خاطره چهلوسوم از کتاب «خاطرات خوب»/به بهانهای صد و یکمین سالروز مودت ایران و افغانستان
بازدیدها: 12
اول سرطان ۱۴۰۱ صد و یکمین سالروز مودت میان افغانستان و ایران است، یعنی درست یک صدو یک سال پیش از امروز به تاریخ اول سرطان ۱۳۰۰ هجری خورشیدی، شاه امان الله خان، پیمان دوستی میان دولتهای افغانستان و ایران را با زمامدار آن کشور به امضا رسانید. بیش از یک قرن از برقراری روابط دیپلماتیک میان افغانستان و ایران می گذرد و تا جایی که بنده اطلاع دارم، ایران یکی از معدود کشورهایی است که طولانی ترین روابط دوستی را با مردم افغانستان داشته است. ناگفته پیداست که مشترکات فراوانی میان ملتهای ایران و افغانستان از دیرزمان تا کنون موجود بوده و روابط دو کشور بیشتر از همه، ملت محور است؛ بدین معنا که به جای سیاست گران و سکان داران قدرت، این مردم دو طرف سرحد هستند که تصمیم گیرنده امور ارتباطی خویش اند. چنانچه در گذشته، جغرافیایی به نام ایران و افغانستان کنونی موجود نبود و باشندگان این دو سرزمین، در جغرافیای مشترکی به نام آریانا و خراسان زیست می نمودند.
مشترکات تاریخی، جغرافیایی، فرهنگی، زبانی و مذهبی میان ملتهای افغانستان و ایران به حدی است که مشکل میتوان ایشان را از همدیگر تفکیک و جدا ساخت؛ از همین لحاظ ملتهای این دو سرزمین را گاهی اوقات حتا اندیشمندان به اشتباه میگیرند؛ زیرا میزان تفکیک پذیری آنها دشوار و چه بسا ناممکن است. بنابراین می توان گفت که دوستی افغانستان و ایران، محدود به روابط رسمی دو کشور نمی شود، بلکه این روابط در عمق وجود باشندگان دو طرف مرز ریشه دار است و مردمان آن سوی سرحد، یگانگی و مشترکات فراوانی دارند که به مراتب ژرف تر و نهادینه تر از ارتباطات سیاسی میان دو دولت است. به همین لحاظ، من معتقدم که روابط خشک سیاسی که در طول تاریخ با فراز و فرودهایی همراه بوده، به هیچ نحوی نمیتواند بازگو کننده عمق مدارا و دوستی میان دو ملت باشد. چون رفت و آمدهای دو ملت و ارتباطات ایشان با همدیگر نشأت گرفته از ریشه مشترک تاریخی و فرهنگی است که امروز ملتهای افغانستان و ایران بدان فخر می کنند و به خود می بالند.
باورمندم که به منظور افزایش و گسترش مراودات از یک سو و به میان آوردن فضایی که در آن دوستی و صمیمیت بیشتر گردد، تطبیق و عملی سازی دیپلماسی علمی- فرهنگی میان دو ملت ضروری است، نه منافع زود گذر سیاسی. چون تعدادی از نسل جوان و آینده دو کشور که از هویت تاریخی و فرهنگی خویش اطلاعات کافی ندارند، میتوانند در پرتو تطبیق دیپلماسی علمی- فرهنگی، از گذشته مشترک و سرنوشت همسان دو ملت آگاهی یابند. دیپلماسی علمی- فرهنگی، میتواند از راههای مختلفی قابل اجرا باشد، که بنده شماری از آنها را در ذیل به گونه فشرده بیان میدارم:
- اولویت دادن به فرهنگ مشترک مردمان دو کشور: مهمتر از همه این است که فرهنگ در سطح بزرگتری که شامل زبان، تاریخ و مذهب میشود، مورد توجه مسؤولان دو دولت قرار گیرد، که طی آن باشندگان این دو سرزمین میان هم، از یگانگی و وحدت فرهنگی برخوردار باشند. اولویت گذاری به فرهنگ مشترک در مراودات سیاسی و اقتصادی، خود زمینه ساز اعتماد و منتج به دست آوردهای سازندهتری خواهد شد.
- برگزاری نشستهای مشترک علمی میان اندیشمندان دو کشور: به هر میزانی که مراودات میان اندیشمندان دو کشور، از طریق برگزاری نشستها، سمینارها و کنفرانسهای علمی، بیشتر گردد، به همان میزان دوستی و صمیمیت میان نسل دانشگاهی دو کشور فزونی یافته و خود زمینه را برای نزدیک سازی دو ملت فراهم می سازد.
- برگزاری همایشهای فرهنگی مشترک: از رسالتهای مهم دیگری که قشر فرهنگی دو کشور به دوش دارند، این است که نمادهای مشترک فرهنگی را پاس داشته و در راستای حفاظت از آن، از هر طریق ممکن بکوشند. یکی از راههایی که میتواند در زنده نگهداشتن رسوم مشترک کمک مان کند، همانا برپایی همایشهای مشترک فرهنگی است که دو ملت بدان احساس تعلق دارند.
- تبادل اساتید و دانشجو: در اکثر کشورها تبادل اساتید و دانشجوها خود عاملی برای تعامل فرهنگی محسوب میشود، اما این مهم در افغانستان و ایران، در راستای تحکیم وحدت فرهنگی به کار میرود. به همین لحاظ به هر میزانی که دانشجویان و اساتید میان دو کشور رفت و آمد بیشتر داشته باشد؛ به همان میزان درک نسل تحصیل یافته دو ملت، نسبت به ارزشهای تاریخی و فرهنگی مشترک شان بیشتر گردیده و این امر خود زمینه ساز نزدیکی ملتهای ایران و افغانستان خواهد شد.
بنابر این می توان گفت که: امروز همه ما مسؤولیم تا در راستای نزدیک سازی دو ملتی که در گذشته با همدیگر یکی بوده اند، از هر طریق ممکن بکوشیم و نگذاریم دشمنان ما موفق به جداسازی مان گردند. به امید روزی که ارزشهای فرهنگی مشترک دو کشور مرزهای سیاسی را شکسته و ملتهای ایران و افغانستان بیشتر از پیش به هم نزدیک شوند.