صلح و نوروز؛ یادداشتی از سیدعبدالامیر نبوی
بازدیدها: 62
صلح، همچون آزادی و عدالت، ازجمله مفاهیمی است که عمر دراز دارد و از آرزوهای همیشگی بشری بوده است. جالب آنکه این مفهوم هرگاه بر زبان آمده، همچون اکسیر عمل کرده و موجب ماندگاری کلام شده است. کمتر داستان و متلی می خوانیم و می شنویم که آغاز یا انجام آن با شکلی از صلح و آرامش پیوند نخورده باشد و در تحسین آن نباشد. با این حال مطالعه ای تاریخی نشان می دهد تلاش برای تحقق صلح چندان ثمربخش نبوده و بیشتر در قالب آرمان و آرزو باقی مانده است. در واقع، آنچه در زندگی بشر قرار بوده قاعده باشد، به صورت استثناء درآمده است و در عوض حیات بشری پر از ستیز و خشونت است. حتی در دوره هایی که جنگی نبوده، می بینیم بیم از بروز جنگ بر زندگی آدمیان سایه انداخته است.
در توضیح این مسئله و برای دستیابی به صلح، صلحی دیرپا، سخن های زیادی گفته شده و انواع استدلال های عقلی و اخلاقی به میان آمده است تا برتری صلح ثابت شود. در کنار اینها، تعدادی از متألهان هم کوشیده اند مبنایی دینی برای صلح و نکوهش جنگ بیایند. هرچند چنین تلاش هایی شایسته تقدیر است، واقعیت آن است که در جلوگیری از جنگ و خشونت تاثیری نداشته است. در تاریخ نیز کمتر سیاستمدار یا فرمانده نظامی را می یابیم که به این استدلال ها دل سپرده و مانع جنگ و جدالی شده باشد. اگر رویدادهای گذشته و حال را ملاک و معیار قرار دهیم، بعید است در آینده هم تغییری در این روند رخ دهد. به عبارت دیگر، صلح به هر معنایی بگیریم، همچنان دور از دسترس است و ناصلح ممکن تر و نزدیک تر؛ و در نتیجه شرایط بشری هولناک تر.
در این وضعیت چه باید کرد؟ آیا صلح و صلح طلبی بایستی در قصه ها و داستان ها بماند؟ آیا می توان روزگاری را تصور کرد که صلح سودمندتر از ستیز و خشونت تلقی شود تا به قول الیاس علوی «تفنگ ها یادشان برود دریدن را/ کاردها یادشان برود بریدن را»؟ آیا تقویت استدلال های عقلی و اخلاقی یا دینی صلح می تواند در این زمینه مؤثر باشد؟ اگر آری، در چارچوب کدام افق باید تلاش کرد؛ و اگر نه، تا کی می توان به خشونت و آثار همیشه تلخ و زشت آن تن داد؟
در اهمیت تقدیس صلح در آثار ادبی و فلسفی و دینی تردیدی نیست، اما برای آنکه صلح به صورت یک آرمان و آرزو باقی نماند، اتکای صرف به داستان و استدلال کافی به نظر نمی رسد. نکته اینجاست که برای تحقق صلح شرایط ذهنی مهم است، ولی راه مناسب تر آنکه بر شرایط عینی تمرکز و تأکید شود. به تعبیر روشن تر، آنچه در طول زمان سینه به سینه نقل می شود یا در کتاب ها و رسالات می آید به تمهید شرایط ذهنی کمک می کند، اما تجربه نشان داده به سرعت در برابر بهانه ها و دستاویزهایی چون مصلحت، افتخار و منفعت عام رنگ می بازد. بنابراین، باید در کنار اینها راهی جست که سیاستمداران و جنگاوران نتوانند از آن روی بگردانند. این راه توجه به شرایط عینی تحقق صلح است. طبیعی است این راه یا سازوکار هر چه که باشد، برای پذیرش و فراگیری بایستی از تاریخ و طبیعت ریشه بگیرد؛ آدمیان همواره به سفارش و نسخه ای تن می دهند که با مذاق و مزاج آنان سازگار و همسو بیفتد. حال، می توان پرسید چنین راهی و سازوکاری هرچند نارفته و نیم بند وجود دارد؟
تاریخ ایرانیان گویای آن است که نوروز یکی از همین راه ها و سازوکارها است و از این باب ارزش درنگ و تأمل دارد. این آئین که سالی یک بار رخ می دهد، به تعبیر دکتر نعمت الله فاضلی، «فرادینی، فرازبانی، فراقومی، فرانژادی، فراگروهی، فراطبقاتی و حتی فراملی» است که همه در آن «شأن و منزلتی برابر دارند». این ویژگی نقطه مقابل تمامی جنگ ها و ناآرامی ها و خشونت هاست که همگی برخاسته از نابرابری و احساس برتری و تحقیر دیگری براساس دین، زبان، قوم، نژاد، گروه، طبقه و ملیت است.
جالب آنکه این رویداد در طول قرن ها الگوهای رفتاری و آدابی را پدید آورده است که کمابیش در تمامی مناطق رعایت می شود و درون مایه همه این آداب و رفتارها همزیستی و همبستگی است. این همزیستی و همبستگی آمیخته با پذیرش دگرگونی و تنوع است و از یکسانی و یک شکلی فرار می کند. پس در اینجا بایستی ویژگی فرامکانی را هم به فهرست ویژگی های نوروز افزود؛ چه آنکه همگان به این اتفاق چندبعدی علاقمندند و هر کسی به گونه ای آن را جدی می گیرد، اما هیچ کسی برگزاری نوروز یا تفسیر آن را منحصر به خود نمی داند. ازاین رو، همه به شرکت در جشنی بزرگ دعوت می شوند، بدون آنکه هستی و فردیت آنان نفی شود یا از تمایزات نژادی و طبقاتی و عقیدتی آنان پرسش شود.
از اینها گذشته، نوروز اتفاقی است که به زمان حال تعلق دارد؛ از گذشته نمی برد اما از آن متفاوت است، آینده را فراموش نمی کند اما از آن هم متفاوت است. در واقع، نوروز همگان را به تحول و شادی در زمان حال فرا می خواند تا از یک سو سنگینی و تلخی گذشته فراموش شود و از سوی دیگر، تحقق آرامش و شادکامی را به آینده ای نامعلوم واگذار نکند. معجزه نوروز توصیه به تحول در زمان حال است، در نتیجه نقطه تفاوتی با گذشته و آینده آدمیان می گذارد. مهم آنکه این دگرگونی در این جهان رخ می دهد، نه در جهانی دیگر یا در عالم ذهن.
تاکنون در باب مفهوم نوروز بسیار خوانده ایم، اما نکته اینجاست که برپایی همه الگوها و آداب آن هم مستلزم و هم نشانه صلح ورزی، به خصوص با همسایگان، است. آدابی که به ظاهر ساده می نماید، مانند نوشدن جامه و دیدار با آشنایان و دستگیری از نیازمندان، بیش از هرچیز برآیند درک متقابل، همزیستی، مسالمت و تلاش برای شادی گستری است. اگر بسیاری از پدیده ها با بی اطمینانی و عدم قطعیت آغاز یا تمام می شود، نوروز منادی شادی است. اگر جنگ و خشونت با غم آغاز می شود یا با سوگ پایان می یابد، شروع و اتمام آئین های نوروزی همیشه با شادی است. پس اگر ادعا کنیم نوروز معجزه ایرانیان است، بی راه نگفته ایم.
در وضعیتی که جنگ تمام سربازان خود را به میدان آورده و نگرانی از آینده ایران باردیگر فراگیر شده است، صلح نیز چاره ای جز فراخوان نیروهایش ندارد. در شرایطی که خدای جنگ همواره خون می طلبد، نوروز در همیشه تاریخ نشانه ای از خدای صلح بوده است. هرچند آینده هیچ گاه مشخص و معلوم نیست، می توان و باید برای تحقق صلح و آرامش و دوری از خشونت و جنگ تلاش کرد و باز هم تلاش کرد. در این مسیر، برتری نوروز در آن است که برآمده از طبیعت و تاریخ و رهاشده از قید زمان و مکان است، لذا نه بنا به کتاب و استدلال که در عمل مسیر رسیدن به آرامش واقعی را ممکن و هموار می کند.
صلح و نوروز
سیدعبدالامیر نبوی
عضو هیئت مدیره انجمن علمی مطالعات صلح ایران