صلح و نوروز؛ یادداشتی از سیدعبدالامیر نبوی

اخبار انجمن را همرسانی کنید.

بازدیدها: 52

صلح، همچون آزادی و عدالت، ازجمله مفاهیمی است که عمر دراز دارد و از آرزوهای همیشگی بشری بوده است. جالب آنکه این مفهوم هرگاه بر زبان آمده، همچون اکسیر عمل کرده و موجب ماندگاری کلام شده است. کمتر داستان و متلی می­ خوانیم و می ­شنویم که آغاز یا انجام آن با شکلی از صلح و آرامش پیوند نخورده باشد و در تحسین آن نباشد. با این­ حال مطالعه­ ای تاریخی نشان می ­دهد تلاش برای تحقق صلح چندان ثمربخش نبوده و بیشتر در قالب آرمان و آرزو باقی مانده است. در واقع، آنچه در زندگی بشر قرار بوده قاعده باشد، به ­صورت استثناء درآمده است و در عوض حیات بشری پر از ستیز و خشونت است. حتی در دوره ­هایی که جنگی نبوده، می ­بینیم بیم از بروز جنگ بر زندگی آدمیان سایه انداخته است.

در توضیح این مسئله و برای دستیابی به صلح، صلحی دیرپا، سخن ­های زیادی گفته شده و انواع استدلال­ های عقلی و اخلاقی به میان آمده است تا برتری صلح ثابت شود. در کنار اینها، تعدادی از متألهان هم کوشیده­ اند مبنایی دینی برای صلح و نکوهش جنگ بیایند. هرچند چنین تلاش­ هایی شایسته تقدیر است، واقعیت آن است که در جلوگیری از جنگ و خشونت تاثیری نداشته است. در تاریخ نیز کمتر سیاستمدار یا فرمانده نظامی را می ­یابیم که به این استدلال ­ها دل سپرده و مانع جنگ و جدالی شده باشد. اگر رویدادهای گذشته و حال را ملاک و معیار قرار دهیم، بعید است در آینده هم تغییری در این روند رخ دهد. به ­عبارت دیگر، صلح به هر معنایی بگیریم، همچنان دور از دسترس است و ناصلح ممکن ­تر و نزدیک ­تر؛ و در نتیجه شرایط بشری هولناک ­تر.

در این وضعیت چه باید کرد؟ آیا صلح و صلح ­طلبی بایستی در قصه ­ها و داستان­ ها بماند؟ آیا می ­توان روزگاری را تصور کرد که صلح سودمندتر از ستیز و خشونت تلقی شود تا به ­قول الیاس علوی «تفنگ ‌ها یادشان برود دریدن را/ کاردها یادشان برود بریدن را»؟ آیا تقویت استدلال ­های عقلی و اخلاقی یا دینی صلح می ­تواند در این زمینه مؤثر باشد؟ اگر آری، در چارچوب کدام افق باید تلاش کرد؛ و اگر نه، تا کی می ­توان به خشونت و آثار همیشه تلخ و زشت آن تن داد؟

در اهمیت تقدیس صلح در آثار ادبی و فلسفی و دینی تردیدی نیست، اما برای آنکه صلح به ­صورت یک آرمان و آرزو باقی نماند، اتکای صرف به داستان و استدلال کافی به ­نظر نمی ­رسد. نکته اینجاست که برای تحقق صلح شرایط ذهنی مهم است، ولی راه مناسب ­تر آن­که بر شرایط عینی تمرکز و تأکید شود. به تعبیر روشن­ تر، آنچه در طول زمان سینه به سینه نقل می ­شود یا در کتاب­ ها و رسالات می­ آید به تمهید شرایط ذهنی کمک می­ کند، اما تجربه نشان داده به ­سرعت در برابر بهانه ­ها و دستاویزهایی چون مصلحت، افتخار و منفعت عام رنگ می ­بازد. بنابراین، باید در کنار اینها راهی جست که سیاستمداران و جنگاوران نتوانند از آن روی بگردانند. این راه توجه به شرایط عینی تحقق صلح است. طبیعی است این راه یا سازوکار هر چه که باشد، برای پذیرش و فراگیری بایستی از تاریخ و طبیعت ریشه بگیرد؛ آدمیان همواره به سفارش و نسخه­ ای تن می­ دهند که با مذاق و مزاج آنان سازگار و همسو بیفتد. حال، می­ توان پرسید چنین راهی و سازوکاری هرچند نارفته و نیم ­بند وجود دارد؟

تاریخ ایرانیان گویای آن است که نوروز یکی از همین راه ­ها و سازوکارها است و از این باب ارزش درنگ و تأمل دارد. این آئین که سالی یک ­بار رخ می ­دهد، به تعبیر دکتر نعمت ­الله فاضلی، «فرادینی، فرازبانی، فراقومی، فرانژادی، فراگروهی، فراطبقاتی و حتی فراملی» است که همه در آن «شأن و منزلتی برابر دارند». این ویژگی نقطه مقابل تمامی جنگ ­ها و ناآرامی ­ها و خشونت ­هاست که همگی برخاسته از نابرابری و احساس برتری و تحقیر دیگری براساس دین، زبان، قوم، نژاد، گروه، طبقه و ملیت است.

جالب آنکه این رویداد در طول قرن­ ها الگوهای رفتاری و آدابی را پدید آورده است که کمابیش در تمامی مناطق رعایت می ­شود و درون ­مایه همه این آداب و رفتارها همزیستی و همبستگی است. این همزیستی و همبستگی آمیخته با پذیرش دگرگونی و تنوع است و از یکسانی و یک ­شکلی فرار می ­کند. پس در اینجا بایستی ویژگی فرامکانی را هم به فهرست ویژگی ­های نوروز افزود؛ چه آنکه همگان به این اتفاق چندبعدی علاقمندند و هر کسی به گونه ­ای آن را جدی می ­گیرد، اما هیچ­ کسی برگزاری نوروز یا تفسیر آن را منحصر به ­خود نمی ­داند. ازاین ­رو، همه به شرکت در جشنی بزرگ دعوت می ­شوند، بدون آنکه هستی و فردیت آنان نفی شود یا از تمایزات نژادی و طبقاتی و عقیدتی آنان پرسش شود.

از اینها گذشته، نوروز اتفاقی است که به زمان حال تعلق دارد؛ از گذشته نمی ­برد اما از آن متفاوت است، آینده را فراموش نمی ­کند اما از آن هم متفاوت است. در واقع، نوروز همگان را به تحول و شادی در زمان حال فرا می ­خواند تا از یک ­سو سنگینی و تلخی گذشته فراموش شود و از سوی دیگر، تحقق آرامش و شادکامی را به آینده ­ای نامعلوم واگذار نکند. معجزه نوروز توصیه به تحول در زمان حال است، در نتیجه نقطه تفاوتی با گذشته و آینده آدمیان می­ گذارد. مهم آنکه این دگرگونی در این جهان رخ می ­دهد، نه در جهانی دیگر یا در عالم ذهن.

تاکنون در باب مفهوم نوروز بسیار خوانده ­ایم، اما نکته اینجاست که برپایی همه الگوها و آداب آن هم مستلزم و هم نشانه صلح ­ورزی، به­ خصوص با همسایگان، است. آدابی که به ­ظاهر ساده می ­نماید، مانند نوشدن جامه و دیدار با آشنایان و دستگیری از نیازمندان، بیش از هرچیز برآیند درک متقابل، همزیستی، مسالمت و تلاش برای شادی ­گستری است. اگر بسیاری از پدیده­ ها با بی ­اطمینانی و عدم قطعیت آغاز یا تمام می ­شود، نوروز منادی شادی است. اگر جنگ و خشونت با غم آغاز می­ شود یا با سوگ پایان می­ یابد، شروع و اتمام آئین ­های نوروزی همیشه با شادی است. پس اگر ادعا کنیم نوروز معجزه ایرانیان است، بی­ راه نگفته ­ایم.

در وضعیتی که جنگ تمام سربازان خود را به میدان آورده و نگرانی از آینده ایران باردیگر فراگیر شده است، صلح نیز چاره ­ای جز فراخوان نیروهایش ندارد. در شرایطی که خدای جنگ همواره خون می ­طلبد، نوروز در همیشه تاریخ نشانه­ ای از خدای صلح بوده است. هرچند آینده هیچ ­گاه مشخص و معلوم نیست، می ­توان و باید برای تحقق صلح و آرامش و دوری از خشونت و جنگ تلاش کرد و باز هم تلاش کرد. در این مسیر، برتری نوروز در آن است که برآمده از طبیعت و تاریخ و رهاشده از قید زمان و مکان است، لذا نه بنا به کتاب و استدلال که در عمل مسیر رسیدن به آرامش واقعی را ممکن و هموار می ­کند.

 

صلح و نوروز

سیدعبدالامیر نبوی

عضو هیئت مدیره انجمن علمی مطالعات صلح ایران

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *