آیا صلح ساختنی است یا انتقال دادنی؟

اخبار انجمن را همرسانی کنید.

بازدیدها: 207

آیا صلح ساختنی است یا انتقال دادنی؟

دانش، صلح، اخلاق، دین، … و بالاخره قانون و نیز همه‌ی پهنه‌ی فرهنگ انسانی، گنجینه‌ی درخشانی است که از سویی بسی آموختنی‌ها به ما می‌آموزد؛ و از سوی دیگر، اندیشه‌ی ما را به سوی پرسش‌های اساسی جلب می‌کند.می‌توان گفت همه‌ی معارف بشری تحت تاثیر واقعیت بس با‌اهمیت دیگری است که اندیشمندان دوران‌ساز از آن به « اعتدال » تعبیر می کنند که سزاوار است برای ارتباط بهتر با این مفهوم و جلب مشارکت خود و مخاطبان گرامی از اعتدال به « سلامت» تعبیر کنیم، چرا که سلامت از مفاهیم مستعمل غالب ما مردم است.سازمان جهانی بهداشت تعریفی برای سلامت تنظیم کرده است که هم افق ارزشمندی در برابر ما می‌گشاید تا بیشتر برای تامین سلامت همه جانبه‌ی خود و دیگران تلاش کنیم و هم توجه کنیم که بر اساس پژوهش‌ها، حدود ۷۵ درصد سلامت ما بستگی به سلامت جامعه دارد:

Health is a state of complete physical, mental and social well-being; and not merely the absence of disease or infirmity.

محمد صادق ذاکری دانش‌آموخته‌ی آموزش بهداشت عضو هیات مدیره انجمن ایرانی تعلیم و تربیت
محمد صادق ذاکری، دانش‌آموخته‌ی آموزش بهداشت- عضو هیات مدیره انجمن ایرانی تعلیم و تربیت

در روند زندگی گاه با دو خطای « انسانی» و « فنی» مواجه می‌شویم. فرض بفرمایید خدای ناکرده قطاری از ریل خارج شود، به احتمال زیاد یا خطای انسانی رخ داده است و یا خطای فنی و یا هر دو خطا با هم. می‌توان گفت اگر ما ساکنان این سرزمین علیرغم معضلات ساختاری و ناکارآمدی در مدیریت‌ها، تا آنجایی که امکان دارد با سلامت و دقیق و درست کار کنیم و حتمی‌ترین وظیفه‌ی خود را در هر کاری- نخست ایمنی، سپس کار -بدانیم و بخواهیم و بجای آوریم، می‌توانیم هر دو خطا را تا حدود زیادی مدیریت کرده و به کمترین میزان کاهش دهیم.

پرسش بس با‌اهمیت این است که چگونه کار کنیم تا بتوانیم هر دو خطا را مدیریت کنیم تا کمتر شاهد تنش و مرافعه و بیماری و تصادفات و نیز فجایع زیست محیطی و فروریختن ساختمان‌ها و… باشیم؟ اگر به مرحله‌ی پرسشگری، که آغاز علم‌آموزی است، نزدیک شویم، می‌توان پرسید چه پدیده ای « سلامت کار کردن » ما را تنظیم و تضمین می‌کند؟به نظر می‌رسد آنچه این سلامت را محقق می‌سازد – بعد از اصلاح ساختار‌ها و بهبود مدیریت‌ها — بخصوص بهبودی مدیرانی که به خاطر آسیب وارد بر مغز آنها در ورطه خود‌محوری و خود‌شیفتگی افتاده‌اند و به تعبیری گرفتار سندرم هوبریس ( Hubris)هستند – آرامش روان یا همان « صلح درون» است. همان طور که اشاره شد، آنچه مطلوب حکماست، اعتدال و سلامت است. از این رو شایسته است مفروض این باشد که اصل بر سلامت و تعادل باشد و تعادل هر فردی ناشی از ارتباط قابل قبول و تعریف شده‌ی او– با توجه به تجربه‌ی زیسته هر فرد که بسیار اهمیت دارد.– با خود و دیگران و هستی و خالق هستی و… است. گفتنی است نگرش به جهان و محیط زیست، از درون ما ناشی می‌شود و تا دورترین کهکشان‌ها را شامل می‌شود.

آیا می‌توان گفت موفقیت هر نهادی — که برای برآوردن نیازی اعم از مادی و معنوی در جامعه نهادینه شده است.– مشروط به « سلامت روان » کنشگران آن نهاد است؟ اگر پاسخ پرسش تقدیمی مثبت باشد، ضروری است که در مراکز یادگیری نخست سلامت روان یادگیرندگان و مربیان و کارکنان و مسئولان در اولویت قرار گیرد تا آنها خود با خرد و اختیار خود بتوانند در حفظ، تامین و ارتقای سلامت همه جانبه‌ی خود تلاش توأم با نشاط از خود به یادگار گذارند تا از سویی از وقوع فاجعه هایی چون فجایع زیست محیطی پیشگیری کنیم و از سوی دیگر «صلح» را با دست و دل و دماغ خود بسازیم. چرا که در نظرگاه‌های جدید، دانش، صلح، اخلاق و… ساختنی هستند. اگر چنین نظرگاه‌های نوینی در علم یادگیری بیشتر مورد اعتنا قرار گیرند، شایسته است تا جایی که امکان دارد از واژه‌ی انتقال برای معارف بشری کمتر استفاده کنیم و واژه‌ی ساختن را جایگزین آن نماییم.

دوست دارم در این یادداشت به دوقلوی صلح، یعنی محیط زیست– ماده‌ی مقوم زندگی– اشاراتی داشته باشم.ما مستاجران موقتی کره زمین سزاوار است قدری به این سؤال بیندیشیم که آیا معضلاتی را که ساختارهای آسیب زا و مدیریت‌های ناکارآمد و نیز تکنولوژی، برای محیط زیست بشر عارض کرده است، با تکنولوژی های جدید می‌توان چاره‌جویی کرد؟ اگر پاسخ مثبت باشد، آیا دچار دور باطل نمی‌شویم؟ آیا می‌توان با آن دسته از اندیشمندانی که اعتقاد دارند تکنولوژی در مسیر ناروایی قرار گرفته است و لازم است تغییر جهت دهد، همنوا شد؟ گفتنی است این همنوا شدن و نه گفتن در برابر مدها و جاذبه‌های جدید نیاز به شهامت‌ورزی دارد.

سازندگان «صلح و محیط زیست» و یا به تعبیر بهتر معماران صلح و محیط زیست و نیز به تقریر یکی از پژوهشگران قلمرو صلح که تاکید می‌کند «نگوییم معمار صلح، بگوییم کارگر صلح، چرا که صلح را سزاوار است آجر آجر بسازیم»، و چه بسا بتوان گفت «کارگران صلح و محیط زیست» به احتمال زیاد به این پرسش بس با اهمیت نزدیک شده‌اند که وقتی زمین یعنی تنها قایق قابل زیست به موادی آلوده گردد که موجب پیدایش انواع نارسایی‌ها در کودکان و نوادگان ما گردد، دیگر پیشرفت اقتصادی و سطح بالای زندگی چه معنایی خواهد داشت؟ و آیا چنین پرسشی ما مردم و مسئولان را وادار به کمینه‌ی کار یعنی تأسیس «مدرسه صلح و محیط زیست» نخواهد کرد؟

نویسنده: محمد صادق ذاکری

دانش‌آموخته‌ی آموزش بهداشت

عضو هیات مدیره انجمن ایرانی تعلیم و تربیت

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *