین مذاهب را افزایش دهد و به صلح که مأموریت اصلی است واخلاق وبدور نگه داشتن مقامات مذهبی از مادیات و کسب و کارهایی که در شأن آنها نیست،باز گردد .

 سخنران بعدیدکتر محمد منصور نژاددبیر کمیته صلح و دین  بودند که  در این نشست با عنوان “کارکرد متضاد ادیان برای دیپلماسی صلح” و تأمل ایشان بر دین بود. ایشان  اشاره نمودند هر وقت بحث رابطه دین با صلح مطرح می شود نگاه ها معمولا یکجانبه است.ایشان دیپلماسی صلح را گوشه ای از بحث صلح و دین دانستند اما در ادامه فرمودند که تا تکلیف مناسبات صلح با دین مشخص نشود در دیپلماسی  دینی نمی توان بحث کرد.

در روش بحث پدیدارشناسانه سه سطح را مطرح نمودند :

  • سطح اول دین:نص و آموزه های دینی است که قرآن نص ما می باشد،کلمات پیامبر نص ماست،نهج البلاغه و صحیفه نیز نص ماست.در اسلام سطح اول دین را می فهمیم که نص دین یعنی چه.در مسیحیت نیز عهد جدید را داریم البته آنها عهد قدیم را نیز قبول دارند ولی در عمل بدان ملتزم نمی باشندو۲۷ کتاب است که ۴ تا انجیل هستند.اگر سطح اول را بخواهیم جدی بگیریم باید منابع دینی مانند قرآن و نهج البلاغه را راستای صلح و دیپلماسی صلح بیاوریم.آیا کارکردهای مختلف را می توان با توجه به نص دینی و خود مسیحیت بیان کرد؟
  • برداشت عالمان از نصوص است .متکلمان،معلمان اخلاق،فلاسفه و فقها اینها از دین چه می فهمند مطلبی جداگانه است.
  • عملکردپیروان ادیان است که متناسب با آن آموزه ها باشد یا حتی نباشد.

بحث دیپلماسی صلح از نگاه  دینی با هر سه سطح نص دینی،فهم دینی و عمل دینی ارتباط دارد اما ارتباط مستقیم با عمل دینی دارد .اگر نگاه عملگرایانه داشته باشیم باید پرسش کنیم که عملکرد پیروان ادیان در دیپلماسی صلح چیست؟نص و فهم پشتوانه است. اگر غیر مستقیم از لحاظ نص شاهدی بخواهیم صریح بیاوریم نصوص مسیحیت در باب صلح بسیار زیاد است مانند”اگر سیلی به سمت راست صورتت می زنند سمت چپ را بیاورید”. انجیل متی باب ۵ آیه ۳۸

درست در مقابلش آیاتی دیگر ازاناجیل داریم مثلا یک آیه باب ۱۰ آیات ۳۶-۳۳ که آمده “گمان مبرید که آمده ام صلح و آرامش را بر زمین برقرار کنم.آمده ام تا شمشیر را برقرار نمایم.آمده ام پسر را از پدر جدا کنم و دختر را از مادر”

نصوص مسیحی هم ظرفیت صلح دارد و هم ظرفیت ناصلح دارد و یا آیه ۱۰۷ سوره انبیا ” وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ”پیامبر سه نکته را می گوید یکی معادل نماز است و تو را برای رحمت فرستاده است و دوم اینکه برای جهانیان است و سوم اینکه  ما می توانیم با اتکا به نفس برای صلح برویم.

در کنار آن آیه ۵ سوره توبه”فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ ۚ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاهَ وَآتَوُا الزَّکَاهَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ” مشکرین را هرکجا پیدا کردید بکشید.چیز واضحی است داعش هم همین کار را می کند ایزدی ها را می کشد.پس کارکرد متضاد ادیان در نصوص به راحتی می بینید یکدست نیستند  و حتی در فهم.

اما در هزاره سوم در اینکه پاپ بندیکت شانزدهم که آلمانی هم بوده جایی که خانه ی کانت و خانه ی هگل است و آوای اصلی مدرنیته در آنجاست حتی صلح پایدار را کانت به ما یاد داده است.در سال ۲۰۰۵ آئین اسلام را متهم به خشونت و تقابل می کند  و می گوید:” به من نشان بده که محمد (ص)  چه جیز تازه ای ارائه کرده است آیا  غیر از چیزهای بد و غیرانسانی چیز دیگر ی به ارمغان آورده است”مثلا او جکم می کند که ایمانی که او اکنون آورده با زور وشمشیر باید گسترش یابد”.

پاپ در هزاره ی سوم علیه اسلام  وپیامبر ومسلمانان گارد می گیرد و اینقدر گاردش سنگین است که احمد الطیب رئیس دانشگاه الازهر با او قطع ارتباط می کند .اما پاپ فرانسیس که آرژانتینی است و از سال ۲۰۱۳ آمده نوگراست و به او لیبرالترین پاپ در بین همه پاپ هایی که آمدند ،می گویند.او نه تنها با ادیان مشکل ندارد و از مسلمانان در برمه و همچنین از مسلمانان یمن و از اقلیت ها  دفاع کرد.اما جمهوری اسلامی ایران در مقابل کشتار مسلمانان ساکت است این پاپ بیانیه داده حتی او می گوید همجنس گرایان از ما هستند و می توانند به کلیسا بیایند،باید  پذیرفته شوند .نظریه بیگ بنگ را قبول دارد ،نظریه تکامل را قبول دارد .

در مسیحیت در فهم دینی دو تا پاپ در هزاره ی سوم درست در مقابل همدیگر هستند یکی از در صلح می آید و  یکی از در جنگ  با دیگران در می آید.در بین مسلمانان نیز همینطور است .در همین هزاره ی سوم  دکتر سروش بزرگترین متفکر و روشن فکر دینی ما می گوید:”اسلام دین شمشیر است،پیامبر اقتدار طلب است،قرآن خوف نامه است یا سلطان است و می ترساند” اما در مقابلش کدیور آن را رد می کند ،آقای سید محمد خاتمی رد می کند حال می توان مواضع آیت اله سیستانی را بهتر فهمید.آقای سیستانی نماینده دیدگاه سنتی دین است و سروش نماینده دیدگاه مدرن است.آنکه مدرن است اسلام را جنگ طلب معرفی می کند و دیگری اسلام را دین صلح معرفی می کند.دین موضع پیچیده تر دارد و دین کارکرد یکدست ندارد.عملکرد دینی نیز در مسیحیت هم باب رحمت دارد وهم جنگ صلیبی را و هم چنگ با مسلمانان و جنگ سی ساله و هم با خودشان.

مسلمانان هم در عمل زندگی مسالمت آمیز در صدر اسلام دارند عهدنامه هایی که پیامبر با مسیحیان دارند وبه آن افتخار می کنند.همان زمان از بین چهار خلفا راشدین سه نفر با قتل کشته شدند  که اوج خشونت است.جنگ و صلح در عمل مسلمانان متضاد دیده می شود اینجا چه نتیجه ای می گیریم حالا که کارکرد متضاد است چه باید کرد؟عهد نامه وستفالیا در۱۶۴۸ بوده والان در دهه های اخیر دچار بحران شده است ودر وستفالیا دولت مهم بوده ،مرز مهم بوده ،حاکمیت مهم بوده است .چیزی تعریف شده که نظم جهانی دو قرن اخیر در آن تصویر شده است اما ما اکنون در عصر پسا وستفالیا قرار داریم که نقش دولت کمرنگ بوده و جا برای دین وبازیگران غیردولتی باز می شود که نهادهای دین،علمای دین،مراجع اقتدار دینی و اکنون زمانش است که اگر نهادهای صلح می خواهند کار بکنند.در ۱۰ تا ۲۰ سال گذشته این نهادها کم گذاشتند روزانه اگر نگوئیم ماهانه و سالانه به تعداد آن اضافه می شوند.فعالان صلح دست شان بازتر شده و نهادهای صلح متنوع تر شده اند و عواملی متعدد که دین کارکرد متضاد اعم از فردی و اجتماعی  دارد .

در نکته ی آخر اینکه یک حرف ماکیاول به ما یاد داد علیرغم اینکه زیر آب اخلاق را در سیاست زد اما یک حرف خوبی یاد داده”اگر می خواهید دیگران اخلاقی عمل کنند باید اخلاق را سودمند کنید.”افراد اگر بدانند اخلاق سودش بیشتر است آن را عمل می کنند. اخلاق را توصیه نکنید توصیه و منبر را جمع کنید.صلح سودش در اقتصاد در روابط بین الملل در مسائل اجتماعی در مسائل فرهنگی بیشتر از جنگ است.اگر جنگ بود دولت ها انرژی هایشان را سر اسلحه و نظامی می گذاشتند و به توسعه نمی رسند وبه تعبیر قرآنی “الصلح خیر”بگوئیم.

اگر در نصوص صلح وناصلح وجود دارد واز  کسانی که روایت رحمانی دارند تبعیت کنیم  ونگاه ایدئولوژی آسیب زا را به سمت آنجا که دین و به تعبیر لاکاتوشی”استخوان بندی دین”در ارتباط با خود و با خدا باشد آنجا دین دست نمی خورد.

سخنران پایانیدکتر  مجتبی مقصودی رئیس هیات مدیره انجمن صلح بودند  که در این نشست با عنوان “پیام سفر پاپ فرانسیس:تقویت جریانات صلح طلب و میانه رو به سخنرانی پرداختند.

ایشان به هشت نکته اشاره فرمودند و رویکرد تحلیلی شان خوش بینانه است و خارج از رویکرد رسمی و مرسوم شرایط موجود در جامعه ایران است  که خیلی توطئه انگارانه و پیچیده سازی می کند.خیلی از تحلیگران سفر پاپ را سفر صلح می دانند  و زائری که این سفر را انجام می دهد زائر صلح است.در این قاب عکس دو رهبر دینی فراتر از یک عالم دینی  مضمون بسیاری از تحلیل ها و تفسیرهاست.

از نظر دکتر مقصودی یک دیپلماتیک تمام عیار با فیگورهای تمام دیپلماتیک که دارای ابتکار عمل و خلاقیت و زمان شناسی از تاکتیک مذاکره،گفتگو و حضور در صحنه درگیری در خاورمیانه استفاده می کند که پیام های روشنی را می رساند.یک پیام صلح ،پیام مذاکره ،پیام شناسایی یکدیگر،پیام حمایت از اقلیت های دینی مذهبی در سطح منطقه و در عراق،از مسیحیانی که یک میلیون از این کشور مهاجرت کردند.

دنیای امروز دنیای برند سازی است .برندینگ پاپ و سیستانی را فراموش نکنیم .این قاب عکس را فراموش نکنیم .هر دو مبادی آداب آن پروتکل های گفتگویی دست بر روی زانو بودند.بنظر ایشان بیش از اینکه این مذاکره و گفتگو سبقه ی دینی مذهبی داشته باشد چاشنی سیاسی دیپلماتیک دارد.اکنون دنیای ابتکار عمل است هر کس بتواند در هر صحنه و در هر عرصه و زمان این ابتکار عمل را بدست گیرد موفق است.بنظر می رسد که جمهوری اسلامی ایران قافیه را باخته است .رویکردش مقابله و مخالفت با تغییر وتحولات است و  پس از ۴ دهه ابتکارش رسوب کرده است.ابتکار عمل و خلاقیت از ایران گرفته شده است و جای خلاقیت در جمهوری اسلامی ایران خالی است.

کارنامه ی پاپ فرانسیس هم تصویر متفاوتی از یک کاردینال و یک رهبر است  و یک رهبر کاتولیک جهان که از کشور آرژانتین است ونوگراست .در سفرهایی که داشته از نیروهای حاشیه ای واقلیت های دینی حمایت کرده است و در مصر از قبطی ها  در ترکیه از اقلیت های دینی از مسیحیان و کردها ،در سفر به میانمار و بنگلادش ،از اویغورها  ومسلمانان در چین و ایزدی ها حمایت کرده است.تصویری متفاوت از ساختار کلاسیک وسنتی علما مسیحی می باشد.

برگ برنده پاپ و هر نیروی مذهبی وسیاسی استفاده از این ظرفیت ها می باشد.اکنون به چشم انداز های سفر اشاره می کنم

تقویت جریان اصلاح طلبی و مداراجویی و مذهبی  را می شود مجدد استارت زد.در سطح منطقه حدود ۴ دهه است که با جریانات افراطی وستیزه جو روبرو هستیم که در واقع دستمایه ها یشان،دستمایه های دینی ومذهبی است.به قول دکتر محلاتی بعد از جریان صلح جویانه و مذاکره طلبانه بین ادیانی که از زمان مرحوم بروجردی شروع شد تا دهه ها ادامه یافت،تجلی پیدا نکرده بود.

ما در ساختار رسمی خودمان نهادهایی را پیش بینی کردیم که مذاکره دینی را رقم بزنند اما آنها هم رسوب کردند و قادر به هیچگونه خلاقیتی نبودند.سالانه اجلاسی برگزار می شود و پول هایی هزینه می گردد  ولی نتایج خاصی به همراه ندارد

ورود پاپ به تقویت جریانات صلح طلب در سطح منطقه و خاورمیانه جانی تازه بخشید  هر چند ممکن است بنوعی شتاب زده باشد ولی در عین حال یک چیز مشخص است و اینکه خشونت طلبان منطقه از این سفر ناراحت هستند.می گویند کار اسرائیل و امریکاست.

بنظر می رسد اعلام وتکرار  ونفی خشونت افراطی گری از سوی پاپ واقعیت های خوبی را فراهم کرده است و عراقی ها از آن بخوبی استفاده کرده اند.الکاظمی و برهم صالح،اقلیم کردستان عراق سعی کرده اند از این مسئولیت استفاده نمایند .

تاکید دکتر مقصودی همانند نظر دکتر محلاتی ایجاد وزارت خانه هایی که ناظر بر بهبود وضعیت فکری،ذهنی  و روحی وروانی گروه های مختلف جامعه باشد.اگر زمانی روشنفکران آوانگاردهای جامعه بودند اکنون با توجه به افول وضعیت اقتصادی ،اجتماعی طبقه متوسط بنظر می رسد نقش رهبران دینی افزایش پیدا کرده است و می تواند کاهش آلام بشری را در پی داشته باشد.

در نهایت ارزیابی دکتر مقصودی از این سفر مثبت بوده و خود رهبران دینی بویژه آیت الله سیستانی را در این پروسه با حضور و گفتگو و شرکت در این قاب عکس دنیا را تحت تاثیر قرار داده است.آری به صلح،آری به ثبات،آری به تعامل و همکاری ،آری به دوستی و بنوعی شاید بتوان شیفت پارادایمی به سوی دوستی در منطقه دانست و می توان گفت که دیپلماسی دینی ظرفیت های زیاد در دیپلماسی عمومی و افکار عمومی دارد و می شود با این برندسازی ها ذهنیت های دنیا را علیرغم هر وضعیتی که هست تغییر داد.رویکردها ثابت است اما عملکردها متفاوت می باشد .از یک دین داعش در می آید و از دین دیگر گروه های صلح جو و صلح طلب در می آید.جهان نیازمند تغییر وضعیت مخاطبین است و جز در سایه ابتکار عمل امکان پذیر نیست.

 در پایان دکتر میرکوشش سئوالاتی را از طرف خود و مخاطبان برنامه مطرح کرد و سخنرانان به آن پاسخ دادند و نشست دیپلماسی دینی در خدمت صلح در زمان مقرر پایان یافت.

[۱] عضو کمیته روابط بین الملل انجمن علمی مطالعات صلح ایران

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *