صلح نوروزی؛ متنی از نعمت الله فاضلی

اخبار انجمن را همرسانی کنید.

بازدیدها: 158

نوشته: نعمت الله فاضلی[۱]

ماهیت صلح گون نوروز را حکایت کردن سهل و ممتنعی است. سهل است، چه، تجربه نوروز و جشن هایش برای نوروزیان در جای جای جهان، تجربه صلح، دوستی، عشق، همزیستی، مدارا و مهربانی است. صلح هستی نوروز است، بسان عطر برای گُل ها و آبگونگی دریاها. در نوروز جز صلح هیچ تجربه ای نداریم و افزوده و کاسته های این جشن اگر از جنس صلح نباشند نانوروزند. در نوروز دید و بازدید، هدیه، تبریک و شادباش، شادی و موسیقی، ابراز عشق و دوستی، طبیعت گردی، پاسداشت زیبایی های جهان، نو شدن، طروات و تازگی، آشتی، گذشت، یکپارچگی، پاک کردن کینه و کدورت و گفتار نیک، پندار نیک و کردار نیک است. این است که پیوند نوروز و صلح آشکارتر از آن است که محتاج بیان و تبیین باشد.

اما، این بدیهی تر از هر بدیهی، محتاج یادآوری است و این یادآوری و باورپذیری آن چنان سهل و ساده نیست که می بینیم و می دانیم؛ چه، در جهانی هستیم انباشته از خشم، خشونت، تبعیض، جنگ، نابرابری، ستم، سرکوب و بیداد علیه انسان و طبیعت و هستی. کیست که اینها را نداند و انکار کند. در چنین جهانی، پرسش این است که نوروز که شعارش پیروزی خیر بر شرّ و روشنایی بر ظلمت و دادگری بر بیدادگری است، چرا جهان و به ویژه جهان نوروزیان شاهد چنین پیروزی نیست؟ پاسخم اینست که نخواسته یا نتوانسته ایم منطق صلح آفرین نوروز را سرمشق زندگی و سامان جهان قرار دهیم و بر صلح آفرینی نوروز چندان که شایسته و بایسته است نیندیشیده ایم و این منطق والا و متعالی را کم و بیش نادیده گرفته و به فراموشی سپرده ایم. شعار «نوروزتان پیروز» شعار پیروزی صلح بر خشونت و داد بر بیداد و زیبایی بر زشتی و روشنایی بر ظلمت است. اما این شعار هنوز در بطن و متن سامان جمعی و حکمرانی و جهانداری جهان نوروزیان جای نگرفته و ندارد. این است که سخن گفتن از پیوند نوروز و صلح کاری است نه سهل و ساده. اما همان منطق صلح و امید نوروزی ایجاب می کند که برای صلح بکوشیم و یادآور آن باشیم و بشویم. بیایید با هم نوروز را این گونه فهم کنیم و امیدوار به آینده ای نوروزی راوی صلح باشیم.

 

به آغاز و سرچشمه نوروز برویم؛ همان جا که نوروز چشمه جوشان صلح و یکپارچگی و دادگری و امید و شادی و زیبایی شد. کوروش بزرگ در سال ۵۳۸ قبل از میلاد نوروز را جشن ملی ایران اعلام کرد و از آن زمان این جشن پابرجا ماندو رمز ماندگاری آن در صلح آمیزی و صلح آفرینی آن طی تاریخ از آغاز تا امروز بوده و هست. کوروش و هخامنشیان نیز نوروز را در شهر پارسه با حضور نمایندگان اقوام مختلف (مادی ها، عیلامی ها، بابلی ها، آشوری ها، هندی ها و آفریقایی ها، خوزیان، هراتی ها، پارتی ها، سکاها، رُخجیان، و …) به منظور ابراز وحدت و همبستگی و صلح گرد هم جمع می شدند و جشن می گرفتند. از همان زمان نوروز جشن مردمان و ساکنان تمام فلات ایران شد و محدود به جغرافیای سیاسی ایران امروز نماند و نبود و نیست. کارِ نوروز از همان روز افکندن چتری از یکپارچگی در منطقه ای بزرگ و بزرگتر از ایران امروز بود.  این کارکرد یکپارچگی و صلح آفرینی از همان زمان در سطوح خانواده، محله، شهر، کشور و منطقه شکل گرفت و دوام یافت و به مرور رسم ها و سنت های صلح آفرین و وحدت بخش آن غنی تر شد.

نوروز نه تنها نماد یکپارچگی بل از همان آغاز برای عدل، داد و رفع تبعیض و گسترش صلح بود. از میان پُرشمار اسناد و منابع تاریخی در این زمینه شاید روایت محمدبن جریر طبری[۲] درباب نوروز سرآغاز دادگری شنیدنی باشد:

جمشید علما را فرمود که آن روز که من بنشستم به مظالم، شما نزد من باشید تا هر چه در او داد و عدل باشد، بنمایید، تا من آن کنم. و آن روز که به مظالم نشست روز هرمز بود از ماه فرودین. پس آن روز رسم کردند (طبری ۱۳۵۲: جلد اول ص ۲۱؛ به نقل از روح الامینی ۱۳۷۶: ۳۷)[۳].

این معنا و معنویتِ دادگری و صلح گستری و یکپارچگی از آغاز تا امروز آشکار و پنهان زمینه و زبان و ضمیر نوروز بوده و هست. همین باعث شد تا سازمان ملل متحد در سال ۲۰۱۰ میلادی روز ۲۱ مارس (اول فروردین) را نوروز را باستانی ترین جشن تمدن بشری و «روز جهانیِ نوروز» و «فرهنگِ صلح» نامید. چه اعلام درست و عالمانه ای. کدام رسم و آئینی در جهان، صلح را بهتر از نوروز روایت و حکایت می کند. خُرسندیم که جهان نیز نوروز را نام دیگر صلح می شناسد، و می داند این آئین یادآور و پیام آور صلح برای انسان و جهان است. یادآوری نوروزی، یادآوری صلح و نو شدن است. میرچا الیاده اسطوره شناس بزرگ در کتاب «چشم اندازهای اسطوره» این قابلیت یادآوری نوروز را یادآور می شود و می نویسد آئین های سال نو بیان کننده نو شدن و باززایی جهان و تازه شدن آن است «تازه شدنی که آیین حلول سال نو-نوروز- محقق می سازد، در اصل، تجدید و تکرار تکوین عالم است، هر سال نو، خلقت را تجدید می کند و از سر می گیرد. این اساطیر آفرینش کیهان و اساطیر مربوط به اصل اند که به یاد مردمان می آورند که چگونه کیهان و نیز هر چه بعد از پیدایش آن روی داد، پدید آمد» (الیاده ۱۳۶۲: ۴۹)[۴].

ما نیز محتاج فهم این یادآوری و پیام آوری صلح نوروزی هستیم. در میان رسم ها و دانش ها و میراث فرهنگی ایران و ایرانی هیچکدام صلح را به زیبایی و غنایِ نوروز تداعی و یادآوری نمی کنند. نوروز عالی ترین، همگانی ترین، دیرین ترین و زیباترین تمرینِ انسان ایرانی و نوروزیان جهان برای یادگیری و یاددهی صلح است. نوروز می آید تا در میان تیرگی ها، خشونت ها، تباهی ها، خودکامگی ها، تبعیض ها، فقرها و فلاکت ها، نور امید بتابد و صدایِ صلح را در گوش ها بخواند. نوروز یادآوری است؛ یادآوری صلح و ایستادن دربرابر فراموشی؛ که زیستِ صلح آمیز و آرمان صلح را فراموش نکنیم؛ و فراموش نکنیم که انسان و طبیعت نه برای جنگ، خشونت، تجاوز، و نه برای خودکامگی و استبداد، و نه برای تخریب و تبعیض، بل برای همزیستی و دوستی، همدلی، همزبانی و همکاری و همه ی خوبی ها خلق شده است و این در فطرت آدمی و طبیعت هستی نهفته و در انتظار ماست. نوروز یادآوری صلح است؛ صلحی ایرانی و نوروزانه با طنینی جهانی.

باری، نوروز نام دیگر صلح است. مگر نه این است که صلح پرهیز از خشونت، پذیرش دیگری و دوستی با خود و هستی است؛ و مگر نه این است که صلح، انعطاف پذیری، امید، شادی، مدارا، اعتدال، گفت و شنود و اعتباربخشی به تفاوت هاست. نوروز هم چیز نیست جز صلح در همین معناها، معنویت ها و مطلوب ها. نوروز زیباترین و ماناترین صلح است؛ هزاران سال صلح که آرمانشهر ایرانی و آرمانشهر نوروزیان است.

زبان و ادب و فلسفه یِ نوروزی، در واژه بلند و انسانی صلح بیش از هر واژه ی دیگری می گنجد و طنین می افکند. مبالغه نیست اگر فلسفه یِ نوروز را برپایی صلح بدانیم و آن را صدایِ ایرانی صلح بخوانیم. نوروز فهم و فلسفه ای در جهان، برای جهان و از جهان برپایه صلحی پایدار و همه شمول و جهان نگر است. فلسفه ای که از تجربه ای کهن و همواره نوشونده برخاسته و برمی خیزد؛ اندیشه ای تابناک و پاک که انسان ها را به خیر و خوشی و شادکامی هدایت می کند. نوروز فلسفه ای ساخته و پرداخته خِرد و خیال ایرانی و نوروزیان است که سبز و سرشار از شادی ها و شور و شوقِ همزیستی و بهزیستیِ صلح آمیز طبیعت و تمدن، معنویت و مادیت، فرهنگ و فناوری، دین و دنیا، عقل و عاطفه، انسان و حیوان، دیروز و امروز، امروز و فردا، قدیم و جدید، سنت و تجدد و هستی و نیستی است. نوروز صلح برپایه آمیختن و پیوند و یکپارچگی است؛ وحدت در کثرت و کثرت در وحدت.

نوروز صلح ایرانی و نوروزیان است؛ صلحی برآمده و برخاسته از کهن ترین ملتِ و فرهنگِ جهان؛ ملتی که هزاران سال در فلات ایران سکنی گزیده و با فرهنگ ها و اقوام و ملت های جهان زیسته و درهم تنیده و بده بستان داشته و تجربه ای عظیم از فرازو فرودها در انبانش ذخیره و انباشته است و آن را در نوروز کاشته و برداشت کرده است. صلح ایرانی نوروز، ثمره دین ها، زبان ها، تعاملات و  دوستی ها و مراوداتِ سخت و سنگین چند هزار ساله ایرانیان و نوروزیان با جهان است. نوروز را در زبان های ایرانی، ادبیات، اسطوره ها، فولکلور و فرهنگ های مردم، موسیقی ها، قصه ها، حماسه ها، باورهای عامیانه، مثل ها و ضرب المثل ها، صنایع و هنرهای محلی و قومی، معماری ها، نقش و نگارها و نقاشی ها، خوشنویسی ها و در تمامی جلوه های زیبایی شناختی انسان و فرهنگ ایرانی در جای جای ایران و تمامی سرزمین های نوروزیان در آسیا، خاورمیانه، قفقاز، شبه قاره، پاکستان، ترکیه، تاجیکستان، افغانستان، ازبکستان، آفریقا و دیگر جغرافیای نوروزیان می بینیم. در همه جا پیام صلح در هسته این آئین رنگارنگ جلوه و جمالی دلپسند دارد.

نوروز و صلح ایرانی طنینی جهانی نیز دارد. نوروز موسیقی است به زبان جهانی که هر شنونده بیدار و هُشیاری صدایش را شادمانه می یابد و به رقص می آید. مگر نه این است که امروز نه تنها ایران و مردمان آسیای میانه، قفقاز، خاورمیانه و منطقه فرهنگی نوروز، شبه قاره و بالکان، بل در سراسر جهان، هر جا که نوروزیان هستند از برپایی و بزرگداشت نوروز استقبال می کنند و هیچ ملت و فرهنگ و سیاستی نوروز را مغایر منافع و ارزش های خود نمی بیند. چرا؟ چرا جهانیان چنین گرم و بی ریا جشن های نوروزی را پذیرایند و با آن هیچ احساس غریبگی و ستیز نمی کنند؟ هیچ توجیه و توضیحی در این پذیرش نیست، مگر ماهیت صلح گسترانه و صلح طلبانه فلسفه نوروز؛ آئینی که غیریّت نمی سازد، با دیگری نمی ستیزد، کسی را بر کس دیگر برتر یا فروتر نمی خواند و انسان ها را در هر جا و هر دین و زبانی زیبا، شاد، محترم، مهربان، سلامت، غنی و سرشار از نیکی ها و سعادت می خواهد.

نوروز صلحی است همه جانبه که نه تنها یکپارچگی و دوستی میان مردمان و ملت ها بل میان انسان ها و طبیعت را نیز در خود دارد. نوروز رویش و رستاخیز طبیعت است و آشکارا با طبیعت هماهنگ و همنواست و مراقبت از گیاهان، جانواران و طبیعت پاره های مهم جشن نوروز است. اینست که صلح نوروزی صلح پایدار است. نوروز همگان را به تماشای طبیعت و دوستی با آن سوق می دهد و این در همه ی رسم ها و آئین های نوروزی به ویژه سیزده بدر آشکار است. نوروز توجه و تأکیدی است بر ارزشِ ذاتیِ طبیعت و پرهیز از تخریب و تعرض به آن. نوروز ما را به تعامل با طبیعت فرامی خواند و پیوستن به طبیعت جزئی ضروری از  جشن های نوروزی است. این است که نه تنها در رسوم نوروزی، بل در قصه ها، فیلم ها، اشعار، موسیقی ها، ادبیات و هنرهای نوروزی، گُل و گیاه، دشت و دمن و سبزه و باران و ماه و ستاره و خورشید و طبیعت و جانوران و جانداران همه سهم و نقشی برجسته و بسزا دارند. سفره هفت سین و سبزه و ماهی و تخم مرغ و آب و بسیاری عناصر طبیعی دیگر نمادهای نوروزی اند.

نوروز با خلق امید نیز فرهنگ صلح را می گستراند و بر آن می افزاید. نه تنها امروزه نوروز و عید جلوه ای امیدبخش دارد بل از همان آغازها نوروز برای ایرانیان «روز امید» بود. این را ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه می آورد.  آرتور کریستین سن ایران پژوه بزرگ در کتاب «نخستین انسان و نخستین شهریار» می نویسد: «بنابر روایات در این روز زرتشت با خدا گفت و گویی پنهان داشت. در این روز نیکبختی برای مردمان زمین تقسیم می گردد و از این روست که ایرانیان آن را روز امید نامند» (کریستین سن ۱۳۶۸: ۴۸۳)[۵].

باری، نوروز صلح است؛ صلحی که از پس قرون برآمده و برخاسته و تا امروز برجای مانده و ما را و همه را به پاسداشت حُرمتِ حیات، کرامت انسان، مُودت و دوستی، معنویت و اخلاق، همنشینی با فرهنگ ها، زبان ها، دین ها، قوم ها، گروه ها و انسان ها با هر ویژگی فرا می خواند. اکنون ما سعادتمندیم که این میراث بزرگ را در دامن پُر گل طبیعت و تاریخ و تمدن خود داریم و بر آن می بالیم. نوروز ایرانی، صفا و صمیمیت و سادگی و سرمایه ای نمادین، عاطفی و فرهنگی است که ساختار احساسات و ذهن و ضمیر و زبان آشکار و پنهان هر ایرانی را شیفته خود کرده و می کند و او را هر سال خوبی ها و زیبایی های صلح را یادآور می شود. نوروز زبانِ صلح ایرانی است که در بستر هنر و ادبیات و شعر ایرانی به همان اندازه رسم و آئین هایش جلوه و جمال دارد.

 

سخن آخر

دانش امروز ما از آداب و رسوم نوروزی در سرزمین های پهناور نوروزیان در سراسر جهان بیش از هر زمان دیگری است و پیوسته افزوده نیز می شود؛ اما نوروز هنوز ناشناخته است. هنوز محتاج اندیشه ورزی و نواندیشی خلاقانه و عالمانه ای است تا بتوان به بینش و بینایی صلح گستر نوروزی در سامان جمعی از آن رسید. صلح نوروزی، نیازمند بازنگری و بازاندیشی نوروزانه در آموزش، آموزش عالی، سلامت، رسانه، اقتصاد، هنر، دیپلماسی، توسعه، مدیریت شهری، و همه عرصه های جمعی از چشم انداز صلح و صلح نوروزی است. در موقعیت و مجال موجود، جز به زبان درآوردن و سخن بخشیدن نوروز و کوشش برای فهمِ الفبایِ صلح در زبان نوروزی شاید نتوان گام بزرگ تری برداشت، اما این نیز لازمه تحقق آن آرمانشهر است.

سخنم را پایان می برم و یادآوری می کنم که نوروز الگوی آرمانی صلح ایرانی است؛ اما بسان دیگر آرمان ها و آرمانشهرها، می تواند مغفول واقع شود و حتی از آن برای مطامع خشونت بار و ضد انسانی استفاده ها کنند. نوروز الگوی آرمانی صلح ایرانی است و ما محتاج صلحیم. این رسالت انسانی و میهنی نوروزیان راستین است که این الگوی صلح را بیش تر بکاوند و بشناسانند و بر بینش و منش صلح طلبانه نوروزی توجه و تأکید نمایند. هنوز راه درازی تا رسیدن به آرمانشهر نوروزی داریم و این ما نوروزیان هستیم و طی کردن این راه دراز. باشد که برای نوروز و صلح آن کوشا باشیم.

سخن در پرده می گویم زخود چون غنچه بیرون آی

که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی

حافظ

 

 

[۱] . استاد بازنشسته انسان شناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

[۲] . طبری، محمدبن جریر (۱۳۵۲) تاریخ طبری. ترجمه ابوالقاسم پاینده. تهران: نشر اساطیر. جلد اول

[۳] . روح الامینی، محمود (۱۳۷۶) آیین ها و جشن های کهن در ایران امروز (نگرش و پژوهشی مردم شناختی). تهران: انتشارات آگاه

[۴] . الیاده، میرچا (۱۳۶۲) چشم اندازهای اسطوره. ترجمه جلال ستاری. تهران: توس

[۵] . کریستین سن، آرتور (۱۳۶۸) نخستین انسان و نخستین شهریار در تاریخ افسانه ای ایران. ترجمه احمد تفضلی و ژاله آموزگار. تهران: نشر نو. جلد دوم.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *