ورزش و صلح می توانند به کاهش خشونت اجتماعی کمک کنند؟

اخبار انجمن را همرسانی کنید.

بازدیدها: 40

یادداشتی از افسون حضرتی

روزنامه نگار ورزشی، دبیر کمیته صلح و ورزش در انجمن علمی مطالعات صلح ایران

 

آیا ورزش و صلح به مثابه دو بازوی استوار می­توانند برای کاهش خشونت­های اجتماعی و ترویج دوستی در جامعه عمل کنند؟ بدون تردید پاسخ به این پرسش هم می­تواند مثبت باشد و هم منفی. چرایی آن را به راحتی می­توان در دنیای امروز مشاهده کرد؛ جایی که صلح و ورزش قربانی بسیاری از نابسامانی­ها می­شوند. از ابتدای شکل­گیری ورزش­های کهن در جوامع بشری، سنگ بنای نخستین آن بر پایه صلح و دوستی بنا گذاشته شد. در واقع ورزش تفریح مردمانی بود که به غیر از بازی­های گروهی و فردی، به شکل دیگری نمی­توانستند توانمندی­های فردی و گروهی خود را نشان دهند. با حرکت جوامع بشری به سوی عقلانیت، ورزش هم به عنوان یکی از پدیده­های اجتماعی در مسیر عقلانی شدن و توسعه کاربردی خود گام برداشت. نخستین پیوند میان ورزش و صلح را «بارون پیر دوکوبرتن» بنیانگذار المپیک نوین مطرح کرد. جایی که او بر این باور بود انسان­ها به دور از رنگ، نژاد، مذهب، قوم و تبار و تساوی جنسیتی با یکدیگر مساوی و برابر هستند و المپیک آوردگاهی است که در آن انسانها بدون محدودیت­هایی که در جوامع خود با آن دست و پنجه نرم می­کنند، می­توانند کنار یکدیگر صلح و آرامش را تجربه کنند.

اما چرا امروزه علیرغم تاکید دولت­ها و سازمان­های بین­المللی ورزشی، آنچنان که باید و شاید ورزش و صلح نتوانسته اند همگام با یکدیگر جهان را به سوی آرامش پیش ببرند؟ کارشناسان جهان ورزش بر این باورند که این روزها به دلیل سرازیر شدن «پول» به دنیای ورزش و تبدیل آن به یک ابزار قدرتمند برای پیشبرد اهداف سیاسی، این سیاستمداران هستند که علاقه وافری به ورزش نشان می­دهند و می کوشند به هر شکل و راهی که شده خود را به بدنه سازمان­های ورزشی وصل کنند تا بتوانند از این راه منافع خود را پیش ببرند. از سوی دیگر، جذابیت­های دنیای ورزش هم یکی دیگر از عواملی است که سبب شده سیاسیون در کنار نقش خود به عنوان سیاستمدار، از سفره ورزش هم خود را بی­نصیب ندانند و از جهان ورزش به عنوان ویترینی برای نمایش قدرت نظامی، اقتصادی و سیاسی خود استفاده کنند. بنابراین همین موضوع باعث شده که اهالی ورزش خواهان این باشند که ورزش از سیاست جدا باشد و سیاستمداران تنها در مناقشات ورزشی پا پیش بگذارند. اما پرسش این است که آیا ورزش می­تواند از سیاست جدا باشد؟ به نظر می­رسد که در جهان امروز امکان چنین مطالبه­ای وجود ندارد و جدا کردن ورزش از سیاست یک فرض محال است. پرسش دیگری که مطرح می­شود؛ آیا با بودن سیاستمداران در دنیای ورزش می­توان صلح و ورزش را دو بازوی موازی و همراه برای رسیدن جوامع به صلح دانست؟ آنچه که جهان امروز برای ما به تصویر کشیده، نمایشی از برخورد قدرتها، استفاده از امکانات نرم­افزاری و سخت­افزاری و در کنار آن، مناقشات سیاسی است که حتی توانسته جهان ورزش را هم تحت­تاثیر خود قرار دهد. چهره خصم­آلود سیاست، پنجه بر چهره ورزش هم کشیده و نتوانسته آنچنان که باید و شاید به ترویج صلح و آرامش در دنیا کمک کند. هرچند فعالیت­های صلح­آمیزی در جهان ورزش رخ می دهد و گام­هایی برای رسیدن کشورها به صلحی دو طرفه برداشته می­شود؛ ولی ریشه­های خصم و خشم سیاست آنچنان قوی هستند و ریشه دوانده­اند که اجازه نمی دهند طرفداران صلح دست کم در زمین ورزش، اصولی را که منشور المپیک بر بنیان آن شکل گرفته، به درستی اجرا کنند.

شاید اگر ورزش همچنان در حباب آماتوری خود باقی مانده بود و به سوی حرفه­ای شدن و پیشرفت چشمگیر حرکت نمی­کرد، اجرای مبانی صلح، آسانتر اجرایی می­شد. اینکه پایان همه خشونت­های جهان ورزش را در «صلح» جستجو کنیم، نیازمند این است که نخست صلح را بار دیگر و این بار برای ورزش و ورزشکاران از ابتدا باز تعریف کرده و در اجرای قواعد و اصول آن، بازتولید دوباره­ای داشته باشیم. بدون تردید صلح می­تواند ـ همان­گونه که تا امروز هم در بسیاری مواقع توانسته ـ مروج دوستی و آشتی در جامعه و به ویژه میادین ورزشی باشد. ولی در جامعه­ای که تنش­های اجتماعی آن سرریز کرده، آیا ورزش و صلح موازی با هم و بدون دیگر فاکتورهای لازم می­توانند جامعه را از خشم و خصم رها کنند؟ ورزش و صلح به تنهایی نه توان آن را دارند و نه می­توانند در برابر مناقشات سیاسی یک تنه جامعه را در بستر آرامش نگه دارند. واقع­بینانه نگاه کنیم و واقع­بین باشیم، این خواسته نیازمند زیربنایی محکم برای ساخت یک جامعه ایده آل است تا ورزش حرفه­ای و صلح ـ که در هر جامعه­ای معنایی متفاوت از آنها برداشت می­شود ـ بتوانند همراه با دیگر نهادها کارکرد موثر خود را عملی کنند.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *